Wp Header Logo 724.png

جوان آنلاین:  زندگی مشترک، جاده‌ای است پر از پیچ‌وخم، که آغازش با شور و شوق و وعده‌هایی از عشق و خوشبختی همراه است، اما گاه در میانه مسیر، زوج‌ها خود را در میان امواجی از اختلاف‌ها، سوءتفاهم‌ها و سکوت‌های سنگین می‌یابند. خانه‌ای که قرار بود مأمن آرامش باشد، به میدان نبردی تبدیل می‌شود که در آن هر کلمه به زخمی تازه بدل می‌گردد. چرا عشق به تنهایی کافی نیست؟ آیا مهارت‌های گفت‌و‌گو و درک متقابل، حلقه‌های گمشده‌ای نیستند که می‌توانند پلی برای بازگشت به روز‌های خوشایند و صمیمیت بسازند؟ گاهی زوجین به اشتباه تصور می‌کنند که عشق به‌طور خودکار، تفاوت‌ها را حل می‌کند و آرامش را به ارمغان می‌آورد، اما حقیقت این است که عشق، هرچند پرقدرت، نیازمند تغذیه‌ای از احترام، مهارت‌های ارتباطی و از همه مهم‌تر، یاد خداوند است. همان‌طور که هر کلمه و نگاه، می‌تواند فاصله‌ای میان دل‌ها ایجاد کند، مهارت‌های آموختنی و انعطاف در برابر دیگری، می‌تواند همان دل‌ها را به یکدیگر پیوند دهد. «جوان» در این رابطه با محسن پوراحمد خمینی، کارشناس ارشد رشته روانشناسی اسلامی گفت‌و‌گو کرده‌است. این گفت‌و‌گو چراغی است برای کاوش در عمق مشکلات رایج میان زوج‌ها و مسیری که آرامش و محبت را دوباره به خانه‌ها بازمی‌گرداند. 

 چرا بسیاری از زوج‌ها پس از ازدواج با مشکلات ارتباطی روبه‌رو می‌شوند، در حالی که تصور می‌کردند قرار است بهترین زندگی را با طرف مقابل داشته باشند؟
یکی از چالش‌هایی که معمولاً زوج‌ها در اوایل زندگی مشترک با آن روبه‌رو می‌شوند، این است که با پرسش «چه فکر می‌کردم و چه شد!» مواجه می‌شوند. بسیاری از افراد تصور می‌کنند که ازدواج با فرد مورد علاقه‌ای که برای رسیدن به او تلاش کرده‌اند، به معنای آغاز زندگی ایده‌آلی است که هیچ مشکل یا اختلافی در آن وجود ندارد، اما این نگاه منطقی نیست. 
در واقع، زندگی مشترک همیشه با تفاوت‌هایی همراه است. ما در اینجا با دو انسان با جنسیت‌های متفاوت روبه‌رو هستیم؛ مرد و زنی که نه‌تنها ویژگی‌های جنسیتی متفاوتی دارند، بلکه ممکن است از فرهنگ‌ها، شهرها، تربیت‌ها و حتی نژاد‌های مختلف باشند. این تفاوت‌ها می‌تواند زمینه‌ساز اختلافات باشد. اگر زوجین با یک نگاه غیرواقع‌بینانه وارد زندگی شوند و انتظار داشته باشند هیچ اختلاف‌نظری پیش نیاید یا طرف مقابل همیشه تسلیم خواسته‌هایشان باشد، به سرعت با یأس و ناامیدی روبه‌رو خواهند شد. 
برای داشتن یک زندگی مشترک موفق، لازم است زوجین دیدگاهی واقع‌بینانه اتخاذ کنند. آنها باید بپذیرند که حتی اگر عاشق هم باشند، احتمال وجود اختلاف نظر و سلیق ه وجود دارد. این اختلاف‌ها ممکن است بزرگ یا کوچک باشند، اما اگر افراد مهارت‌های ارتباطی را نیاموزند، حتی مسائل جزئی نیز می‌تواند به درگیری، دوری، تنش و قهر منجر شود. با گذشت زمان، این مشکلات ممکن است به حدی تکرار شوند که قبحشان از بین برود و زوجین در یک رابطه طولانی‌مدت دچار طلاق عاطفی شوند، حتی اگر طلاق رسمی رخ نداده باشد. 
برای جلوگیری از این وضعیت، زوجین باید مهارت‌های ارتباطی را یاد بگیرند. مرد باید بداند چگونه با همسرش برخورد کند و زن نیز باید مهارت‌های ارتباطی با شوهرش را بیاموزد. وقتی مشکلی ایجاد می‌شود، باید بر اساس مهارت و با هدف حل مسئله به آن بپردازند. همچنین، انعطاف‌پذیری و توجه به رضایت الهی می‌تواند کمک کند تا دل یکدیگر را به دست بیاورند و با قاعده‌مندی و مهارت، یک زندگی آرام و رضایت‌بخش بسازند. 

 آموزش مهارت‌های ارتباطی زوجین از چه زمانی باید آغاز شود؟ 
آموزش مهارت‌های ارتباطی زوجین نباید تنها به دوران پس از ازدواج یا به افرادی که در شرف ازدواج هستند، محدود شود. زمان مناسب یادگیری این مهارت‌ها به دوران خردسالی، کودکی و نوجوانی برمی‌گردد و سپس در جوانی و دوره ازدواج ادامه پیدا می‌کند. کودکان از همان دوران خردسالی و نوجوانی، به دلیل الگوپذیری شدید، نوع ارتباط والدین خود را مشاهده و تقلید می‌کنند. تعامل سازنده، محبت‌آمیز، همراه با احترام متقابل و پذیرش مسئولیت‌های تعریف‌شده توسط والدین، زمینه‌ساز یادگیری این مهارت‌ها در کودکان است. به‌عنوان مثال، مادری مهربان، فداکار، دارای توجه به معنویت و عبودیت، از طریق رفتار‌های خود الگوی تأثیرگذاری برای فرزندان می‌شود و آنها را برای مراحل بعدی زندگی، مانند ازدواج، آماده می‌کند. 
رفتار والدین تأثیر زیادی بر شکل‌گیری مهارت‌های ارتباطی فرزندان دارد. زمانی که والدین اهل ابراز محبت و احترام طرفینی باشند، فرزندان نیز چنین رفتار‌هایی را یاد می‌گیرند. این الگو‌ها نه‌تنها برای تعامل با والدین و اعضای خانواده اهمیت دارند بلکه باعث می‌شوند فرزندان برای زندگی مشترک در آینده آمادگی بیشتری داشته باشند. 
 همانطور که شما اشاره کردید، خانواده‌ها در آموزش صحیح روابط و مهارت‌های گفت‌و‌گو نقش مؤثری دارند، اما همه افراد شانس پرورش در خانواده‌ای را که مهارت‌های ارتباطی در آن به خوبی آموزش داده شود، ندارند. پس برای جبران این خلأ چه باید کرد؟
اگر بنا به دلایلی، افراد نتوانند این مهارت‌ها را در خانواده بیاموزند؛ جامعه باید با استفاده از ظرفیت‌های آموزشی و فرهنگی خود وارد عمل شود تا افراد بتوانند مهارت‌های لازم را برای تعاملات سالم و سازنده یاد بگیرند. مراکز آموزشی مانند مدارس و دانشگاه‌ها، رسانه‌های ملی، فضای مجازی و منابع مطالعاتی نظیر کتاب‌ها و دوره‌های آموزشی، همه از جمله عواملی هستند که می‌توانند این مهارت‌ها را به افراد منتقل و خلأ ناشی از فقدان آموزش در خانواده را جبران کنند. 
هنگامی که افراد به دوره نوجوانی و جوانی می‌رسند، آموزش مهارت‌های ارتباطی باید به شکل دقیق‌تر و هدفمندتری صورت گیرد. در مدارس و دانشگاه‌ها، مباحثی نظیر سبک زندگی مشترک با رویکرد دینی و سازگار با سبک زندگی بومی می‌تواند در قالب دروس علمی ارائه شود. همچنین شرکت در کلاس‌های تخصصی، مطالعه منابع مربوط به این موضوع و آموزش مهارت‌های ارتباطی با همسر ضروری است. از این طریق، افراد می‌توانند با آمادگی بیشتری وارد زندگی مشترک شوند. ایجاد دوره‌های آموزشی رسمی برای یادگیری مهارت‌های ارتباطی اهمیت دارد. چنین دوره‌هایی باید به قدری جدی گرفته شوند که افراد ملزم به کسب نمره حدنصاب در آزمون‌های مرتبط باشند؛ به‌طوری‌که پس از موفقیت در این دوره‌ها اجازه ورود به مراحل بعدی ازدواج، نظیر آزمایش‌های ضروری و ثبت عقد، به آنها داده شود. در صورتی که فرد در دوران نوجوانی و جوانی این مهارت‌ها را نیاموزد و خانه‌ای که در آن رشد کرده فاقد فضای مناسب برای آموزش این موارد باشد، ممکن است رفتار‌هایی مغایر با مهارت‌های درست را فراگیرد. بنابراین، الزام به گذراندن چنین دوره‌هایی قبل از ازدواج، نقش مهمی در تربیت صحیح افراد و آمادگی آنها برای زندگی مشترک خواهد داشت. 

 آیا قبل از ازدواج باید آزمون‌ها و مشاوره‌های شخصیتی بیشتری انجام شود تا افراد درک بهتری از خود و نیاز‌های ارتباطی‌شان پیدا کنند؟
در رابطه با تست‌ها و پرسشنامه‌های شخصیتی باید اشاره کنم که این ابزار‌ها به دلیل ماهیت واکنشی خود، نقاط ضعف جدی دارند. بسیاری از این تست‌ها قابل اعتماد و دقیق نیستند و به نظر من ضرورتی برای استفاده از آنها در مشاوره پیش از ازدواج وجود ندارد. شخصاً در مشاوره‌های خود از این تست‌ها استفاده نمی‌کنم، زیرا معتقدم که بیشتر این پرسشنامه‌ها با فرهنگ بومی ایرانیان و مسلمانان سازگار نیستند. بسیاری از این تست‌ها در کشور‌هایی با فرهنگ‌های متفاوت، مانند انگلستان یا فرانسه طراحی شده‌اند و حتی اگر بخواهند آنها را با فرهنگ ما سازگار کنند، تغییراتی جزئی انجام می‌دهند، مانند حذف برخی موارد یا افزودن نکاتی مثل نماز خواندن. این تغییرات سطحی، کارایی این ابزار‌ها را برای تحلیل دقیق شخصیت زیر سؤال می‌برد. 
حتی اگر تستی بر اساس پژوهش‌های بومی طراحی شود و پایایی و روایی آن تأیید شود، باز هم نمی‌توان گفت که می‌تواند شناخت دقیقی از شخصیت افراد ارائه دهد. دلیل اصلی این است که این تست‌ها واکنشی هستند و افراد می‌توانند به‌گونه‌ای پاسخ دهند که خلاف واقع باشد. به‌عنوان مثال، ممکن است فرد به دلیل حال روحی نامناسب یا حتی به عمد پاسخ‌هایی نادرست بدهد، و این مسئله تحلیل نتایج تست را غیرقابل اعتماد می‌کند. بنابراین، من اعتقادی به این ندارم که با استفاده از تست‌های شخصیتی بتوان افراد را به‌درستی شناخت. 
تجربه‌ای هم در این زمینه دارم؛ یکی از مراجعه‌کنندگان من پس از گذشت تنها دو ماه از ازدواج به دنبال جدایی بود، در حالی که پیش از ازدواج جلسات متعدد مشاوره و تست‌های شخصیتی انجام داده بود. حتی مشاور مربوطه تأکید کرده بود که زوجین از نظر شخصیتی کاملاً همسان هستند. اما زندگی مشترکشان به سرعت شکست خورد، و این نشان می‌دهد که شخصیت افراد به عواملی همچون تقوا، اراده، انعطاف‌پذیری و یادگیری مهارت‌های ارتباطی بستگی دارد، نه به نتایج تست‌های شخصیتی. 
آرامش در زندگی و دستیابی به یک رابطه موفق، نیازمند یادگیری مهارت‌های ارتباطی، تقویت انعطاف‌پذیری و داشتن اراده قوی است و ارتباطی با انجام تست‌های شخصیتی ندارد. به همین دلیل، به‌جای اعتماد به این ابزارها، باید بر آموزش و تقویت مهارت‌های واقعی تمرکز کرد. 

 نقش باور‌های مذهبی در مهارت‌های ارتباطی زوجین چیست؟ آیا آموزه‌های دینی می‌تواند به بهبود روابط کمک کند، یا برخی سوءبرداشت‌های فرهنگی از دین باعث شده‌اند که بعضی زوج‌ها نتوانند ارتباط سالمی برقرار کنند؟ 
به‌طور قطع، زندگی بر مبنای آموزه‌های دینی و مذهبی، به‌ویژه دین اسلام که کامل‌ترین و آخرین دین از سوی خداوند متعال است، می‌تواند به آرامش در خانواده و بهبود مهارت‌های ارتباطی زوجین منجر شود. آموزه‌های دینی بهترین راهنما برای شکل‌گیری و پرورش یک زندگی آرام و پایدار هستند. بر اساس تجربه‌شخصی‌ام در مواجهه با چندین هزار مراجعه‌کننده، به روشنی دیده‌ام که مشکلات خانوادگی در خانواده‌های مذهبی، هم از نظر تعداد و هم از نظر عمق، به مراتب کمتر از خانواده‌های غیرمذهبی است. در خانواده‌های غیرمذهبی که حضور خداوند در زندگی کمرنگ است، مشکلات معمولاً عمیق‌تر و گسترده‌ترند، در حالی که در خانواده‌های مذهبی، این مشکلات اغلب سطحی‌تر و قابل‌حل‌تر هستند. وقتی زندگی زوجین بر پایه تقوا و آموزه‌های دینی شکل می‌گیرد، خداوند به شاخص اصلی رفتار و تصمیمات تبدیل می‌شود. اگر اختلافی میان زن و شوهر پیش بیاید، آنها می‌توانند با رجوع به آنچه خداوند می‌پسندد و پذیرش مسئولیت‌های دینی خود، اتحاد و همدلی را در خانواده تقویت کنند. این شیوه تعامل می‌تواند زمینه‌ساز آرامش و پایداری روابط باشد. 
با این حال، یکی از دلایلی که برخی افراد فکر می‌کنند رویکرد دینی نمی‌تواند به آرامش منجر شود، مواجهه آنها با افراد «مذهبی‌نما» است. این افراد ممکن است ظاهر مذهبی داشته باشند، اما در عمل رفتار‌هایی مغایر با اعتقادات دینی نشان دهند؛ مانند کلاه گذاشتن سر دیگران یا بی‌توجهی به اعمال عبادی. حضور چنین افرادی در جامعه می‌تواند باعث بدبینی دیگران به دین و آموزه‌های مذهبی شود. برای رفع این سوءبرداشت‌ها، لازم است الگو‌های موفق مذهبی که زندگی آرام و موفقی را تجربه کرده‌اند، به جامعه معرفی شوند. رسانه‌ها، به‌ویژه فضای مجازی و رسانه ملی، می‌توانند نقش مؤثری در این زمینه ایفا کنند. به جای الگوسازی از افرادی که زندگی شخصی آنها پر از مشکلات و تناقضات است، مانند برخی از بازیگران، فوتبالیست‌ها یا هنرمندانی که چندین بار طلاق گرفته‌اند یا خانواده‌هایشان دچار بحران‌های جدی هستند، باید خانواده‌های مذهبی موفق را به عنوان الگو معرفی کنیم. این خانواده‌ها، با رعایت تقوا، مهارت‌های ارتباطی، و سبک زندگی اسلامی، نمونه‌ای از یک زندگی آرام و موفق را به نمایش می‌گذارند. معرفی چنین الگو‌هایی می‌تواند باور مردم را نسبت به نقش آموزه‌های دینی در بهبود کیفیت زندگی خانوادگی تقویت کند. 

 مشکلات رایج در ارتباطات زوجین چیست و چگونه می‌توان آنها را برطرف کرد؟ چه تفاوت‌هایی میان روش‌های حل اختلاف مؤثر و روش‌های آسیب‌زننده وجود دارد؟
ارتباطات زوجین حوزه‌ای پیچیده و گسترده است که نمی‌توان به سادگی همه مشکلات آن را در یک جمله بیان کرد. با این حال، اگر بخواهیم به ریشه اصلی مشکلات در زندگی مشترک بپردازیم، می‌توان گفت مهم‌ترین عاملی که باعث اختلافات و مانع آرامش زوجین می‌شود، کم‌رنگ شدن نقش خدا در زندگی آنها است. وقتی خداباوری در زندگی کمرنگ شود، مشکلات و تنش‌ها خود به خود ظاهر می‌شوند، همان‌طور که قرآن کریم می‌فرماید: «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکا»؛ یعنی هرکس از یاد خدا غافل شود، زندگی‌اش دچار تنگنا می‌شود. 
یاد خدا و پایبندی به آموزه‌های دینی، نه‌تنها باعث آرامش شخصی می‌شود، بلکه در ارتباطات زوجین نیز نقش حیاتی ایفا می‌کند. اگر زوجین بر این باور باشند که هدف از زندگی، بندگی خداوند است و محبت، احترام و انجام مسئولیت‌های زندگی را به‌عنوان وظایفی در برابر پروردگار خود ببینند، این دیدگاه منجر به تقویت روابط و ایجاد آرامش در زندگی می‌شود. بر این اساس، اگر مرد یا زن تلاش کند که رضایت خداوند را جلب کند، این کار خودبه‌خود به رضایت همسر نیز منجر خواهد شد. 
اما در مقابل، وقتی نگاه زوجین به زندگی به‌جای خداباوری، بر مبنای رویکرد‌های صرفاً مادی و بده‌بستان باشد، مشکلات و سوءتفاهمات به سرعت تشدید می‌شود. در چنین دیدگاهی، محبت و احترام تنها زمانی ابراز می‌شود که از طرف مقابل نیز پاسخ مشابهی دریافت شود؛ اگر چنین نباشد، اختلافات عمیق‌تر می‌شود و آرامش از زندگی رخت برمی‌بندد. برای جلوگیری از این مشکلات، لازم است زوجین به جای تمرکز بر انتظارات مادی، مهارت‌های ارتباطی را با نگاهی دینی و خداباورانه یاد بگیرند. در این رویکرد، زن و شوهر حتی اگر طرف مقابل نقش‌ها و وظایفش را به درستی انجام ندهد، همچنان بر اساس مسئولیت‌های خود عمل می‌کنند و به خاطر رضای الهی از کوتاه آمدن، گذشت کردن و محبت دریغ نمی‌کنند. کتاب‌ها و منابع بسیاری درباره مهارت‌های زندگی وجود دارند، از جمله کتاب‌هایی که به مهارت‌های لازم برای مردان و زنان پرداخته‌اند، اما در یک جمله، می‌توان گفت اگر رنگ و بوی خداباوری از زندگی مشترک کم شود، حتی کوچک‌ترین مسائل نیز می‌توانند به اختلافات جدی منجر شوند. یاد خدا، گذشت و انعطاف‌پذیری با نگاهی الهی، اصلی‌ترین راهکار برای برطرف کردن مشکلات و رسیدن به آرامش پایدار در زندگی است. 

 نقش مشاوران و روانشناسان در بهبود ارتباط زوجین چیست؟ آیا همه زوج‌ها باید قبل از ازدواج جلسات مشاوره داشته باشند، یا فقط کسانی که دچار بحران ارتباطی شده‌اند باید به روانشناس مراجعه کنند؟
نقش روانشناسان و مشاوران در بهبود روابط زوجین بسیار مهم است، اما لازم به ذکر است که هر مشاوری نمی‌تواند چنین نقشی را به درستی ایفا کند. مشاوران باید ویژگی‌هایی مانند خداباوری، شجاعت و تقوا داشته باشند و به جای تطابق نظر خود با خواسته‌های مراجعه‌کننده، رضایت خداوند را در اولویت قرار دهند. یک مشاور امین و مؤمن، تصمیم‌ها و توصیه‌هایش را بر اساس معیار‌های الهی و پاسخگویی به خداوند در قیامت ارائه می‌کند. در مقابل، مشاوری که تقوای لازم را ندارد و مبنای راهنمایی‌هایش بر پایه معیار‌های غیرالهی است، نمی‌تواند به سر منزل مقصود برساند. چنین افرادی به دلیل نادیده گرفتن ارزش‌های دینی و فرهنگی می‌توانند زندگی زوجین را به سمت مشکلات جدی سوق دهند. 
از طرف دیگر، زوجین باید انتخاب خود را بر اساس عقلانیت و مشورت با مشاوران امین انجام دهند، نه تحت تأثیر احساسات و هیجانات زودگذر. یک انتخاب عاقلانه می‌تواند پایه‌ای برای یک زندگی عاشقانه باشد، در حالی که تصمیم‌گیری بر اساس هیجانات معمولاً پایداری کمتری دارد. اگر فرآیند خواستگاری و تحقیقات با کمک مشاوران امین صورت گیرد، احتمال اشتباه در انتخاب به‌طور قابل‌توجهی کاهش می‌یابد. 
نقش مشاوران در حفظ زندگی مشترک نیز بسیار حیاتی است. هنگامی که زوجین با مشکلات مواجه می‌شوند، مشاوری که دیدگاه دینی و الهی دارد، تلاش می‌کند تا خانواده را حفظ کند و راهکار‌های عملی برای حل اختلاف ارائه دهد. متأسفانه برخی مشاوران به‌سرعت به جدایی توصیه می‌کنند، بدون اینکه تلاش کنند ریشه مشکلات را پیدا کرده و زوجین را به سمت تعامل سازنده هدایت کنند. چنین مشاورانی، نه تنها به خانواده‌ها کمک نمی‌کنند، بلکه بنیاد خانواده را در جامعه متزلزل می‌کنند. 
به علاوه، مشاوره و آموزش قبل از ازدواج، حتی برای زوج‌هایی که هیچ مشکلی ندارند، می‌تواند بسیار مفید باشد. پیشگیری همیشه بهتر از درمان است و کسب مهارت‌های ارتباطی پیش از ازدواج، به زوجین کمک می‌کند تا از بروز مشکلات در آینده جلوگیری کنند. تجربه نشان می‌دهد زوج‌هایی که قبل از ازدواج برای یادگیری مهارت‌ها و ایجاد آمادگی شرکت می‌کنند، در زندگی مشترک خود موفق‌تر عمل می‌کنند. 

 آیا نظام آموزشی رسمی کشور نباید نقش جدی‌تری در آموزش مهارت‌های ارتباطی به کودکان و نوجوانان ایفا کند؟
قطعاً همینطور است. نظام آموزشی باید نقش جدی‌تری در آموزش مهارت‌های ارتباطی ایفا کند و نیازمند تغییرات بنیادین در این زمینه است. بسیاری از آموزش‌هایی که در مدارس و دانشگاه‌ها ارائه می‌شود، همخوانی کافی با سبک زندگی دینی و اسلامی ما ندارد و گاهی به دلیل ترجمه صرف علوم غربی، با فرهنگ بومی ما سازگار نیست. برای ترویج سبک زندگی اسلامی سالم در جامعه، باید آموزش‌هایی ارائه شود که نه‌تنها با فرهنگ بومی ما سازگار باشند، بلکه بتوانند الگویی برای سایر جوامع نیز باشند. اعتقاد من این است که اگر سبک زندگی دینی و مهارت‌های ارتباطی اسلامی به‌درستی تبیین شود و حتی به سایر کشور‌ها صادر شود، می‌تواند به معرفی اسلام و گرایش گروه‌های بسیاری به این دین منجر شود. آموزه‌های اسلام، به شکلی زیبا و کارآمد، مهارت‌های ارتباطی را میان زن و شوهر، اعضای خانواده، همکاران، همسایگان و دیگر افراد تبیین کرده است. اگر این آموزه‌ها به‌صورت گسترده معرفی شوند، می‌توانند توجه و علاقه مردم را به سمت اسلام جلب کنند. 
برای رسیدن به این هدف، باید هم در نظام آموزشی کشور و هم در جامعه تغییرات ایجاد شود. علاوه بر آن، صدور مهارت‌ها و علوم مرتبط با سبک زندگی اسلامی به خارج از کشور نیز می‌تواند به تبلیغ ارزش‌های دینی و فرهنگی ما کمک کند. امیدوارم در این مسیر موفق باشیم. یا علی مدد.

source

rastannameh.ir

توسط rastannameh.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *