Wp Header Logo 897.png

گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛  کاهش مرجعیت رسانه‌های رسمی و قدرت‌گیری تریبون‌های غیررسمی، چالشی مهم در فضای رسانه‌ای ایران است. رسانه‌های داخلی، در روایت‌گری رویدادهای کلان، اغلب دچار تأخیر می‌شوند و این فرصت را به رسانه‌های خارجی می‌دهند تا روایت اول را شکل دهند؛ نمونه‌ای از این وضعیت را در ماجرای «مهسا امینی» شاهد بودیم. در بخش دوم این گفت‌وگو، عبدالله گنجی، روزنامه‌نگار و مدیرمسئول سابق روزنامه‌های «جوان» و «همشهری»، به تحلیل این چالش پرداخته و راهکارهایی برای بازسازی مرجعیت رسانه‌های داخلی ارائه می‌کند.

 

چرا کیهان و فارس مصونیت قضایی دارند؛ اما شرق محاکمه می‌شود؟!

حاکمیت در برابر جنگ رسانه‌ای دشمن، در این سال‌ها رسانه‌های زیادی به وجود آورده است. اما همین رسانه‌ها در مواقع بحرانی یا حتی مواقعی مانند انتخابات که باید پیشرو در این جریانات باشند، با محافظه‌کاری شدید، صرفاً به یک طرف‌دار نظام تبدیل می‌شوند و گویا جرئت هیچ‌گونه انتقادی ندارند و در مواقع عادی نیز به یک رسانه کاملاً خنثی تبدیل می‌شوند که فقط اخبار عادی نظام و مسئولین را منتشر می‌کنند. آیا اساساً این رسانه‌هایی که حاکمیت راه‌اندازی کرده، با این توضیحات توان مقابله با جنگ نرم را دارند؟

گنجی: رسانه‌هایی که منتسب به حاکمیت‌اند، اساساً هر کاری نمی‌توانند انجام بدهند و اصطلاحاً دستشان برای خیلی از کارها بسته است. از جمله نمی‌توانند به نفع فرد خاصی وارد انتخابات شوند. از طرفی، همین رسانه‌های حاکمیتی از سوی سایر رسانه‌ها متهم به مصونیت قضایی می‌شوند که چرا کیهان و جوان و فارس به‌راحتی می‌توانند فلان حرف را بزنند و محاکمه نشوند، ولی ما نمی‌توانیم؟ به عقیده من جریان انقلاب اساساً هم در رسانه و هم در رسانه داری، دستش بسته است؛ به‌عنوان‌مثال، آقای «پزشکیان» که الان رئیس‌جمهور همه ماست، در زمان مناظره‌ها و در برنامه زنده می‌گوید: «۴۵ سال است هیچ فردی از اهل‌سنت، استاندار نشده است. مردم! الان قیمت گوشت چقدر است؟ آن دختر را برای چه دستگیر کرده‌اید؟» اما در طرف مقابل آقایان «جلیلی»، «قاضی‌زاده»، «زاکانی» و «قالیباف» هم می‌توانند این حرف‌ها را بزنند؟ اگر نمی‌زنند براین‌اساس است که اگر هم از اهل‌سنت استانداری منصوب نشده، حتماً جزء سیاست‌های حاکمیت بوده و ما نمی‌توانیم حرفی بر خلاف این سیاست‌ها بزنیم؛ ولی می‌بینیم که آقای پزشکیان باوجوداینکه هیچ قولی به مردم نمی‌دهد تا مشکلات معیشتی را حل کند، با موضوعاتی مانند فیلترینگ (آذری جهرمی) و مذاکره (ظریف) رأی می‌آورد! پس جریان معتقد به انقلاب هم در رسانه و هم در رسانه داری دستش بسته است.

به‌عنوان‌مثال یک رسانه‌ای درباره قطعی برق‌های منازل با انتقاد تیتر می‌زند که در سال ۲۰۲۴ و با این همه پیشرفت‌های دنیا چرا باید قطعی برق داشته باشیم؟ اما همین انتقاد را یک رسانه حاکمیتی نمی‌تواند داشته باشد؛ چرا که از طرف حاکمیت به او می‌گویند شما که می‌دانید ما مشکل توسعه زیرساخت در بخش انرژی داریم و با کمبود منابع مالی مواجهیم و همان رسانه نظام با اطلاع داشتن از این موارد پیش‌فرض، اصلاً به سراغ این انتقادها نمی‌رود. در مجموع، صدای رسانه‌های نظام از رسانه‌های غیر نظام به دلایلی که عرض کردم، کوتاه‌تر است.

 

مانند رسانه‌های غربی عمل کنید

به عقیده من، مطبوعات ما اگر مانند رسانه‌های غربی عمل کنند، باز هم موفق‌تر از حال حاضر عمل کرده‌ایم. در غرب، هیچ رسانه‌ای تصویر و ویدئو از جنازه منتشر نمی‌کند، موقع انتخابات که می‌شود درباره بیمه بیکاری، سقط‌جنین، عدم مهاجرت به غرب و شعارهای دو طرف مناظره را پوشش می‌دهند و در کل، به مسائل و مشکلات مردم می‌پردازند. اما در ایران و زمان انتخابات، اگر رسانه‌های ما نیز به بیان مشکلات مردم بپردازند، چه کسی مانع آنها می‌شود؟ رسانه‌های ما در این مواقع فریاد می‌زنند که اصلاً در کشور ما انتخابات معنایی ندارد و شورای نگهبان همه‌کاره انتخابات است و به قول «محمود صادقی» ما عصاره شورای نگهبان هستیم! و شروع می‌کنند زیرساخت‌های نظام را زیر سؤال می‌برند و می‌خواهند بجای بیان مشکلات مردم، زیرآب نظام را بزنند! یا به‌عنوان‌مثال، امروز طالبان در افغانستان قدرت را در دست دارد و به دلیل همسایه بودن، (خوب یا بد) ما مجبوریم با آنها تعامل داشته باشیم؛ بالاخره چند میلیون نفر افغانستانی در ایران زندگی می‌کنند، اشتراکات فرهنگی با هم داریم و می‌توانیم با آنها تجارت کنیم و سیاست جمهوری اسلامی نیز بر همین است که با آنها اصطلاحاً به‌صورت کج دار و مریض جلو برویم؛ اما می‌بینیم که روزنامه جمهوری اسلامی، توپخانه خودش را به روی طالبان روشن کرده است؛ روزنامه‌ای که حاکمیتی است و از نظام، یارانه مطبوعاتی می‌گیرد؛ اما مطالبش با سیاست‌های نظام همخوانی ندارد و حاکمیت هم با او برخورد می‌کند؛ هرچند بنده بشخصه معتقدم که حاکمیت باید در این باره کوتاه بیاید. در بعضی از مواقع، حکومت سخت‌گیری‌های افراطی دارد و در برابر برخی افراد که در قالب یک مقاله، صرفاً نظر خود را درباره یکی از سیاست‌های نظام می‌گویند، دیده شده که با طرف برخورد می‌کنند و آن را دادگاهی هم می‌کنند؛ درصورتی‌که می‌شود صرفاً جواب همان فرد را داد و نیازی به دادگاهی کردن افراد نیست!

 

چون جوابی برای شیطنت‌های مجازی دشمن ندارید، فیلتر می‌کنید!

درباره فضای مجازی نیز همان ظرفیتی که در دست دشمنان است، شما نیز می‌توانید از آن استفاده کنید؛ اما چون نیروی متخصص این کار را ندارید که در برابر هجمه‌ها و شیطنت‌های مجازی دشمن جوابی قانع‌کننده بدهد، از فیلترینگ استفاده می‌کنید و عملاً صورت‌مسئله را پاک می‌کنید. چرا نیروی متخصص ندارید؟ چون اساساً نیروهای مخلص و متعهد به نظام و حاکمیت که دانش و سواد رسانه داشته باشند، معمولاً در رسانه نمی‌مانند!

 

با این الگویی که شما تعریف کردید، آیا حاکمیت می‌تواند با دشمن در میدان جنگ شناختی مقابله کند؟

خبرنگار اقتصادی فلان خبرگزاری، مسئول روابط عمومی فلان وزارتخانه یا شرکت خصوصی شده است. چرا؟ چون حداقل ۳ برابر رسانه به او حقوق و مزایا می‌دهد! اقتصاد رسانه یکی از دلایل مهم ما در بی‌ثباتی نیروی رسانه‌ای است.

گنجی: به‌صورت کلی نه و قطعاً ما بازنده‌ایم. یکی به دلیل همان روایت اولی که نداریم و دلیل دیگر هم عدم تربیت نیروی متخصص و حرفه‌ای است. در جمهوری اسلامی، ارتزاق از طریق رسانه امری بسیار دشوار و مشکل است. البته آدم‌های اندکی وجود دارند که محل واقعی ارتزاق آنها رسانه است و وقتی شما می‌توانید به‌عنوان یک مدیر یا مسئول در جایی خدمت کنید، چرا باید در رسانه بمانید؟! در زمان آقای «رئیسی» من خبرگزاری سراغ دارم که حدود ۳۰ نفر از آنها وارد بدنه دولت شدند! فقدان اقتصاد رسانه، دلیل عمده فقدان نیروی حرفه‌ای و متخصص ما در رسانه است.

مرحوم «شایان فر» که سال‌ها در کیهان بودند، یک روز به من گفت که «ما بهترین نیروها را در کیهان جذب می‌کنیم، اما نمی‌توانیم آنها را حفظ کنیم!» البته طبیعی است که اگر به شما در فلان رسانه ۱۰ میلیون حقوق می‌دهند، اگر در جایی دیگر پیشنهاد ۱۵ میلیونی داشته باشید، مسلماً شغل با حقوق بالاتر را می‌پذیرید. مگر یک اعتقاد بالایی نسبت به کار در رسانه داشته باشد که آن دیگر امری خاص محسوب می‌شود. ما در این زمینه بیکار هم نبودیم و خبرنگاران زیادی را تربیت کردیم؛ خبرگزاری فارس، «باشگاه توانا» را برای تربیت نیرو تأسیس می‌کند، ولی خروجی این افراد به کجا ختم می‌شود؟ می‌بینید که خبرنگار اقتصادی فلان خبرگزاری، مسئول روابط عمومی فلان وزارتخانه یا شرکت خصوصی شده است. چرا؟ چون حداقل ۳ برابر رسانه به او حقوق و مزایا می‌دهد! اقتصاد رسانه یکی از دلایل مهم ما در بی‌ثباتی نیروی رسانه‌ای است.

 

ضعف در اقتصاد رسانه، عامل اصلی فقدان خبرنگار باکیفیت

اجازه بدهید که قدری با حرف شما مخالفت کنم که فقط دلایل مالی باعث هجرت خبرنگاران می‌شود. چون من خبرنگار در رسانه‌های مختلف می‌شناسم که شاید ۱۵ سال در حوزه‌ای خاص فعال است، اما وقتی از او درباره حوزه تخصصی چند سوال جدی بپرسید، هیچ اطلاعی جز خبر ندارد. یعنی خبرنگار ما حتی در حوزه کاری خودش نیز فاقد کمترین مطالعه و تحلیل است. برخی معتدند که اگر ما خبرنگاران خود را افسران جنگ نرم بدانیم، در بسیاری از این موارد، بیشتر آنها کمترین مهارت را در جنگیدن دارند. نظر شما چیست؟

گنجی: به جز اندک مواردی، بنده معتقد به این نیستم که به خبرنگاران همچنین لقبی بدهیم. در حال حاضر عمده خبرنگاران ما صرفاً بری امرارمعاش وارد این حوزه شده‌اند و حتی متخصص و تحلیل‌گر حوزه خود نیستند! وقتی فردی خبرنگار روزنامه «ایران» است و می‌بینید که با عوض‌شدن دولت‌ها، او همچنان در همان روزنامه مشغول کارکردن است! خب این چه معنایی دارد؟! این فرد عملاً به آدم خنثایی تبدیل شده است. امروز اکثر خبرنگاران به دلیل همان فقدان اقتصاد رسانه، به اجبار با حوزه کاری خود ارتباط برقرار می‌کنند و شروع می‌کنند به گزارش‌های رپرتاژی منتشرکردن تا بتوانند علاوه بر حقوق اندک خود، منابع جدید مالی به دست بیاورند و همین باعث می‌شود که به‌تدریج رسانه رنگ‌وبوی خنثی به خود بگیرد. به‌طورکلی، مشکلات ما در رسانه چندوجهی است و باید برای بیان مشکلات به همه عوامل دقت شود.

 

نقش دانشگاه را در تربیت روزنامه‌نگاران متخصص چگونه تحلیل می‌کنید؟

گنجی: من در دانشگاه رسانه تدریس می‌کنم و با اطلاع عرض می‌کنم که دانشگاه‌ها در این رشته خروجی زیادی دارند؛ اما اینکه عرصه نظری با عملی چقدر هماهنگ است، جای تأمل دارد! تحصیل‌کردگان رسانه نیز مانند سایر رشته‌ها در کشور، واقعاً سر جای اصلی خودشان قرار نمی‌گیرند. همان‌طور که سال‌هاست پیوند ضعیفی بین صنعت و دانشگاه برقرار است، عالم رسانه هم چنین وضعیتی دارد.

کل دوره تکنیکال روزنامه‌نگاری را می‌شود ظرف مدت یک ماه به کارآموز این رشته یاد داد؛ اما نکته اینجاست که بسیاری از خبرنگاران و روزنامه‌نگاران ما با عدم سواد رسانه و تحلیل حوزه خودشان مواجه‌اند و بعد از ۲۰ سال رفت‌وآمد در این حوزه، موقع نوشتن گزارش تحلیلی، می‌بینید که حتی کلمات مناسب آن مطلب را نیز نمی‌دانند و به‌وضوح می‌بینید که در آن حوزه کمترین مطالعه را دارند.

 

افراد در رسانه تا یک جایی می‌توانند به لحاظ مدیریتی پیشرفت کنند؛ مثلاً با خبرنگاری شروع می‌کند، دبیر و سردبیر می‌شود و وقتی در آن رسانه احساس کند که به مقام مدیریتی بالاتری نمی‌تواند برسد، یا رسانه خود را عوض می‌کند یا مجبور است همان جا بماند و با بی‌انگیزگی ادامه دهد.

چرا در رسانه‌های ما این رشد حتی بعد از سال‌ها رفت‌وآمد در رسانه حاصل نمی‌شود؛ اما در رشته‌های دیگر معمولاً این‌گونه نیست و بالاخره یک وکیل یا یک مهندس بعد از ۵ سال به کار خود اشراف دارد.

گنجی: چون معمولاً افراد در رسانه، در آن حوزه‌ای که مشغول به کار هستند مطالعه نمی‌کنند و فقط بر اساس مشاهدات خود جلو می‌روند. البته این را هم عرض کنم که خبرنگاری، مانند شاعری، قدری به قریحه و ذات آدم بر می‌گردد و من به‌صورت تجربی به این موضوع اعتقاد پیدا کرده‌ام. من فردی را که فوق‌لیسانس هوا و فضا داشت و از عالم رسانه هیچ اطلاع و سوادی نداشت، به «جوان آنلاین» آوردم و او در اندک زمان کوتاهی به کار اشراف کامل پیدا کرد در همان جا فردی بود که ۲۵ سال سابقه کار در روزنامه داشت، اما نمی‌توانست یک گزارش ساده برای شما بنویسد و به‌خاطر سابقه بالای او مجبور بودید تا با او کنار بیایید و او را اخراج نکنید!

 نکته بعدی اینکه افراد در رسانه تا یک جایی می‌توانند به لحاظ مدیریتی پیشرفت کنند؛ مثلاً با خبرنگاری شروع می‌کند، دبیر و سردبیر می‌شود و وقتی در آن رسانه احساس کند که به مقام مدیریتی بالاتری نمی‌تواند برسد، یا رسانه خود را عوض می‌کند یا مجبور است همان جا بماند و با بی‌انگیزگی ادامه دهد.

 

جای خالیِ خبرنگارانِ انقلابی

شما یک پازلی درباره فقدان نیروی متخصص و حرفه‌ای چیدید که یک ضلع آن فقدان اقتصاد رسانه، ضلع دیگر آن عدم پیشرفت به لحاظ مدیریتی و ضلع دیگرش عدم سواد و مطالعه اندک خبرنگاران بود. با این مقدمه می‌خواهم درباره روایتگری خبرنگاران سؤال کنم که معمولاً در مواقع بحرانی مثل سال ۱۴۰۱ که آخرین آن بود و حوادث قبل‌تر، همیشه خبرنگاران منتقد در صف اول روایتگری این بحران‌ها دیده می‌شوند و معمولاً جای خبرنگاران انقلابی در این میدان‌ها خالی است. چرا این‌گونه است و چرا حوزه رسانه انقلاب، خبرنگاران حرفه‌ای کمتری نسبت به اصلاح‌طلبان دارد؟

واقعیت اصلی این است که همیشه جریان اصلاحات، انگیزه بالایی برای تغییر داشته است و جریان انقلاب، حافظ وضع موجود بوده است.

گنجی: واقعیت اصلی این است که همیشه جریان اصلاحات، انگیزه بالایی برای تغییر داشته است و جریان انقلاب، حافظ وضع موجود بوده است. جریان اصلاحات از وضعیت موجود مثل حجاب، اقتصاد، تورم، عدم اعطای مجوز برای تظاهرات خیابانی و… خسته شده‌اند. جریان اصلاحات همیشه دنبال تغییرات در ایران بوده‌اند و برای اینکه این را به ادراک عمومی تبدیل کنند، همیشه در حال دوندگی هستند. مثلاً فلانی در طول هفته در چندین روزنامه مختلف سرمقاله می‌نویسد و آنها انگیزه بالایی برای تغییر دارند؛ برخلاف چهره‌های حزب‌اللهی و اصول‌گرا که حضور کم‌رنگی در رسانه‌ها دارند. به‌عنوان‌مثال، آقای قالیباف در نطقی فرمودند که حضور آقای ظریف در دولت غیرقانونی است. به‌خاطر همین تک جمله، روزنامه «هم میهن» فقط ۴ سرمقاله نوشت. علاوه بر هزاران توییتی که نوشته شد و… در مقابل، جریان حزب‌اللهی چقدر از آقای قالیباف در رسانه‌های خود دفاع کردند؟! علاوه بر این نکته، انسجام و وحدت و طرف‌داری از بزرگان در جبهه اصلاح‌طلب، به‌خوبی مشاهده می‌شود؛ نکته‌ای که به ندرت یا حتی برعکس در میان اصول‌گراها وجود دارد.

 

تساهل با خبرنگاران بیشتر شده است

چرا همین جریان حاکمیت، وقتی در فضای مجازی می‌آید معمولاً تندترین نقدها را بیان می‌کند و گویی که دارای یک مصونیت سیاسی از قبل تعریف شده است؟

گنجی: بله. این چیزی است که همیشه جریان اصلاح‌طلب به خاطرش از ما گلایه دارد و این ذهنیت واقعاً وجود دارد که مثلاً اگر کیهان مطلبی بنویسد و رابطه ما را با «آذربایجان» به هم بزند، محاکمه مطبوعاتی نمی‌شود، ولی اگر همین مطلب را «شرق» بنویسد، او را دادگاهی می‌کنند!

 

آیا صرفاً ذهنیت است یا دارد به واقعیت تبدیل می‌شود؟

گنجی: تجربه من می‌گوید که اگر مطلبی غلو شده از طرف رسانه‌ای بیان شود که در روند حاکمیت تأثیرگذار نباشد، حاکمیت نیز با تساهل با آن برخورد می‌کند؛ اما این را هم بگویم که انصافاً فضای دادگاه مطبوعات و رسانه بعد از آقای «آملی لاریجانی»، بسیار بهتر و شفاف‌تر شده است و نکته بعد اینکه اساساً نسبت به نفررسانه‌ها و رسانه‌های مجازی و اجتماعی، تساهل بیشتری از طرف حاکمیت وجود دارد.

 

به‌عنوان سؤال آخر، بفرمایید که رسانه‌های انقلابی برای اینکه از این وضعیت رهایی پیدا کنند، چه کاری باید انجام دهند؟

گنجی: شرط اول رشد این است که ابتدا یک سازوکاری برای خودشان پیدا کنند که از نظر حقوقی از حاکمیت فاصله بگیرند تا هم دست خودشان برای کارکردن باز باشد و هم برای نظام هزینه ایجاد نکنند. در مرحله بعد، باید اقتصاد آن را تعریف کنیم و حاکمیت هم از آنها حمایت کند. به‌عنوان‌مثال، این سازوکار باید به‌گونه‌ای باشد که همه، خبرگزاری فارس را به اسم مدیرمسئول آن بشناسند و در صورت اشتباه، به‌جای اینکه به سپاه و حاکمیت ناسزا بگویند، خیلی مستقیم از شخص مدیرمسئول به دادگاه رسانه شکایت کنند. آن موقع هم فارس می‌تواند تندتر و با دست بازتر از افراد انتقاد کند و هم هزینه‌های اشتباهات این خبرگزاری را به پای نظام نمی‌نویسند. 

/ انتهای پیام / 

source

rastannameh.ir

توسط rastannameh.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *