گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ حسین امیری: شاید ۵۰ سال یا در زمانهای نزدیکتر، مرثیهخوانی یا بهاصطلاح «مداحی» شغل محسوب نمیشد. مداحان در طول سال، به زندگی عادی مشغول بودند و در مناسبتهای خاص مانند سایر مردم، به دستههای عزاداری پیوسته و در نقش مرثیهخوان انجاموظیفه میکردند. گرچه از دیرباز، دادن صله به مرثیهخوانها در فرهنگ ایرانی مرسوم بود، اما تا وقتی که مرثیهخوانی شغل نبود، در طول سال بین ایشان و مردم عادی تفاوتی نبود. پس کارکرد اجتماعی خاصی جز در ایام عزاداری و جز در نقش یک مرثیهخوان نداشتند؛ اما با مدرنشدن جامعه و رشد مشاغل هنری و اجتماعی، اندکاندک مداحی نیز به یک شغل تبدیل شده و صاحب یک هویت اجتماعی مستقل شدند. پس کمکم این قشر، تأثیرات اجتماعی و سیاسی خود را پیدا کردند. اما اینکه چرا این قشر، بهمرور به سمت حاشیه رفتند، حاصل یک روند طبیعی نیست؛ بلکه حاصل یک بی سر و سامانی و رهاشدگی از سوی نهادهای فرهنگی و نظارتی است.
در سالهای اخیر – بهخصوص با فراگیری شبکههای اجتماعی و مرجعیت صفحات مجازی چهرههای مشهور – موضعگیری سیاسی برخی مداحان شاخص و پر طرفدار، حاشیههایی برای جریان انقلابی و مذهبی ایجاد کرده است. این حاشیهها، علاوه بر ضربه سیاسی و اجتماعی به جریان انقلابی برای مجموعه فعالان دینی نیز عوارض جبرانناپذیری به همراه داشته است؛ چرا که باوجود تنوع سلیقههای سیاسی در کشور، گرایش و جبههگیری مداحان به نفع یک طیف یا چهره خاص، این گمان را در بین عامه مردم ایجاد میکند که نظام جمهوری اسلامی ایران، از دین برای منافع یک جناح خاص سوءاستفاده میکند؛ مخصوصاً که به واسطه استقرار نظام دینی در کشور، در بین بخش مهمی از جامعه، بین نهاد دین و نهاد حکومت نسبت اینهمانی برقرار شده است.
بدون شک بخش مهمی از جامعه مذهبی – چه مادحین و چه سایر اقشار مذهبی – به سمت یکی از جناحهای اصلی کشور که امروزه جریان انقلابی به آن اطلاق میشود، گرایش دارند؛ اما از یک طرف، استفاده از مجالس عزاداری اهلبیت برای مقاصد سیاسی، خود حاشیهساز و آسیبزاست. از سوی دیگر، در داخل همین جناح هم انشقاقهای درون جناحی وجود دارد که بیشتر تابع شرایط رقابتی خاص انتخابات هاست و با فعالیت مداحان، بهعنوان یک کنشگر جناحی، این قشر هم در جریان این رقابتها و تعارضات درون جناحی قرار میگیرند و باتوجهبه اینکه ادبیات این قشر با ادبیات فعالان سیاسی متفاوت است، موضعگیریهایشان تبدیل به تندروی میشود.
آسیبشناسی جریان مداحی در کشور – بهخصوص در میان طیف مداحان تهران – یکی از حلقههای گم شده عرصه پژوهش، رسانه و مدیریت کشور است که متأسفانه به واسطه جنس فعالیت این قشر و اتصال فعالیتها به عزاداری ائمه (ع)، همواره مغفول مانده و اندک نقدهای نگاشته شده در رسانهها نیز بازتاب خوبی نداشته است؛ چرا که حتی منتقدین این عرصه هم نگران این هستند که نقد جریان مداحی، زمینه تعرض به اصل عزاداری قرار نگیرد.
چهرهسازی رسانهای مداحان
در دهه ۱۳۷۰ و با رقابتیشدن برنامة شبکههای صداوسیما، کمکم گرایش به پخش آثار مداحی بهاصطلاح جوانپسند و عامهپسند در میان مسئولین شبکهها اوج گرفت؛ بهگونهای که مانند بسیاری از حوزههای فرهنگ و هنر، رسانه ملی بهجای اینکه در پی فرهنگسازی باشد، خود دنبالهروی مطلق خواست و سلیقه عوام شد. از نیمه دوم دهه هفتاد به بعد، این گرایش اوج گرفت و چند مداح مشهور تهرانی که در میان جوانترها اقبال بیشتری داشتند، رفتهرفته تمام برنامههای مذهبی صداوسیما و به طور خاص تلویزیون را به تصرف خود در آوردند. چندنفری که از تعداد انگشتان یک دست بیشتر نبودند و اولین شاخصه مداحی آنها عدول از سنتهای اصیل ذاکرین در فرم و محتوا بود. کمکم این چند نفر به شهرتی برابر با مجریها و بازیگران تلویزیونی و حتی فراتر از آنها دست یافتند؛ چرا که جامعه دینی ایران برای پذیرش یک مداح مذهبی بهعنوان الگو بیشتر اقبال نشان میداد تا یک بازیگر و خواننده و مجری، اما این شهرت به دلایلی که گفته خواهد شد، نا به جا بوده و شهرت کاذب، همچنان که در مورد سایر چهرههای مشهور و بهاصطلاح سلبریتیها، مسبب آفتهای بسیار شده است، میتوانست بر مداحها نیز همان آسیبها را مترتب کند.
آفتهای شهرت کاذب برای مادحین
در سالهای نهچندان دور، مداحی شغل محسوب نمیشد؛ اما با تخصصیشدن امور در زندگی مدرن، امروز مداحی نیز به یک شغل رسمی تبدیل شده و اخذ دستمزد برای این شغل عادی شد. وقتی مداحی تبدیل به شغل شد، بالطبع مداحان مشهور بهصورت طبیعی در جایگاه ویژه شغلی از لحاظ درآمد، توجه و مرجعیت قرار میگیرند و نتیجه این جایگاه ویژه، تبدیلشدن به چهرههای مرجع اجتماعی و سیاسی است.
شهرت اگر به اندازه، به حق و به جا باشد، نهتنها آسیبی به صاحبش نمیزند، بلکه او را در اعتلای اخلاقی و برداشتن گامهای بهتر در جهت آرمانش کمک میکند؛ چرا که شهرت و محبوبیت، هزینه فعالیت را برای صاحبش پایین آورده و دایره تأثیرش را بهصورت صعودی افزایش میدهد. اما اگر این سه شرط را نداشته باشد، مخرب و آسیبزا خواهد بود. شهرتی که صداوسیما و سایر رسانههای دیداری برای این چند مداح ساخته، اولاً «بهاندازه» نیست؛ چراکه جایگاه یک مداح در عزاداری سنتی در طول عالِم دینی و روحانیت بوده و مداح بهعنوان کمکدست و تکمیلکننده مراسمی محسوب میشد که روحانی مسجد یا هیئت آن را شروع کرده بود و هیچگاه شأن و رتبه مداح، بهاندازه عالم دینی نبود. اما پخش مداحی بهصورت جداگانه و فارغ از ارشادات علما و حتی مخالف با بسیاری از این ارشادات، شأن و جایگاهی را در عرض و موازی علما برای مداحان ایجاد میکند. یعنی همان شهرتی که همچون ستارههای سینما و موسیقی بی حد و اندازه به دست آمده است، برای مداحان نیز ایجاد شد.
به همان دلیل که ذکر شد – یعنی موازی و مساوی بودن مداح با عالم دینی – این شهرت «به حق» هم نیست. وقتی صداوسیما و سایر رسانهها یک بازیگر را که تنها تخصصش بازیگری است، بهعنوان مهمان دعوت میکنند و از او درباره همه مسائل سیاسی و اخلاقی و اعتقادی پرسش میکنند و او فقط به واسطه شهرتی که دارد، شروع به اظهارنظر در همه موارد میکند. در حقیقت برای او جایگاهی قائل شدهاند که حقش نیست. در مورد مداحان مذکور هم چنین است؛ مداحی را دعوت میکنند و از او درباره فلسفه دین، مبانی و ریشههای انقلاب و… سؤال میکنند و او هم با مجوز همین پرسش، شروع به جوابدادن میکند و کمکم امر بر او مشتبه میشود که واقعاً متخصص سیاست، دین و فلسفه است و چنان میشود که در جریانهای سیاسی هم شروع به تکروی و تندروی کرده و زمینه سوءاستفاده بازیگران عرصه سیاست را فراهم میکند. درحالیکه مداحان بزرگوار و ذاکران حقیقی اهلبیت، برای خود چنین جایگاهی را قائل نیستند. در همین تهران افرادی هستند که علیرغم سابقه و توانایی بسیار، حتی از خواندن روضه شرم دارند؛ چراکه روضه خواندن برای امام حسین (ع) را شأن فرشتگان مقرب میدانند، چه برسد به اینکه خود را هم شأن علمای دین دانسته، نظریهپردازی کرده و درست و نادرست عزاداری را جابهجا کنند.
هجمه به خردهفرهنگها و بومهای ایرانی در عرصه مرثیه
سلبریتی سازی از چند مداح معروف تهرانی، بدون توجه به کثرت فرهنگها، زبانها، و لهجهها و ظرفیت عظیم نواهای محلی و مداحان بومی کشوری ۸۰ میلیوننفری، جایگاه و شهرتی «نابجا» را برای آنها فراهم کرده است. رقابت رسانهها در جذب مخاطب، باعث شده شهرهای قطب مداحی کشور مانند بوشهر، یزد، شیراز و اردبیل به فراموشی سپرده شود و تنها تهران، بهعنوان قطب مداحی مطرح گردد؛ آن هم نه مداحی اصیل تهرانی که افرادی چون گلپایگانی و ترابی و کوثری را تربیت کرده، بلکه مداحی تحتتأثیر موسیقی پاپ و بر پایه ملودی و ریتم مدرن که با محتوا و اشعار ضعیف و خالی از مبانی قیام عاشورا تلفیق شده است. درحالی که اگر شهرت، حق کسی باشد، در میان مداحان زنده شهرستانی، افرادی هستند که در چهارگوشه دنیا مخاطبان بسیاری دارند. هنر مداحی و نواهای آئینی در میان بختیاریها و ترک زبانها و جنوبیها و مداحان یزدی، همچنان در اوج است؛ اما متأسفانه در رسانه ملی چنان مورد بی مهری واقع شده که حتی شبکههای استانی هم به پخش آثار همین چند مداح تهرانی روی آوردهاند.
شهرت و سبک زندگی مداحان
آسیبشناسی جریان مداحی در کشور، بهخصوص در میان طیف مداحان تهران، یکی از حلقههای گم شده عرصه پژوهش، رسانه و مدیریت کشور است که متأسفانه بهواسطة جنس فعالیت این قشر و اتصال فعالیتها به عزاداری ائمه (ع)، همواره مغفول مانده است.
موردتوجه بودن، اقبال عامه، توجه جوانان و گروههای اجتماعی و بهاصطلاح «توی چشم بودن»، خواهناخواه سبک زندگی مشاهیر را تغییر میدهد. وقتی صبح تا شب صداوسیما تصویر شما را مقابل دیدگان مردم قرار میدهد، شما دیگر نمیتوانید با اتوبوس سرکار بروید؛ پس مجبورید ماشین شخصی داشته باشید. شما دیگر نمیتوانید در صف نانوایی و سبزیفروشی بایستید، پس مجبورید بهاندازهای درآمد داشته باشید و در محلهای از شهر زندگی کنید که این کارها را نکنید و این شروع تغییر سبک زندگی است. شما کمکم از مردم فاصله میگیرید و همان میشوید که نباید و تازه این به شرطی است که به اعتقادات و عقاید خود پایبند باشید و گرنه مداحانی که در قبال مداحی، دستمزد طلب میکنند، به واسطه شهرت، ثروت کلانی وارد زندگیشان شده و میتوانند بهمراتب بیشتر از آنچه گفته شد، آنها را از بطن جامعه جدا کند.
جامعه دینی و نوجوان مذهبی وقتی در خیابان مداحی را میبیند که مانند سیاستمداران، سوار ماشین آنچنانی شده و محافظانی در پسوپیش حرکت میکنند، تمام باورهایش درباره فرهنگ عاشورایی زیر سؤالی بزرگ میرود. ممکن است او این مسئله را به سایر مردان دین و انقلاب نیز تعمیم داده و این باور در ناخودآگاه وی شکل بگیرد که درد دین و اهمیت به دینداری در دوره پس از انقلاب اسلامی بهاصطلاح «نان دادنی» چربی بیش نیست و همه مردان دین، با چنین انگیزههایی فریاد دینخواهی و دینداری سر میدهند.
هوادار پروری و بستهشدن راه نقد و پویایی
ورود مداحان به مناقشات سیاسی از آنجا که با ادبیات مجالس عزاداری انجام میشود، نوعی تعارضات رادیکال و آسیبزا را در جامعه رقم میزند؛ چرا که ادبیات این مجالس، اقتضا میکند که از تمثیلهای صدر اسلامی مانند «اشقیا و اولیا» یا «حق و باطل» استفاده شود؛ درحالیکه استفاده از این تمثیلها در داخل یک جامعه توجیهی ندارد و تنها به مناقشات بیحاصل دامن میزند؛ بخصوص اگر این مناقشات درون جریان انقلابی باشد.
متأسفانه در سالهای اخیر پدیدهای شوم و زشت نیز رایج شده که حقیقتاً در شأن مجالس اهلبیت نیست و آن «میاندار» پروری و هوادارپروری است که در برخی مجالس، تعداد معدودی از مداحان دیده میشود. چنین پدیدههایی شأن مداحی و ذاکران را در حد افراد معمولی و گروههای اجتماعی بیارزش پائین میآورد. دوستدار اهلبیت و مداحان بودن، بهخودیخود نهتنها ایرادی ندارد، بلکه بسیار پسندیده است؛ اما تشکیل جمعهای اینگونه و محور قراردادن فرد به جای اندیشه، آسیبزاست. این جمع هواداران نه برای شنیدن معارف دینی و پیام عاشورا، بلکه برای شنیدن صدای فلانی و بهمانی به مجالس میآیند. جوانان و نوجوانان پاکنیتی که وارد این جمعها میشوند، در وهله اول به واسطه عشق و علاقه فطری به امام حسین (ع) و اهلبیت پیامبر (ص)، پا به این محافل میگذارند؛ ولی کمکم دچار این تب هواداری و میانداری میشوند و این تب، درست بر عکس هدف مجالس عزاداری عمل کرده و بهجای سازندگی، تخریب را در بر دارد.
نتیجه پدیده هوادارپروری در مداحی، بستهشدن راه نقد است. هنگامی که یک مداح بهعنوان مراد جمع بزرگی از مردم قرار میگیرد، این هواداران با هر گونه نقد فرد موردنظر مخالفت میکنند. کوچکترین نقد میتواند با پرخاشگریهای گروهی رسانهای یا حتی فیزیکی روبرو شود. بستهشدن راه نقد، نوعی غرور کاذب برای مداحان فراهم میآورد که آنها را بیش از پیش در معرض سوءاستفاده گروههای سیاسی و محافل حزبی قرار میدهد و چند میاندار و هوادار نزدیک میتوانند با اندیشهسازی و مسئلهسازی برای وی، او را به سمت جبههگیریهای خاص در منبر و تریبون مداحی پیش ببرند. همان اتفاقی که در مورد برخی از روحانیون در سالهای پیروزی انقلاب اسلامی روی داد و روحانیون بزرگی در مقابل انقلاب اسلامی و امام خمینی (ره) قرار گرفتند، در حال تکرار است.
تعریف و تمجید هواداران و جایگاه ویژهای که برخی نهادهای انقلابی برای مداحان قائل شدند، بهاندازهای به غرور کاذب برخی از ایشان دامن زده که برخی از آنان برای خودشان دفتر حفظ آثار راه انداخته و برای خود مرجعیت دینی و علمی قائل شدهاند. مرجعیت دینی، علمی و اجتماعی، بدون داشتن بنیه علمی و فقهی، جامعه مذهبی را دچار مسائلی بغرنج میکند؛ بهگونهای که نقش مادحین در جریانات مذهبی و اجتماعی، بیش از مراجع علمی و روحانیت خواهد بود؛ حتی برخلاف نظرات فقها، احکام دینی صادر کرده و حتی در مجالس اهلبیت، بهخاطر یک اظهارنظر درست یا غلط توسط یک روحانی بلندپایه، وی را لعن کنند. این مرجعیت در برهههای حساس سیاسی هم میتواند محل سوءاستفاده واقع شود؛ بهگونهای که لعن و دعای ویژه مجالس عزاداری، پایش در مسائل سیاسی نیز باز میشود.
الگوهای نادرست و نابودی نغمههای آئینی
با اینکه عصر شبکههای مجازی، عصر تکثر رسانههاست؛ اما باتوجهبه اینکه اساساً تصویربرداری باکیفیت از مراسم عزاداری هزینه بر است، هنوز هم رسانه ملی در زمینه پخش مراسم عزاداری تعیینکننده است. همین تصاویر که اغلب توسط رسانه ملی تصویربرداری میشوند، در صفحات اجتماعی نیز بازنشر داده میشوند و رسانههای دیگر مانند خبرگزاریهای مهم دولتی و ارگانی و رسانههای عامهپسند شبکههای اجتماعی نیز به تبعیت از جریان موجود، به تبلیغ این نوع از عزاداری میپردازند. همچنین نهادهای مهم دولتی و انقلابی با برگزاری مراسمهای بزرگ در اقصی نقاط کشور و دعوت از این چهرهها، روزبهروز بر الگوبرداری از این مداحان تأکید میکنند.
تمرکز رسانه و نهادها بر چند مداح معدود و معرفی آنها بهعنوان اول و آخر مداحی، میتواند از لحاظ هنری و زیباییشناختی هم نتایج زیانباری داشته باشد؛ چرا که نسل جوانتر، در کل کشور این تعداد را که سبک مداحی واحدی دارند، بهعنوان الگوی خود قرار داده و کمکم، گرایش نسل جوان به سبکهای بومی کمرنگتر میشود. فراموشی رمضانیات بومی، مناجاتخوانیهای قدیمی و بسیاری از نغمههای آئینی دیگر که از سالها قبل شروع شده، نتیجه این الگوسازی نارواست. اما ای کاش این سبک که قرار است جایگزین همه سبکها بشود، یک سبک آوازی معمولی بود. فاجعه اصلی، خود این سبک است که کمکم مختصات آوازی خود را از دست داده و ریتم «بهاصطلاح شور» و ملودیهای تقلیدی از خوانندههای صالح و ناصالح و خوب و بد، جای آن را گرفته و متأسفانه عناصر شعری و آوازی آن، گاهی دون شأن مجالس اهلبیت است.
رقابتهای کاذب و فراموشی اصول و رسوم
شهرت نابجا، ناحق و زودهنگام، برای عدهای از مداحان جوان و میل به کسب این شهرت در میان دیگران و همچنین تلاش برای حفظ شهرت و اقبال عمومی برای صاحبان آن، رقابت ناپسندی را در رویآوردن به رقابتهای دونشان مجالس اهلبیت دامن میزند. رقابت در بالابردن حجم صدا بدون توجه به عناصر زیباییشناختی، رویآوردن به مدگرایی و مدسازی خاص مداحان – مانند مدل محاسن و لباس و از همه مخربتر رقابت در استفاده از ملودیها و آهنگهای جذابتر – نتیجه این شهرت نابجاست.
فقر دانش آوازی، عدم ترویج و یادگیری نغمههای آئینی، باعث شده رقابت شدیدی در رویآوردن به ملودیهای پاپ و گاهی اوقات لسآنجلسی در میان مداحان جوانتر به وجود آید. رقابتی که دیگر هیچگونه حد و مرزی را بر نمیتابد و به هیچ توصیهای احترام نمیگذارد. حتی توصیههای علما و مراجع و مقام معظم رهبری هم متأسفانه و در کمال شرمندگی به برخی از این برادران دینی کارگر نبوده است. نسل جوانتر مداحانی که بدون طی آموزش و شاگردی نزد مداحان و پیرغلامان، سودای شهرت دارند، بیش از پیش، زمینه فراموشی اصول و قواعد مرسوم صدها ساله را فراهم میسازد. این یعنی تهیشدن جریان مداحی از اندیشه حسینی و در نتیجه پدیدارشدن فرصت رشد انواع انحرافات فکری و رفتاری در بین این طبقه که اتفاق بسیار خطرناکی است.
هیئتهای عزاداری و سیاستورزی
توجه بیش از حد رسانهها به چند مداح تهرانی که اغلب خارج از قواعد سنتی این طبقه رشد کرده و فعالیت میکنند، نوعی هجمه به سایر خردهفرهنگهاست که شیوه عزاداری سنتی خود را دارند و نتیجه این امر، تضعیف عزاداری در اغلب شهرها و یکدست کردن آن است که به ازبینرفتن ظرفیتها میانجامد.
ارتباط هیئتها و مجالس عزاداری با سیاست – به معنی عام آن – قدمتی بیش از صدساله دارد. از همان سالهای آغاز مشروطه و سپس انقلاب اسلامی، مجالس عزاداری به محل فعالیت انقلابیون و ابلاغ پیام انقلاب تبدیل شد. پس از انقلاب اسلامی نیز هیئتها و مجالس عزاداری بهعنوان یکی از تریبونهای جمهوری اسلامی ایفای نقش کردند؛ اما زمانی که احزاب و فعالیتهای حزبی رونق گرفتند، بهصورت طبیعی چهرههای سیاسی از فرصت اقبال مردمی به هیئتها برای تبلیغ خویش بهره بردند. همین امر، اندکاندک ارتباط بین مداحان و چهرههای سیاسی را رقم زده و ایشان را بهعنوان کنشگران سیاسی مطرح نمود.
با پذیرفتهشدن مداحان مشهور بهعنوان کنشگر سیاسی، بسیاری از گروهها و احزاب بهصورت مستقیم و غیرمستقیم سعی در ارتباطگیری با آنان و در نتیجه تقویت جایگاه آنان کردند؛ بهگونهای که در دورههای مختلف انتخابات، برخی از مداحان به سوگیری و حتی معرفی لیست انتخاباتی پرداختند؛ از جمله در انتخابات مجلس سالهای ۱۴۰۲، ۱۳۹۸ و ۱۳۹۴، بهصورت رسمی در تهران لیست انتخاباتی معرفی کردند. اما تا زمانی که در میان جریان انقلابی، انسجام و یکدستی حاکم بود و مداحان نیز در قالب این یکدستی فعالیت میکردند، دلسوزان انقلاب نسبت به این امر حساس نشدند؛ لکن در انتخابات ریاستجمهوری چهاردهم، باتوجهبه اینکه دودستگی و برخی اختلافات در داخل جریان انقلاب پیش آمد، دخالت و نقشآفرینی مداحان در انتخابات، آسیبهای خود را نمایان کرد.
سیاستورزی با ادبیات هیئتی
در عرصه مردمسالاری دینی هر کسی حق دارد فعالیت سیاسی و انقلابی داشته باشد. مهمترین مزیت جمهوری اسلامی نیز همین امر بود که فعالان مذهبی و فرهنگی، همواره در عرصه سیاسی تعیینکننده بودهاند؛ اما فعالیت در سطح بالای سیاسی و حزبی، نیاز به تخصص، تجربه و اطلاعات ویژهای دارد. مداحان مشهور که صاحب وجاهت اجتماعی هستند، فعالیت سیاسی را با ادبیات مذهبی در میآمیزند؛ چرا که این کار، اقتضای گفتمان آنهاست. به طور مثال، استفاده از تمثیلهای دینی صدر اسلامی و تطبیق امروز با واقعه عاشورا، برای بیان مقاصد سیاسی توسط مداحان که در سالهای اخیر رخ داده، باعث رادیکال شدن این موضعگیریها و توهین به افراد و گروههای سیاسی شده است؛ چرا که زبان تأثیرگذاری این افراد، همان زبان تمثیلهای دینی است و ناخواسته در بند این گفتمان گرفتار میشوند.
نتیجه پدیده هوادارپروری در مداحی، بستهشدن راه نقد است. هنگامی که یک مداح بهعنوان مراد جمع بزرگی از مردم قرار میگیرد، این هواداران با هر گونه نقد فرد موردنظر، مخالفت میکنند. کوچکترین نقد میتواند با پرخاشگریهای گروهی رسانهای یا حتی فیزیکی روبرو شود. بستهشدن راه نقد، نوعی غرور کاذب برای مداحان ایجاد میکند که آنها را بیش از پیش، در معرض سوءاستفاده گروههای سیاسی و محافل حزبی قرار میدهد.
ذات ادبیات هیئت و مجالس عزاداری، نگاه «سیاه و سفید» و «حق و باطل» است؛ چرا که در منطق هیئتی، افراد یا اشقیا هستند یا اولیا و ورود به سیاست با گفتمان اشقیا و اولیا بسیار خطرناک است. به طور مثال، بارها برخی از مادحین مشهور، رؤسا و وزرای دولت اصلاحطلبان را با اشقیای کربلا و کفار صدر اسلام مقایسه کرده و به آنها توهین کردند. در ماجرای رقابتهای جناحی هم برخی از چهرههای جریان انقلابی را به عمر بن سعد و سعد ابن ابیوقاص تشبیه کردند که حاشیههای بسیاری را در پی داشت. اینگونه تمثیلها، نتیجهای جز نفرتپراکنی بین افراد جامعه، جناحها و حتی گروههای داخل جناحی ندارد.
همانگونه که سایر مشاهیر – مانند بازیگران و خوانندگان – زیر ذرهبین هستند و کوچکترین اشتباهات و نقصهایشان رسانهای میشود، مداحان مشهور نیز از این قاعده مستثنی نیستند؛ مداحانی که توسط صداوسیما بهعنوان الگو و آدمهای «همه چیز بلد» معرفی میشدهاند و در دهه اخیر، به واسطه فعالیت در شبکههای اجتماعی، جامعه وسیعتری از هواداران را دور خود جمع کردهاند، در جامعه با حساسیت بیشتری زیر ذرهبین هستند. مداحان بزرگ نسلهای پیشین، اگرچه به این اندازه موردتوجه نبودند و اصلاً رسانهای در کار نبود که به این راحتی اسرار زندگیشان را فاش کند، در رفتار و گفتارشان بسیار مراقبت میکردند. مداحان نسل جوان نیز علیرغم همه آنچه گفته شد، غالباً افراد معتقد و با تقوایی هستند؛ اما اصل مشهور بودن باعث شده تا در خصوصیترین لحظات زندگی، از شرّ ذرهبین چشمهای جستجوگر در امان نباشند و اگر خدایناکرده اشتباهی مرتکب شوند – که گاه به واسطه جوانی و خامی مرتکب میشوند – ناخواسته ضربه مهلکی بر باور عمومی نسبت به این طبقه شریف اجتماعی زده و گزک به دست رسانههای ضد شیعه میدهند تا پازل نامیمون اتهاماتشان را تکمیل کنند.
شهرت دست و پا شده برای مداحان جوان دهه هفتاد که امروزه دیگر جوان نیستند، حالا به یک عامل خطرناک در جریانات سیاسی و اجتماعی تبدیل شده است؛ چرا که این شهرت و جایگاه اجتماعی ویژه، به آنها اجازه دخالت در امور تخصصی عرصههای دیگر را داده است و بدتر از همه، این است که نمیشود زمان را به عقب برگرداند؛ چرا که شرایط عصر حاضر، بههیچوجه قابلبرگشت به عصر سنتی نیست، اما رسانهها و نهادهای فرهنگی میتوانند با فرهنگسازی نسبت به عزاداری و معرفی الگوهای متنوع و درست فرهنگی، از رشد پدیده مداحی پاپ در بومهای مختلف پیشگیری کنند. پاگرفتن مداحیهای بومی در شهرهای مهم کشور بهشرط حمایت رسانه ملی، میتواند حاکمیت مطلق سبک مداحی امروزی تهران را تحتتأثیر قرار داده و کمکم به احیای رسوم و قواعد اصیل مرثیهخوانی بینجامد. گواه این مسئله، رشد توجه به شیوه عزاداری یزدیها در سالهای اخیر است که به واسطه توجه چهرههای فضای مجازی، بهسرعت در حال جذب اقبال عمومی مردم سایر شهرهاست. بدون شک در میان سنتهای عزاداری سایر شهرها هم جذابیتهایی هست که میتوان با پرداختن به آنها از آسیبهای مداحی امروزی کاست.
/ انتهای پیام /
source