Wp Header Logo 236.png

الهام بهروزی

هفته سوم تیرماه مصادف بود با مرگ سه چهره ادبی ایران و
جهان؛ یعنی احمدرضا احمدی (شاعر و هنرمند)، ر. اعتمادی (رجبعلی اعتمادی؛ نویسنده
پرطرفدار رمان‌های عامه‌پسند) و میلان کوندرا (نویسنده چک‌تبار فرانسوی و مخالف
سرسخت ایدئولوژی‌های توتالیتر و جزم‌اندیشی).

در این نوشتار از میان این سه شخصیت، می‌خواهیم گذری بر
زیست احمدرضا احمدی، شاعر شمعدانی‌ها، شاعر زندگی و پنجره‌ها داشته باشیم. شاعری
که چند سال پیش در گفت‌وگویی که با سیدعبدالجواد موسوی داشته، درباره مرگ گفته
بود: «من دو، سه بار با مرگ روبه‌رو شده‌ام. این ملاقات‌های رودررو با مرگ باعث شده
از آن وحشتی نداشته باشم. همان‌طور که دیگر از عشق وحشتی ندارم. عشق و مرگ دو روی یک
سکه‌اند… من در این جهانِ هیچ در هیچ و بی‌منطق نه قضاوت می‌کنم، نه تعجب دارم. نه
برای غصه‌ها غصه‌ می‌خورم و نه برای شادی‌ها
اگر شادی باشد- شادی می‌کنم.
شاید با فراموشی این صفات به شعر ناب برسم. از مرگ هراس ندارم. چون بارها تجربه‌اش
کرده‌ام. از عشق هم هراس ندارم؛ چون بارها تجربه‌اش کرده‌ام. به نظرم در من استحاله‌ای
در حال رخ دادن است که شاید سرچشمه شعر ناب و زندگی ناب باشد. دیگر نگران این نیستم
که کی بمیرم. چون فکر می‌کنم کارهایی که لازم بوده و می‌خواسته‌ام در زندگی انجام بدهم،
انجام داده‌ام.»

خواندن این جملات احمدرضا احمدی، ما را با شاعری رویارو می‌کند
که بیش از اینکه به مرگ و عشق فکر کند، در شعر و زندگی ناب غرق شده‌است. احمدرضا احمدی
در 30 اردیبهشت 1319 در کرمان متولد شد. پدرش کارمند وزارت دارایی و صاحب پنج فرزند
بود که احمدرضا کوچک‌ترین آن‌ها بود. احمدرضا احمدی در سال 1326 پس از گذراندن کلاس
اول ابتدایی، همراه با خانواده به تهران نقل‌مکان کردند. تحصیلات ابتدایی را در مدارس
ادب و صفوی تهران گذراند و سپس وارد دارالفنون شد. او پس از دانش‌آموختگی از دارالفنون
چند سال به‌عنوان سپاه‌دانش در یکی از روستای کرمان تدریس کرد.

وی سپس از مهر سال ۱۳۴۹ در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
مشغول شد و تا سال ۱۳۵۸ در سمت مدیر تولید موسیقی آنجا باقی ماند و از سال ۱۳۵۸ تا
زمان بازنشستگی در سال 1373 نیز به‌عنوان ویراستار در بخش انتشارات کانون پرورش فکری
کودکان و نوجوانان فعالیت داشت. تدوین ردیف موسیقی ایرانی، شعرخوانی و ضبط صدای شاعران
مهمی چون نیما یوشیج، احمد شاملو، نادر نادرپور، فروغ فرخزاد و
. از جمله فعالیت‌های وی در کانون
پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود.

احمدی در بیست سالگی شعر را به‌طور جدی شروع کرد و نخستین
مجموعه شعر خود را با عنوان «طرح» منتشر کرد و با انتشار این اثر، حضور خود را به‌طور
رسمی در عرصه شعر اعلام کرد. به گفته خودش، دو فرد در ایجاد عشق و علاقه‌ او به ادبیات
نقش مهمی داشته‌اند؛ عبدالرحیم احمدی (نویسنده) و محمد شیروانی (استادش در
دارالفنون). آشنایی عمیق او با شعر، آغازگر حرکتی نوین در شعر معاصر فارسی و شکل‌گیری
نحله جدیدی در شعر به نام «موج نو» بود. به این ترتیب وی در اوج پویایی شعر نو در سال
1343، به همراه برخی از هم‌نسلانش چون نادر ابراهیمی، اسماعیل نوری علاء، مهرداد صمدی،
محمدعلی سپانلو، بهرام بیضایی، مریم جزایری و
گروه طرفه را تاسیس کرد که هدف
آن دفاع از شعر موج نو و حرکتی نوین در شعر معاصر ایران بود. او پس از نیما و شاملو
یکی از شاعران تاثیرگذار معاصر در میان شاعران پس از خود است.

برخی بر این باورند که شعر احمدرضا احمدی ریشه در سوررئالیسم
فرانسوی و تخیل‌گرایی شاعران امریکایی به ویژه شاعرانی چون سنت جان پرس، پل الوارد
و لویی آراگون دارد. در مقابل عده‎ای هم بر این عقیده هستند که شعر هم متاثر از
مکتب فرمالیسم یا صورتگرایی است که در خلال جنگ جهانی اول و در فاصله‌های سال‌های
1915 تا 1917 میلادی در روسیه شکل و شمایل گرفت که پیروان این مکتب صرفا ادبیات را
موضوعی زبانی می‌پنداشتند.

از دید این دسته از منتقدان، شعر احمدی مؤلفه‌های این مکتب را
دارد. آن‌ها احمدی را شاعری خودباورمند و عینیت‌گرا می‌دانستند که تلاش بر آن دارد
تا با زبانی فرمیکال جزء‌نگاری‌های عاطفی و نوستالژیکی حسی را در جهانِ متن شعر متغییر
نشان دهد؛ یعنی شاعری که در اغلب اشعارش از صنعت آشنازُدایی و هنجارگریزی با بهره‌‌گیری
از زبانی ساده و فرمیکال استفاده کرده است و بیشتر از آن‌که شاعری تکنیکال باشد، شاعری
تیپیکال است.

احمدی در شعر به آثار عرفا به‌ویژه مثنوی معنوی مولانا توجه
ویژه‌ای داشته و آن را مظهر امیدسازی دانسته تا جایی در این باره در گفت‌وگویی که
به آن اشاره شد، گفته بود: «مثنوی عصاره تفکر ایرانی است. مثنوی امیدوار است و به مخاطبش
هم امید می‌دهد. حافظ گاهی امیدوار است و گاهی ناامید. از یک طرف می‌گوید: فلک را سقف
بشکافیم و طرحی نو دراندازیم. از طرف دیگر می‌گوید یاری اندر کس نمی‌بینیم یاران را
چه شد؟ اما مولانا همیشه امیدوار است. برای من جنبه اخلاقی هنرمند بسیار مهم است. مولوی
شاعری اخلاق‌گرا بوده، زن و بچه داشته، خانواده داشته. حالا شاید برای روشنفکر امروز
این حرف‌هایی که می‌زنم خنده‌دار باشد، ولی من حرفم را می‌زنم. جهان‌بینی مولانا خیلی
عجیب است.»

حاصل یک عمر تلاش مستمر احمدرضا احمدی در حوزه شعر، تالیف آثار
منظوم و منثور متعددی است که بسیاری از آن‌ها به زبان‌های مختلفی از جمله انگلیسی،
فرانسوی، آلمانی، ایتالیایی عربی، ارمنی ، ژاپنی و کره‌ای ترجمه شده‌اند. آثار این
شاعر نورداز به سبب ایجاد خلاقیت در ترکیب ساختارهای شعر و نثر بسیار منحصربه‌فرد است
.

از آثار احمدی در عرصه شعر می‌توان به کتاب‌های «سفر در شب»،
«روزی برای تو خواهم گفت»، «بارانی که دیر بارید»، «هزار اقاقیا در چشمان تو هیچ بود»،
«از نگاه تو زیر آسمان لاجوردی»، «هزار پله به دریا مانده‌ است»، «من فقط سفیدی اسب
را گریستم» و… اشاره کرد. او همچنین
در دوران پیش از انقلاب تعداد اندک‌شماری
کتاب برای کودکان نوشت؛ اما پس از انقلاب بیش از
۲۰ کتاب قصه و شعر برای کودکان منتشر کرد. خود او درباره
اینکه چطور دوباره برای بچه‌ها نوشته، گفته بود: «نادر ابراهیمی ‌مرا به شوق آورد که
دوباره برای بچه‌ها بنویسم. نادر ابراهیمی ‌شاید تنها کسی بوده که بعد از انقلاب، دست
مرا گرفت تا بتوانم کارم را ادامه دهم.»

«من حرفی دارم که فقط شما بچه‌ها باور می‌کنید» با نقاشی عباس کیارستمی،
«هفت کمان هفت‌رنگ» با نقاشی هوشنگ محمدیان و «رنگین‌کمانی که همیشه رخ نمی‌داد» با
نقاشی محمدعلی بنی‌اسدی، از آثار احمدی در زمینه‌ ادبیات کودک و نوجوان است
. افزون بر این، سرپرستی برخی از مجموعه آثار تولیدی
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، مثل «مجموعه زندگی و آثار موسیقیدانان ایران و
جهان»، «مجموعه آوازهای فولکلور ایران» و «مجموعه قصه برای کودکان» را احمدی
برعهده داشته است.

مصطفی رحماندوست، نویسنده و شاعر حوزه کودک و نوجوان، معتقد است که آثار
احمدی در دهه
۶۰ برای
کودکان «با حرف‌ها، خیال‌پردازی‌ها و نگاه کودکانه توام بودند.» «بادهای پاییزی، بادهای
بهاری و دو کبوتر» نیز از آخرین کتاب‌های احمدی برای نوجوانان است.
از احمدی آثار دیگری شامل «چیزی اینجا آغاز نمی‌شود»،
«یادگار عشق و حرمان مدام»، «ساعت ۱۰ صبح بود»، «شعرها و یادهای دفترهای کاهی»،
«روبان قرمز»، «خواب و خواب و خواب خوابی نیست»، «تابستان و غم» و «تکه ابر، شاخه نرگس»
نیز به یادگار مانده‌است.

احمدرضا احمدی شاعر و نویسنده تاثیرگذاری در ادبیات معاصر ایران بوده
و خواهد بود. در این میان، برخی دلیل تاثیرگذاری احمدرضا احمدی در دهه‌های پی‌درپی
بر نسل‌های متوالی را «چیدمان خاصی» می‌دانند که او به شعر بخشید. محمود معتقدی، شاعر
و منتقد ادبی در این‌باره گفته است: «احمدرضا احمدی در شعرهایش حرف‌های چندان تازه‌تری
را نمی‌زند، بلکه با چیدمان خاص خودش و حرف‌هایی که برگرفته از زندگی، روزها، گل‌ها
و شب و روز است، فضای خاص سیالی را به مخاطب عرضه می‌دارد. به گمان من، او حرف‌های
گذشته را به گونه‌‌ تازه‌تری بیان می‌کند و نگرشش به فضای سیال شاعرانه برگرفته از
گذشته است.»

احمدرضا احمدی علاوه بر شعر و موسیقی و داستان، به نمایشنامه‌نویسی هم
پرداخت و در این زمینه خود را مدیون داوود رشیدی، بازیگر می‌دانست. نمایشنامه‌های او
در مجموعه «نمایشنامه‌های شاعر» از سوی نشر قطره منتشر شد
.

احمدی در سال ۱۳۹۲ نیز
رمانی با عنوان «آپارتمان، دریا» نوشت و بعدها نیز دو رمان با عناوین «مهمان» و «آیا
می‌توان با فقر پاریس را دوست داشت» را منتشر کرد
.
همچنین در دو کتاب «حکایت آشنایی من» و «موهبات فراموشی» یادداشت‌های احمدی درباره
برخی شخصیت‌های ادبی و هنری معاصر به چاپ رسیده است. گزیده‌ای از گفت‌وگوهای احمدرضا
احمدی نیز در کتاب «یک ضیافت خصوصی» تدوین شده است
.

همچنین در کارنامه ‌این شاعر چند فعالیت سینمایی از جمله بازی در فیلم
«پستچی» به کارگردانی داریوش مهرجویی و گویندگی گفتار متن «بانوی اردیبهشت» اثر رخشان
بنی‌اعتماد ثبت شده و ناصر صفاریان هم فیلم‌های مستندی را درباره او ساخته است
.

احمدرضا احمدی بارها جایزه گرفت و تقدیر شد که از مهم‌ترین آن‌ها می‌توان
به جایزه بیژن جلالی (
۱۳۸۵)، تندیس
مداد پرنده کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، تقدیر در مراسم جایزه شعر خبرنگاران
(
۱۳۸۷)، نامزدی در جایزه‌هانس
کریستین اندرسن (
۱۳۸۸)، جایزه کتاب جشنواره
شعر فجر (
۱۳۹۱)، نامزدی در جایزه
آسترید لیندگردن (
۱۳۹۳) و جایزه کتاب سال
شورای کتاب کودک اشاره کرد.

برخی از شعرهای این شاعر به زبان‌های مختلف از جمله آلمانی، فرانسه، عربی،
ترکی، ایتالیایی، ارمنی، ژاپنی ترجمه شده است
. درباره احمدرضا احمدی و آثارش، کتاب‌ها، مقالات، گفت‌وگوها و ویژه‌نامه‌های
متعددی منتشر شده که کتاب «مردی که شبیه شعر خود نیست» نوشته ناصر صفاریان و ویژه‌نامه
او در «گوهران»، «آسمان»، «شهروند امروز» و «جنگ هنر مس» از آن جمله‌اند
.

او درباره پس از مرگ خود گفته بود: «زیر تابوتم آیدین (آغداشلو) باشه.
مسعود کیمیایی باشه، کافی است. من یه شانسی دارم که نیما نداشته. ما چون در مجتمع زندگی
می‌کنیم، این‌جا دوهزار نفرند، احتمالا اون روزی که منو می‌برند، خیلی‌ها خواهند بود…
مسیر تشییع جنازه‌ام از جلوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان باشه، این را حتی
به رئیس اون‌جا هم گفتم، اصلا چیز بدی نیست.»

مراسم تشییع پیکر احمدرضا احمدی که بیستم تیرماه در سن 83 سالگی در اثر
بیماری جهانی هستی را وداع گفت، پنجشنبه، بیست و دوم تیر، طبق وصیتنامه‌اش از
مقابل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان انجام شد و آیدین آغداشلو و مسعود
کیمیایی هم زیر تابوت او را گرفتند و شاعر شمعدانی‌ها را به سمت خانه ابدی‌اش
هدایت کردند تا برای همیشه در آغوش خاک آرام بگیرد. او در سال‌های پایانی عمرش
دیگر دنیا را دوست نداشت و بر این باور بود که «این جهان جای زندگی نیست.»

 

 

 

 

source

rastannameh.ir

توسط rastannameh.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *