Wp Header Logo 789.png

گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ یک سال پس از آغاز ریاست پیمان جبلی بر سازمان صداوسیما، و در حالی که کاهش مخاطبان تلویزیون به یکی از چالش‌های جدی این سازمان تبدیل شده بود، طرح تحول صداوسیما با افق ۱۴۰۵ کلید خورد. اما این طرح، برخلاف نامش، در سکوتی رسانه‌ای پیش رفت و جزئیات آن هرگز به‌طور شفاف منتشر نشد. در همان زمان، ما تلاش کردیم با مدیران صداوسیما و استادان ارتباطات گفت‌وگو کنیم تا زوایای پنهان این طرح را روشن‌تر سازیم. نتیجه این تلاش‌ها، پرونده‌ای در «سدید» شد که بازتابی از دغدغه‌های کارشناسان نسبت به آینده رسانه ملی بود. اما حالا، پس از حدود سه سال، پرسش‌های بی‌پاسخ همچنان باقی است: آیا این طرح توانسته تغییری محسوس در وضعیت صداوسیما ایجاد کند؟

نگاهی به شرایط کنونی نشان می‌دهد که اگر هم تحولی رخ داده باشد، برای مخاطبان و ناظران رسانه‌ای چندان قابل لمس نیست. ازاین‌رو، تصمیم گرفتیم بار دیگر این موضوع را بررسی کنیم، نگاه منتقدان و صاحب‌نظران را گردآوری کنیم و پیشنهادهای عملی برای اصلاح مسیر رسانه ملی را ارائه دهیم—شاید این بار، صدای نقدها به گوش مدیران صداوسیما برسد. در همین راستا، این بار به سراغ دکتر امیدعلی مسعودی -رئیس دانشکده فرهنگ و ارتباطات دانشگاه سوره- رفتیم تا دیدگاه‌های او را درباره چالش‌های اجرای طرح تحول صداوسیما و راه‌های برون‌رفت از وضعیت کنونی جویا شویم. مشروح این گفت‌وگو در ادامه می‌آید.

 

در شروع بحث اگر که امکان دارد درباره وضعیت رسانه‌ای صداوسیما نظر شما بشنویم. آیا درباره طرح تحول نظر شما را گرفته‌اند؟

مسعودی: در ابتدا بگویم همه نکاتی که در این گفت‌وگو مطرح می‌شود، از روی دلسوزی است. من چه زمانی که در دانشگاه صداوسیما تدریس می‌کردم چه الان که صرفاً از راه دور تحلیل‌گر اتفاقات سازمان هستم تا ان‌شاءالله صداوسیما دوباره به همان جایگاه و شأنیت درستی که داشت، برگردد؛ حقیقتاً دلسوز این مجموعه هستم. به نظر می‌رسد ابتدا باید تعریفی از رسانه‌های موفق و عملکرد آنها داشته باشیم تا در ادامه به صداوسیمای خودمان برسیم.

 

رسانه یعنی صنعت، نه مجموعه‌ای تحت حاکمیت و دولت

اساساً در غرب، رسانه به‌عنوان یک صنعت معرفی می‌شود نه به‌عنوان مجموعه‌ای که در اختیار دولت و حاکمیت است. موسیقی، رادیو و تلویزیون، چاپ، سینما و همه اینها، به‌عنوان صنعت شناخته و معرفی می‌شوند و این اولین تفاوت ما با غرب است و در پشت پرده این صنعت، مالکان بزرگی قرار دارند که برای جهان تصمیم‌گیری می‌کنند تا افکار عمومی دنیا را به کدام سو متمایل کنند. عمده این مالکان، صهیونیست هستند و اکثر رسانه‌ها و ثروت دنیا در دستان این‌هاست و جالب اینجاست که اینها را خود اساتید غربی ارتباطات اذعان دارند و همه را در کتاب‌هایشان نقل می‌کنند که مثلاً «جنرال موتورز» صاحب چه رسانه‌ها و کمپانی‌هایی است! حالا سازمان صداوسیمای ما با چنین کمپانی‌های بزرگی روبروست و قرار است با فردی مانند «روبرت مرداک» رقابت کند! فردی که حاضر است آدم بکشد تا تیتر یک روزنامه خود را مهیا کند! و حالا ما با چنین پدیده‌ها و چنین افرادی مواجهیم که با زیرکی و حیله‌گری، اهداف خود را جلو می‌برند؛ بنابراین ما باید با حواس جمع، بدانیم که رسانه یک صنعت است و این صنعت، نیاز به متخصص دارد؛ نیاز به برنامه‌ریزی و استراتژی‌های بلندمدت و کوتاه‌مدت دارد.

در رسانه‌های دنیا پیش از تبلیغات به شما اعلام می‌کنند که قرار است فلان دقیقه پیام‌های بازرگانی پخش شود تا در صورت عدم تمایل، کانال را عوض کنید؛ اما اینجا شما را به‌اجبار و وسط فیلم و سریال پای تبلیغات نگه می‌دارند تا تبلیغات را تماشا کنید

یکی از سؤالات من این است که این طرح تحول صداوسیما تا چه اندازه با سند چشم‌انداز و برنامه ۵ساله کشور همخوانی دارد؟ سهم صداوسیما در این برنامه پیشرفت چیست؟ چشم‌انداز صداوسیما برای برنامه آینده چیست؟ آیا می‌دانیم با رقبایمان چگونه باید مواجه شویم؟ سهم مخاطبان در این طرح کجا دیده شده است؟ چرا هیچ تحولی در محتوا و برنامه‌ها دیده نمی‌شود؟ چقدر مخاطب باید صبر کند تا یک سریال خوب از صداوسیما ببیند؟ درحالی‌که «نتفلیکس» با یک برنامه‌ریزی خوب و با کمترین نیروی انسانی و بدون اینکه یک سالن سینما در اختیار داشته باشد، صاحب صنعت سینمای دنیا شده است؛ برخلاف صداوسیما که آن‌قدر سرعت جذب نیروی انسانی در آن زیاد است که فکر می‌کنم تا چند سال آینده، هر کدام از ما یکی از پرسنل صداوسیما شویم! در یک همایشی که چند سال پیش برگزار شد، یکی از مدیران صداوسیما گفت که ما حدود ۴۰ هزار پرسنل داریم! و یک سال بعد این عدد به ۴۵ هزار نفر رسید؛ یعنی حدوداً سالی ۵ هزار نفر به این عدد اضافه می‌شود! چند نفر از اینها کارگردان‌های شاخص تلویزیون هستند؟ چند نفر از اینها برنامه‌ساز حرفه‌ای سازمان هستند؟

من چند سال قبل سفری به سلیمانیه عراق داشتم. یک جوان حدوداً ۳۵ساله مدیر یکی از شبکه‌های آنجا بود و چون ایران درس خوانده بود، اظهار ناراحتی می‌کرد که چرا شبکه تلویزیونی سنندج، دائماً برنامه‌های تکراری پخش می‌کند؟ چون این شبکه در سلیمانیه مخاطب داشت، او دوست داشت تا از برنامه‌های این شبکه به دلیل نزدیکی مناسبات فرهنگی استفاده کند. مدیران ما چقدر از این مناسبات غافل‌اند که یک شبکه استانی می‌تواند برای آنها به لحاظ تأثیرگذاری، حکم خود صداوسیما را داشته باشد.

بدون شک باید یک بازنگری جدی در خصوص شکل نوشتن سند تحول صداوسیما انجام شود. برای نوشتن سند به‌صورت علمی، ابتدا باید داده‌های خود را جمع‌آوری کنید، آن‌ها را مورد تحلیل قرار دهید و برای آنها خط‌مشی تعیین کنید. افق ۵ساله به معنای یک برنامه‌ریزی کوتاه‌مدت است؛ چون من اطلاع دارم که در ژاپن، برای ۵۰ سال بعد خود برنامه‌ریزی می‌کنند و سراغ ۱۵ نفر متخصص و کارشناس می‌روند و چندین بار با آنها گفت‌وگو می‌کنند تا به نظرات مشخص و راهبردی برسند و بر اساس آنها، سند تحول می‌نویسند.

 

صداوسیما با دانشگاهی که مدنظر امام (ره) بود، قرن‌ها فاصله دارد!

ما وقتی در غرب از صنعت رسانه حرف می‌زنیم، یک نظام سرمایه‌داری پشت این ماجراست که هدف این صنعت، به‌دست‌آوردن پول و جذب همان سرمایه است و اگر معنایی هم خلق می‌کند، بدون شک به دنبال جذب مخاطب برای پول و سرمایه بیشتر است. اساتید غربی نیز مدام برای این صنعت نظریه‌های ارتباطاتی بیان می‌کنند. اما وقتی به کشور خودمان می‌آییم، می‌شنویم که به نقل از امام خمینی (ره)، صداوسیما قرار است حکم دانشگاه را برای جامعه داشته باشد. اساساً ما از صداوسیمای خود چه انتظاری داریم و این سازمان حول چه نظریه‌ای جلو می‌رود؟

مسعودی: فرض کنید شما به صداوسیما مانند یک دانشگاه نگاه می‌کنید؛ در مجلات علمی شما به‌هیچ‌وجه نمی‌توانید از تبلیغات استفاده کنید و نمی‌توانید حرف‌های غیرعلمی بزنید؛ پس وقتی می‌گویید که صداوسیما مانند دانشگاه است، نمی‌توانید هر تبلیغی را در آنجا بگذارید. در تبلیغات صداوسیما با آن نوع پوشش خانم‌ها و نشان‌دادن تجملات و حضور کودکان در تبلیغات و…همه اینها به احتمال زیاد، زیان‌آور باشد! اصلاً در رسانه‌های دنیا پیش از تبلیغات به شما اعلام می‌کنند که قرار است فلان دقیقه پیام‌های بازرگانی پخش شود تا در صورت عدم تمایل، کانال را عوض کنید؛ اما اینجا شما را به‌اجبار و وسط فیلم و سریال پای تبلیغات نگه می‌دارند تا تبلیغات را تماشا کنید و این موضوع خودش نیاز به یک گفت‌وگوی جداگانه‌ای دارد. خب پس این دیگر دانشگاه نیست! چون در یک دانشگاه، قاعدتاً نباید چنین اتفاقاتی بیفتد.

 

جای صدای مخالف در قاب صداوسیما کجاست؟

دانشگاه وقتی دید که صداوسیما هیچ کاری با او ندارد، خودش یک تلویزیون اینترنتی به نام تلویزیون اینترنتی دانشگاه تهران راه‌اندازی کرد و اتفاقاً به نظرم ایده و کار خوبی بود.

نکته دیگر اینکه این صداوسیما، ملی و متعلق به همه گروه‌های جامعه یا برای عده خاصی است؟ حتی اگر آن گروه خاص مورد تأیید نظام باشد، حرفش باید درست باشد! پس جای صدای مخالف در این قاب کجاست؟ قرار ما بر این بود که صداوسیمای ایران صنعت نباشد و به دنبال نفع مادی هم نیستیم. چرا الگوی ما نباید حوزه و دانشگاه باشد؟ مثالی معروف است که می‌گویند جنگ طلبه‌ها خیر و برکت است. جنگ طلبه‌ها و دانشجوها بر سر فکر و اندیشه است. صداوسیما نیز باید اجازه دهد نماینده همه گروه‌ها در تلویزیون حضور به هم رسانند و با بیان اندیشه‌ها و دیدگاه‌های خود، مسیر درست را مشخص کنند. بر اساس چارچوب‌ها و منطق گفت‌وگو، هر قشری و با هر دیدگاه سیاسی، می‌تواند جایی در صداوسیما داشته باشد. مسائل و مشکلات زیادی در جامعه وجود دارد، اما راه‌حل‌های آنها باید از دل دانشگاه بیرون بیاید. چقدر صداوسیما به برنامه‌های دانشگاهی توجه کرده است؟ اصلاً با چه دانشگاهی در ارتباط بوده است؟ اینکه اتاق خبر خود را شبیه فلان برنامه ماهواره‌ای درست کنید، یعنی کار خلاقانه‌ای کرده‌اید؟ پس جایگاه خلاقیت در برنامه‌های صداوسیما کجاست؟ خلاقیت هم فقط از دیدگاه من و شما بیرون نمی‌آید. اتفاقاً ابتکار و خلاقیت از صدای مخالف شما به وجود می‌آید و تا کسی معترض نباشد، در حرف و رفتارش ابتکار به خرج نمی‌دهد و اگر شما به اینها اجازه صحبت ندهید، برنامه‌های شما یک‌سو و بدون ابتکار عمل جلو می‌رود. انقلاب اسلامی نمونه همین ادعاست. در زمان شاه، همه رسانه‌ها و رادیو و تلویزیون در اختیار رژیم پهلوی بود. امام (ره) از نجف سخنرانی می‌کرد و پیام می‌داد و آقای «دعایی» به‌صورت تلفنی آن را برای کسی می‌خواند. اینجا آن را ضبط می‌کردند و بعد روی کاغذ پیاده می‌کردند و با دستگاه پلی‌کپی، آن را منتشر و به دست مردم می‌رساندند و یک رسانه کوچکی خلق شد که در برابر همان رسانه بزرگ، موفق شد حرفش را به دست مردم برساند.

 

شما در صحبت‌هایتان فرمودید که صداوسیما باید دانشگاه را الگوی خود قرار دهد و از این مدل استفاده کند. سؤال من این است که دانشگاه در این سال‌ها برای صداوسیما چه کاری کرده است تا موفق شود؟

مسعودی: دانشگاه وقتی دید که صداوسیما هیچ کاری با او ندارد، خودش یک تلویزیون اینترنتی به نام تلویزیون اینترنتی دانشگاه تهران راه‌اندازی کرد و اتفاقاً به نظرم ایده و کار خوبی بود.

 

صداوسیما هیچ توجهی به پایان‌نامه‌های دانشگاهی ندارد!

پس به نظر شما صداوسیما هم می‌تواند وارد چرخه تولید علم شود؟

مسعودی: بله. الان شبکه چهار همین کار را می‌کند.

 

شبکه چهار در حال ترویج علم است نه تولید آن و تولید علم در دانشگاه اتفاق می‌افتد. در واقع سؤال من این است که دانشگاه کدام نظریه‌های ارتباطاتی و رسانه‌ای را برای بهترشدن عملکرد صداوسیما تولید کرده است؟

پایان‌نامه‌های بسیار خوبی در دانشگاه صداوسیما ارائه شده که می‌توانست کمک بسیار خوبی به سازمان صداوسیما کند

مسعودی: تا جایی که من اطلاع دارم، پایان‌نامه‌های بسیار خوبی در دانشگاه صداوسیما ارائه شده که می‌توانست کمک بسیار خوبی به سازمان صداوسیما کند. بنده داور چندین رساله دکتری بودم که برای صداوسیما، راهبرد نوشته بودند تا میزان اعتماد مخاطب به برنامه‌های صداوسیما بیشتر و بهتر شود. پایان‌نامه‌های زیادی با موضوعاتی مثل نیروی انسانی صداوسیما، مقابله با رقبا و رسانه‌های خارجی و… نگارش شده و نکته مهم این است که اصلاً هیچ توجهی به این پایان‌نامه‌ها نمی‌شود! خود صداوسیما باید دائماً در حال تبادل با دانشگاه، پایان‌نامه‌ها و رساله‌های با موضوعات مربوط به سازمان باشد و حداقل در کمترین حالت، آنها را مطالعه کند، انتقادها و پیشنهادها را بشنود، بخواند و در کارگروه‌های مشورتی، بهترین‌ها را انتخاب کند.

بنده به شخصه بارها به مسئولین مختلف صداوسیما این انتقادات را عرض کردم، اما هیچ تغییراتی احساس نکردم. به یاد دارم که در یکی از سفرهایمان به کرمان، در کنار مدیرکل حراست سازمان نشسته بودم و به او در خصوص رفتار نیروهای حراست با خودی‌ها و غیر خودی‌ها تا میهمانان گلایه کردم و او خیلی صادقانه و صمیمانه به من گفت که همه اینها را می‌دانم، اما این ساختار، آن‌قدر پیچیدگی دارد که کاری از دست من ساخته نیست!

متأسفانه ساختار صداوسیما آن‌قدر مشکل دارد که هر مدیری را بر رأس این ساختار قرار دهید و بهترین طرح‌های تحولی را هم به او بدهید، کمتر موفقیتی حاصل می‌شود. شما فکر می‌کنید فردی بهتر از آقای «جبلی» می‌توانید برای ریاست صداوسیما انتخاب کنید؟ این ساختار آن‌قدر اشتباه و غلط است که برای نظام جمهوری اسلامی مشکل ایجاد کرده است! این ساختار به‌گونه‌ای است که به‌صورت غیررسمی با نیروی انسانی، رابطه برقرار می‌کند. در این ساختار، کسانی که بیشتر زحمت می‌کشند، کمتر دیده می‌شوند و هزاران مثال و مصداق که می‌توانم خدمتتان عرض کنم.

 

امروز نمی‌توانیم همین مخاطب اندک تلویزیون را حفظ کنیم

امروزه پایین آمدن آستانه تحمل مدیران صداوسیما و حذف و تعطیل‌کردن برخی برنامه‌ها تا کنارگذاشتن فلان مجری و تهیه‌کننده، بسیار مشهود است و گویا قرار نیست هیچ صدای مخالفی شنیده شود. این عدم تحمل‌ها از کجا نشئت می‌گیرد؟

مسعودی: متأسفانه بسیاری از مدیران ما، زبان هنری ندارند و یاد نگرفته‌اند که با دیگران با لحن مهربانانه و هنرمندانه صحبت کنند. رهبری می‌فرمایند که «لسان هنر، بالاترین و تأثیرگذارترین لسان است.» گاهی ما آن‌قدر دچار مرزبندی‌های اشتباه می‌شویم و آن‌قدر خودی و غیرخودی می‌کنیم که دیگر مخاطبی برای ما نمی‌ماند. الان به جایی رسیده‌ایم که همه تلاش ما این شده که لااقل همین‌هایی را هم که تلویزیون می‌بینند، بتوانیم حفظ کنیم! بنده در جریان نوشتن این سند تحول بودم. اتفاقاً یکی از دوستان به من گفت که از طرف فلانی برای مشورت درباره نوشتن این طرح آمده‌اند؛ ولی من به آنها گفتم که بنده راهکارهای عملی برای جذب مخاطب را می‌دانم، اما چه فایده که شما به آنها عمل نمی‌کنید و اینها را قبول ندارید!

 

رهبری می‌فرمایند که «لسان هنر، بالاترین و تأثیرگذارترین لسان است.» گاهی ما آن‌قدر دچار مرزبندی‌های اشتباه می‌شویم و آن‌قدر خودی و غیرخودی می‌کنیم که دیگر مخاطبی برای ما نمی‌ماند. الان به جایی رسیده‌ایم که همه تلاش ما این شده که لااقل همین‌هایی را هم که تلویزیون می‌بینند، بتوانیم حفظ کنیم!

البته گویا کج‌سلیقگی برخی مدیران نیز در این عدم تحمل‌ها بی‌تأثیر نیست؛ اساساً علاوه بر صدای مخالف که امروزه جایی در قاب سیما ندارد، این احساس وجود دارد که اکثر برنامه‌های صداوسیما یک‌طرفه‌اند و مردم صرفاً مخاطبان این برنامه‌ها هستند و جایی برای حضور خود در این برنامه‌ها نمی‌بینند یا هیچ دریچه و درگاهی وجود ندارد تا منِ نوعی بتوانم تولیدات خود را از طریق این قاب به نمایش بگذارم.

مسعودی: البته برخی برنامه‌های صداوسیما ارتباط خودشان را با مخاطبان از طریق ارسال پیامک به آن برنامه یا ارسال عکس و ویدئو و نشان‌دادن آن در برنامه، دوطرفه کرده‌اند. به‌هرحال نیاز بیشتری به این ارتباط دوطرفه وجود دارد؛ اما به عقیده من، «آگاهی‌بخشی» نکته مهم‌تری است که در این سال‌ها مورد غفلت قرار گرفته است؛ وقتی شما مدیریت افکار عمومی خود را به رسانه‌های بیگانه می‌سپارید، وقتی درباره یک موضوعی که می‌تواند امنیت ملی شما را به خطر بیندازد کوتاهی می‌کنید و به‌درستی مدیریت رسانه ندارید، باید برای آن هزینه سنگینی بدهید و نتیجه آن می‌شود که یک سال، کشور به حالت آشوب می‌رود.

اساساً در موضوعات مهم، ملی و حتی فراملی، ما قدری به لحاظ رسانه‌ای ضعیف عمل می‌کنیم. به عقیده من، صداوسیما در ماجرای وعده صادق ۱ و ۲ و حمله رژیم صهیونیستی می‌توانست خیلی بهتر از این عمل کند! کما اینکه در ماجرای طوفان الاقصی، وقتی «حماس» گروگان‌های اسرائیلی را می‌گیرد، عملیات رسانه‌ای درستی انجام نمی‌دهد! به عقیده من، حماس از همان جا قافیه را باخت! و از همان روز، جای ظالم و مظلوم عوض شد. چون اسرائیل با پشتوانه رسانه‌هایی که در دنیا دارد، بازی را به نفع خودش جلوه داد و شروع به مظلوم‌نمایی در رسانه‌ها کرد.

 

البته به نظر من، الان دنیا کاملاً این مسئله را پذیرفته که رژیم صهیونیستی چه جنایت‌هایی در غزه انجام داده است و همه اینها اتفاقاً از عملکرد رسانه‌ای خوب حماس است.

مسعودی: بله؛ اما بعد از اینکه غزه به ویرانه‌ای تبدیل شده، دنیا این را فهمیده است!

 

غفلت بزرگ صداوسیما از مردم‌رسانه‌ها

دانشگاه «هاروارد» فقط سه روز بعد از عملیات هفت اکتبر، در بیانیه‌ای رسمی اعلام می‌کند که ما اسرائیل را مسئول همه این جنایت‌ها و خشونت‌ها می‌دانیم و کاملاً مشخص است که این بیانیه در شرایط کاملاً احساسی از این ماجرا منتشر شده است. امروزه نیروهای حماس، تک‌نفره وارد عملیات می‌شوند و از همه این ماجرا فیلم می‌گیرند و آن را همان روز به‌صورت تدوین شده، در بستر فضای مجازی منتشر می‌کنند! من این مقدمه را برای سؤال آخرم عرض کردم که مردم ما، امروز در فضای مجازی – به‌خصوص در اینستاگرام و با رعایت‌کردن مقررات این پلتفرم – در حال تولید محتوا هستند، اما همین مردم، جایی برای ارائه محتواهای تولید شده خود در صداوسیمای ایران ندارند.

امروزه رسانه‌های مردمی پای ثابت تولید محتوا برای رسانه‌های خارجی و به‌خصوص رسانه‌های فارسی‌زبان خارجی شده‌اند و اتفاقاً تبدیل به جذاب‌ترین بخش برنامه‌های آنها شده است. اما صداوسیمای خودمان از این ظرفیت بزرگ غفلت کرده است.

مسعودی: امروزه رسانه‌های مردمی پای ثابت تولید محتوا برای رسانه‌های خارجی و به‌خصوص رسانه‌های فارسی‌زبان خارجی شده‌اند و اتفاقاً تبدیل به جذاب‌ترین بخش برنامه‌های آنها شده است. اما صداوسیمای خودمان از این ظرفیت بزرگ غفلت کرده است. شبکه‌هایی مانند «ایران اینترنشنال»، «بی‌بی‌سی فارسی» و «صدای آمریکا» در ایران هیچ خبرنگاری ندارند، اما تمام اخبار ایران را با اهداف خودشان پوشش می‌دهند!

 البته جنس ارائه اخبار هم خیلی مهم است؛ معمولاً در صداوسیمای ما، خبر اول ما بدون کارشناسی، صرفاً منتشر می‌شود! درصورتی‌که همین رسانه‌های فارسی‌زبان خارجی، برای خبرهای مهم خود، امکان ندارد از چندین کارشناس برای تحلیل بیشتر استفاده نکنند! همین تحلیل درست یا غلط باعث می‌شود که خبر در ذهن مخاطب جا بیفتد. اساساً صداوسیما نیاز به تغییر اساسی در ساختار خود دارد و این تغییرات را باید در سه سطح نیروی انسانی و پرسنل، محتوا و مدیران انجام دهد و تا این تغییرات صورت نگیرد، اجرای طرح‌های تحولی فقط یک شوخی است.

 

/ انتهای پیام / 

source

rastannameh.ir

توسط rastannameh.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *