Wp Header Logo 93.png

جوان آنلاین: مردی که از یک سال قبل به اتهام قتل خواهرش در بازداشت به‌سر می‌برد با رضایت خانواده‌اش از قصاص فاصله گرفت. 
فروردین‌ماه سال قبل مردی به مأموران پلیس تهران خبر داد خواهرش گم شده است. او گفت: خواهرم سحر نام داشت و ۳۵ ساله بود. او چند روز قبل برای پیاده‌روی از خانه بیرون رفت و گفت می‌خواهد به پارک محل برود و قدم بزند. ساعتی گذشت، اما برنگشت. با تلفن همراهش تماس گرفتم که گوشی‌اش خاموش بود. در این چند روز به خانه دوستان و بستگان سر زده‌ایم، اما خبری از او نداریم. به بیمارستان‌ها هم سرکشی کرده‌ایم. ما احتمال دادیم در مسیر برایش اتفاقی افتاده و به مراکز درمانی منتقل شده است، اما هیچ اثری از او پیدا نکردیم تا اینکه تصمیم گرفتیم ماجرا را به پلیس خبر بدهیم. 
با مطرح شدن این شکایت، مأموران پلیس آگاهی در این باره تحقیق کردند. آنها متوجه شدند سحر با خانواده خود اختلاف داشت و خانواده اش همیشه او را به‌خاطر روابطی که داشت سرزنش می‌کردند. از آنجا که احتمال می‌رفت خانواده سحر از ماجرای گم شدن او باخبر باشند، مردی که گم شدن سحر را گزارش داده بود، بازداشت شد. کریم گفت از ماجرای گم شدن خواهرش خبر ندارد. او گفت که قبول دارد با خواهرش اختلاف داشته، اما نقشی در گم شدن او نداشته است. 
کریم، اما در تحقیقات فنی به قتل خواهرش اعتراف کرد و گفت: خواهرم آبروی ما را در محل برده بود. او شب‌ها دیروقت به خانه می‌آمد و تماس‌هایی داشت که ما به آن مظنون بودیم. هرچه از سحر خواستیم رعایت آبروی خانواده را بکند، توجهی نکرد تا اینکه از رفتارش عصبانی شدم و او را به قتل رساندم. جسدش را هم بیرون شهر دفن کردم. با اطلاعاتی که کریم در اختیار پلیس گذاشت، مأموران راهی محل مورد نظر شدند و بقایای جسد را کشف و به پزشکی قانونی منتقل کردند. 
در شاخه دیگری از بررسی‌ها، بازپرس کریم را به اتهام مباشرت در قتل مجرم شناخت و کیفرخواست علیه او صادر کرد و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. ابتدای جلسه اولیای دم از متهم اعلام گذشت کردند. پدر مقتول گفت: من از پسرم شکایتی ندارم و او را می‌بخشم. دخترم آبروی ما را برده بود، اما راضی به مرگ او نبودیم. با این حال پسرم مرتکب قتل شده و از او  گذشت می‌کنم. 
سپس کریم در جایگاه حاضر و از جنبه عمومی جرم تفهیم اتهام شد. او اتهام قتل را قبول کرد و گفت: خواهرم آبروی خانواده را برده بود. خیلی با او حرف زدیم، اما به حرف ما توجه نمی‌کرد و به رفتار بدش ادامه می‌داد. آخرین بار هم که تماس گرفتم گفت در حال قدم زدن در پارک است. درست نبود آن وقت شب بیرون از خانه باشد. من به دنبالش رفتم و به بهانه گردش از شهر خارج شدیم، جایی برای حرف زدن توقف کردم. بعد او را با روسری خفه کردم و جسدش را آتش زدم و بقایای جسد را دفن کردم و به خانه برگشتم. چند روزی با خودم درگیر بودم تا اینکه بازداشت شدم و به قتل اعتراف کردم. 
هیئت قضایی بعد از شنیدن دفاعیات متهم، وارد شور شد.

source

rastannameh.ir

توسط rastannameh.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *