جوان آنلاین: صبح دیروز زن و مرد جوانی مضطرب و بیقرار به پلیس آگاهی تهران مراجعه کردند. کارآگاهان جنایی پایتخت ساعتی قبل به زوج جوان خبر خوشی داده بودند و آنها قرار بود تا لحظاتی دیگر دختر سه سالهشان به نام خدیجه را که پنج ماه قبل از سوی زن و شوهری ربوده شده بود در آغوش بگیرند. لحظات به سختی میگذشت و اشک در چشمان پدر و مادر خدیجه جمع شده که خودروی پلیس آگاهی وارد محوطه پلیس آگاهی پایتخت میشود.
یکی از مأموران پلیس همراه خدیجه از خودرو پیاده میشود و زوج جوان اشک از چشمانشان سرازیر میشود و کودک خود را پس از پنج ماه دوری در آغوش میگیرند. انتظار به پایان رسید و پدر و مادر خدیجه که تا قبل از این امیدی به دیدن کودک خردسالشان نداشتند از کارآگاهان جنایی و سرهنگ مرتضی نثاری، معاون جرائم جنایی پلیس آگاهی پایتخت تشکر و قدردانی میکنند.
آغاز و پایان ماجرا
خدیجه دختربچه سه ساله، ۲۹ مردادماه امسال از خانهشان در یکی از خیابانهای جنوبی تهران برای بازی خارج و ناپدید شد. با شکایت مادر و پدر خدیجه، کارآگاهان زبده اداره یازدهم پلیس آگاهی در بررسیهای فنی به ردپای زوج جوانی رسیدند که پس از ربودن کودک او را به دو خواهر به نامهای فریبا و لاله تحویل داده بودند.
با بازداشت دو خواهر، راز کودکربایی برملا و مشخص شد آنها کودک ربوده شده را به مبلغ ۹۵ میلیون تومان به زنی به نام سهیلا در یکی از شهرهای شمالی کشور فروختهاند. پس از اعتراف دو خواهر، زوج کودکربا و سهیلا به سرعت بازداشت شدند. صبح دیروز دختر سه ساله تحویل خانوادهاش شد و مأموران فریبا و سهیلا را برای گفتوگو با خبرنگاران به پلیس آگاهی منتقل کردند. تحقیقات برای بازداشت سردسته باند فروش نوزادان ادامه دارد.
گفتوگو با متهم/ بیخبر بودم
سهیلا ۴۴ ساله پس از دستگیری در یکی از شهرهای شمالی کشور همراه فریبا ۲۳ ساله صبح دیروز در حالی که دستبند به دستانشان زده شده بود به اداره یازدهم پلیس آگاهی منتقل شدند و در بازجوییها ادعا کردند در جریان کودکربایی نبودهاند.
فریبا به چه جرمی دستگیر شدهای؟
به جرم کودکربایی، اما باور کنید من در جریان کودکربایی نبودم.
اما شما کودک ربوده شده را ۹۵ میلیون تومان فروختید؟
بله، من خدیجه را ۹۵ میلیون تومان به سهیلا در شمال کشور فروختم، اما فریب یکی از دوستانم را خوردم.
چطور فریب خوردی؟
من دوست صمیمی داشتم به نام فریده که در کارگاه کلاهگیسسازی کار میکرد. او به من گفت زن و شوهری را میشناسد که معتاد به موادمخدر هستند و وضع مالی بدی دارند. میگفت آنها تعداد زیادی بچه دارند و پدرشان دستبزن دارد و میخواهند دختر خردسالشان در خانوادهای درست و حسابی بزرگ و خوشبخت شود. من هم دلم سوخت و بچه را تحویل گرفتم.
یعنی شما سرنوشت یک کودک را معامله کردید؟
اینبار سهیلا در حالی که گریه میکند جواب میدهد، باور کنید من خبر نداشتم خدیجه ربوده شده است. فریبا وقتی دختر سه ساله را به من داد، اسمش را نورا صدا زد و من هم فکر کردم واقعاً پدر و مادر معتادی دارد که او را نمیخواهند. تصور میکردم خانوادهاش با رضایت، او را به فریبا تحویل دادهاند.
اما شما دختر سه ساله را ۱۵۰ میلیون تومان به خانواده دیگری فروختی؟
من خدیجه را به مبلغ ۱۵۰ میلیون تومان نفروختم. فریبا کودک سه ساله را ۹۵ میلیون تومان به من فروخت و من هم واسطه شدم و خدیجه را ۹۷ میلیون تومان به زن دیگری به نام پرستو فروختم و میخواستم از این واسطهگری ۲ میلیون تومان کاسبی کنم که پرستو آن ۲ میلیون تومان را هم به من نداد. پرستو بود که خدیجه را به خانواده دیگری فروخته بود.
یعنی در این معامله پول اصلی را فریبا و پرستو به جیب زدند؟
(فریبا پاسخ میدهد)، من خدیجه را ۹۵ میلیون تومان فروختم و تصور میکردم سهیلا هم از فروش آن پول خوبی گیرش آمده باشد، چون باخبر شدم پرستو دختربچه را به زن و شوهری از شهرستان فومن که وضع مالی خوبی دارند و بچهدار نمیشدند به مبلغ زیادی فروخته است و فکر میکردم سهیلا هم دستمزد خوبی گرفته است.
فریبا درآمدت از طریق فروش بچه است؟
نه، اولین بار بود که این کار را میکردم. من مشکل مالی ندارم و اینبار هم طمع کردم. کارم اهدای تخمک است و به صورت قانونی با کلینیکها قرار داد میبندم و از این راه ماهانه ۲۰ تا ۲۵ میلیون تومان درآمد دارم. تازه تصمیم گرفته بودم رحمم را اجاره بدهم که پول خوبی هم گیرم میآمد. قرار بود برای اینکه کار همان ابتدا ۳۰۰ میلیون تومان پیش بگیرم و ماهی ۱۰ تا ۱۵ میلیون تومان دستمزدم باشد.
چطور با سهیلا آشنا شدی؟
خواهرم چند سال قبل برای تفریح به شمال رفته بود که در کافهای با سهیلا آشنا شده بود. در آن کافه سهیلا گفته بود زنی را میشناسد که در کار خرید و فروش نوزاد است. وقتی آن زن و شوهر خدیجه را پیش من آوردند همان لحظه به یاد سهیلا افتادم و با او تماس گرفتم و سهیلا هم گفت دختر سه ساله را به سرعت به رشت ببریم و تحویل او بدهیم.
کی متوجه شدی متهم به کودکربایی شدی؟
یک ماه بعد در اینستاگرام عکس خدیجه را دیدم و تازه فهمیدم که دوستم و شوهرش به من دروغ گفتهاند و بچه را دزدیدهاند، اما از ترس سکوت کردم.
سهیلا شما چطور پرستو را میشناختی؟
پرستو ماما بود و چند سال قبل برای سقط جنین پیش او رفتم و متوجه شدم در کار خرید و فروش نوزاد است. او خانوادههایی را که بچهشان را نمیخواستند و زنانی که به صورت نامشروع باردار میشدند و میخواستند سقط کنند، شناسایی میکرد و مقداری پول به آنها میداد و نوزادشان را میگرفت و به خانوادههایی که بچهدار نمیشدند و در حسرت بچه بودند، میفروخت.
source