جوان آنلاین: شهریور ماه سال قبل پرونده پسر گمشدهای روی میز قاضی سالار صنعتگر، بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران گشوده شد. پدر پسر گمشده گفت: «پسرم حسن در مغازه فروش پارچه رومبلی کار میکند و امشب از محل کارش به خانه برنگشت. وقتی تلفن همراهش را جواب نداد، نگرانش شدیم و سراغش را از صاحبکارش گرفتیم که گفت حسن عصر از مغازه بیرون رفتهاست و الان احتمال میدهیم برای پسرم حادثهای رخ دادهباشد.»
۳ ماه بعد
با شکایت مرد جوان تیمی از کارآگاهان پلیس آگاهی برای پیدا کردن ردی از پسر گمشده وارد عمل شدند. مأموران در نخستینگام از بیمارستانها و پزشکی قانونی استعلام گرفتند، اما مشخص شد نام وی در لیست افراد فوت شده یا بیمار نوشته نشدهاست. تحقیقات برای پیدا کردن حسن ادامه داشت و مأموران به نتیجهای نرسیدند تا اینکه سه ماه پس از حادثه دریافتند گوشی تلفن همراه پسر گمشده روشنشده و در اختیار زن جوانی قرار دارد. زن جوان پس از شناسایی ادعا کرد تلفن همراه را شوهرش به عنوان کادوی روز تولدش به او دادهاست. بررسیهای مأموران نشان داد شوهر زن جوان بهزاد نام دارد و وی از مجرمان سابقهدار است و مدتی است با خودروی پرایدش مسافرکشی میکند.
بدین ترتیب مأموران بهزاد را شناسایی و وی را بازداشت کردند. متهم در بازجوییها ابتدا مدعی شد تلفن همراه را از فرد ناشناسی خریدهاست، اما در ادامه ادعای جدیدی را مطرح کرد.
وی گفت: «یک سال قبل مسافری به شهر سمنان بردم و در برگشت در نزدیکی رودخانه فصلی برای دقایقی توقف کردم. از دور جسمی شبیه انسان کنار رودخانه به چشمم آمد و وقتی به آن نزدیک شدم، دیدم پسر جوانی فوت کردهاست و من هم تلفن همراهش را برداشتم و به تهران برگشتم.»
پس از ادعای متهم مأموران راهی محل حادثه شدند، اما جسدی در آن نزدیکی و اطراف آن پیدا نکردند.
لای روبی
در حالی که متهم ادعای بیگناهی میکرد، دلایل و شواهد نشان داد وی از سرنوشت پسر گمشده باخبر است و با تناقضگویی قصد فریب مأموران را دارد و به همین دلیل متهم به عنوان مظنون راهی زندان شد.
تحقیقات درباره این حادثه ادامه داشت تا اینکه چندی قبل به مأموران پلیس تهران خبر رسید اهالی روستایی در نزدیکی گرمسار حین لایروبی رودخانه فصلی، جسد پسر جوانی را کشف کردهاند. از آنجایی که جسد کشف شده در همان محلی بود که متهم ادعا میکرد گوشی حسن را سرقت کرده، جسد برای شناسایی به پزشکی قانونی تهران منتقل شد.
پس از شناسایی جسد متهم دوباره مورد بازجویی قرار گرفت و این بار وی به قتل پسر جوان اعتراف کرد.
اعتراف
متهم در ادعایی گفت: «من با خودروی پرایدم مسافرکشی میکردم و روز حادثه هم در شرق تهران منتظر مسافرانی بودم تا سوار کنم و آنها را به شهرهای شمالی ببرم. آن روز مسافری نبود و فقط پسر جوانی برای رفتن به شمال سوار خودرویم شد. او حالش خوب نبود و در صندلی عقب دراز کشید و من هم به راه افتادم و با خودم گفتم در میانه راه مسافر سوار میکنم. در میانه راه خانوادهای را میخواستم سوار کنم، اما او خوابیده بود و آنها هم سوار نشدند. وقتی به دکهای در جاده نزدیک شدم، خودرویم را متوقف کردم تا پاکت سیگاری بخرم. پس از خرید سیگار متوجه شدم پسر جوان گوشیام را سرقت کرده و از خودرویم پیاده شدهاست. دنبالش گشتم و کمی آنطرفتر او را دیدم و از پشت گردنش را گرفتم که خفه شد. همان لحظه تعدادی رهگذر مرا دیدند و از ترس به سرعت پلاک خودرویم را مخدوش کردم و جسد را داخل خودرویم منتقل کردم و به راه افتادم. سپس جسد را در بیابانهای اطراف گرمسار رها و گوشیاش را سرقت کردم. گوشی مقتول را فروختم، اما خریدار متوجه سرقتی آن شد و پس داد و من هم گوشی را برای مدتی در انباری خانهمان مخفی کردم و چند ماه بعد فکر کردم آبها از آسیاب افتاده روشن کردم و به همسرم کادوی جشن تولد دادم.»
احتمال جنایتهای دیگر
پس از اعتراف متهم، مأموران محل زندگی او را بازرسی کردند و از داخل انباری خانهاش شش عدد کیف مدارک و پول که در قسمتی از انبار جاسازی و مخفی کردهبود، کشف کردند.
متهم پس از کشف کیفهای سرقتی، دوباره مورد بازجویی قرار گرفت.
وی در ادعایی گفت: «چند سال قبل در منطقه لواسانات بودم که موتورسیکلتی با سرعت زیاد از کنارم عبور کرد. کیف راننده از جیبش بیرون افتاد، اما او متوجه نشد. من کیف را برداشتم و مدارک شناسایی را داخل صندوق پستی انداختم و پولهای داخل آن را خرج و کارتهای عابرش را هم خالی کردم.» وی در ادامه بازجوییها مدعی شد که از پنج کیف دیگر بیاطلاع است.
با کشف چند کیف سرقتی از محل زندگی متهم به قتل، این فرضیه برای مأموران قوت گرفت که وی به احتمال زیاد مرتکب سرقتهای خونین دیگری شدهاست. بنابراین بازپرس جنایی به مأموران دستور داد پروندههای سرقتهای خونین را که منجر به مرگ مالباخته شدهاست، بررسی کنند تا مشخص شود متهم در آن سرقتها نقشی داشته یا نداشتهاست. تحقیقات از متهم ادامه دارد.
source