Wp Header Logo 415.png

گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ جعفر حسن‌خانی: در این یادداشت، به این پرسش پاسخ داده می‌شود که چرا فکر نادر ابراهیمی مهم است و باید آثارش را خواند؟ نادر ابراهیمی، ادیب و روشنفکر معاصری است که آثارش به قدر شایسته ارج ندیده‌اند. نوشته‌های او از میراث ارزشمند ادبیات انقلاب اسلامی است و بسیار جای تأمل و تفکر دارد. دربارۀ اهمیت نوشته‌های او می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

۱. در میان نویسندگان و روشنفکران مسلمان و انقلابی، نوشته‌های دو نفر بسیار موردتوجه است؛ اولی نوشته‌های جلال آل‌احمد و دیگری نوشته‌های سید شهیدان اهل قلم مرتضی آوینی. میراث این دو ـ که ویژگی‌های منحصربه‌فردی دارد ـ برای نسل جدید روشنفکران، ادیبان و دانشوران مسلمان بسیار ارزشمند است؛ اما کافی نیست.

جهان معناییِ این دو نویسنده بسیار متأثر از متفکر شفاهی معاصر، سید احمد فردید است. برای فردید «غرب» سوژه است. فکر فردید آگاهی فزاینده‌ای از غرب و مدرنیته دارد و مخاطبان خود را گوهرِ آگاهی از غرب و آگاهی از گوهرِ غرب می‌بخشد. این متفکر دربارۀ غرب بسیار تأمل می‌کند؛ نه تحول. فکر او راهی به سازش با غرب ندارد؛ اما در فکر زایش از غرب هم آن‌چنان که باید نیست. فکر فردید در برابر غرب که «مکر لیل و نهار» می‌خواندش چاره‌جویی می‌کند؛ اما درنهایت ناچار است.

دو کتاب ارزشمند و بسیار خواندنی «غرب‌زدگی» جلال آل‌احمد و «توسعه و مبانی تمدن غرب» مرتضی آوینی تا حدودی متأثر از فکر فردید است و ارمغانشان برای هر خواننده‌ای گوهرِ آگاهی از غرب و بنیادهایش است. فکر فردید برای جامعۀ ایران آورده‌های بسیار دارد؛ اما گره‌هایی نیز به همراه می‌آورد. در کنار این فکر، جامعۀ ایرانی نیازمند افکار و نوشته‌های دیگر است. از این منظر، نادر ابراهیمی جای تأمل و تتبع دارد. نادر ابراهیمی نویسنده‌ای است که به نظر، خارج از فکر فردید می‌نویسد. سوژۀ او «غرب» نیست؛ بلکه «ایران» است. او در مواجهه با وضع جدید، «ایران‌اندیش» است؛ نه «غرب‌شناس». بنابراین، در کنار نام‌آوران بزرگی همچون جلال آل‌احمد و سید مرتضی آوینی باید از او نیز به بزرگی یاد کرد و آثارش را خواند. در کنار غرب‌شناسی، ایران‌اندیشی را نیز باید به قدر وسع توسعه داد و جدی گرفت.

۲. نادر ابراهیمی، ایران‌اندیش است؛ اما به غرب نیز التفات دارد. بیگانه از بنیاد انسان‌ستیزانه و طبیعت‌ستیزانۀ مدرنیته نیست. او فهم خود از غرب و مدرنیته را در کتاب داستان «تکثیر تأسف‌انگیز پدربزرگ» به‌خوبی نشان می‌دهد. او در این کتاب نیز مانند سهراب سپهری «از سطح سیمانی قرن» می‌ترسد. ابراهیمی به زبان داستان، انتقادات خود از مدرنیته را بیان می‌کند. داستان او داستان یک ویران‌شهر است؛ ویران‌شهری که بر کرانه‌های تکنیک‌زدگی، سنت‌زدایی و تجربه‌گرایی علمی انسان مدرن بنا شده است. نادر ابراهیمی در کتاب خود به سیاق آلدوس لئونارد هاکسلی عمل کرده که در کتاب «دنیای قشنگ نو» در قالب یک رمان، ویران‌شهرِ مدرن را روایت می‌کند و با طرح انتقادات خود، فکر خود دربارۀ غرب را شرح می‌نماید.

۳. «ایران‌اندیشی» نادر ابراهیمی برآمده از «ملی‌گرایی: Nationalism» نیست؛ بلکه برآمده از «میهن‌پرستی و میهن‌دوستی: Patriotism» اوست. نقطۀ مرکزی میهن‌دوستی، وفاداری به موجودیت کشور است. واژۀ مرکزیِ «میهن‌دوستی»، «وفاداری» است و در نقطۀ مقابل، واژۀ مرکزیِ «ملی‌گرایی»، «قدرت» است. بر اساس دانشنامۀ استنفورد «میهن‌دوستی را می‌توان عشق به وطن، همذات‌پنداری با آن و اهتمام ویژه به سعادت خود و هم‌وطنان تعریف کرد». میهن‌دوستی دلالت بر امری اخلاقی دارد؛ اما ملی‌گرایی در بیشتر مواقع دلالت بر امری راهبردی برای برتری نژادی، سرزمینی و فرهنگی دارد. براین‌اساس، ملی گرایی بیشتر از اشکال نفرت‌پراکنانه و پرخاشگرانه و نفرت‌جویانۀ هویت‌های جمعی سر بر می‌آورد. با این توضیح، اگر «حب الوطن من الایمان» را حدیث مرسل بدانیم می‌توان آن را دلالتی بر میهن‌دوستی به حساب آورد. دراین‌باره، این ادیب فرزانه در جایی از ترانۀ «ای‌وطن» ـ که محمد نوری نیز آن را خوانده است ـ می‌نویسد: «همچو آواز بلندی | از بلندی‌های پاک | باغروری، با گذشتی | با وفایی همچو خاک |‌ای وطن!»

۴. نادر ابراهیمی، ایران‌اندیش است؛ اما همچون بسیاری از روشنفکران ایرانی در دام گذشته‌گرایی نمی‌افتد. اشکال گذشته‌گرایی در جهان ایرانی و اسلامی را شاید بتوان در سه دسته تقسیم کرد:۱. سلفی‌گرایی افراطی ـ تکفیری ۲. ملی‌گرایی افراطی، ۳. باستان‌گرایی و باستان‌سرایی افراطی.

ایرانِ نادر ابراهیمی متمایز از این سه شکلِ گذشته‌گرایی است. او به ایرانِ امروز می‌بالید و افتخار را برای آن جویا بود. او به داشته‌هایِ ایران در همۀ اعصار افتخار می‌کرد؛ اما توجهش به وضع حاضر انسانِ ایرانی بود. در نقطۀ مقابل این فکر، دیگرانی از خیل روشنفکران بودند و هستند که گذشته‌گرایند و تصویری دلخواهانه و آمرانه از گذشته می‌سازند. تصویری که عموماً ترکیبی مشوش از واقعیت و خیال دربارۀ گذشته است. تصویری که برآمده از فرایند‌های خودآگاه و ناخودآگاه خلق شده و شمایل ایدئولوژی نیز به خود گرفته است.

گذشته‌گرایی به‌مثابۀ یک ایدئولوژی بدون نظر به اکنون و آینده، پروژه‌ای است استعماری با هدف گسیل‌گری نیرو‌های تاریخی برای ۱. ویرانگری دستاورد‌های زمان حال و ۲. تأثیر مخرب بر فرایند‌های آینده‌ساز یک فرهنگ. ایران‌اندیشیِ نادر ابراهیمی، درست در برابر این پروژه قرار دارد و به ایرانِ تاریخ‌مند، اکنون‌مند و آینده‌مند، عشق می‌ورزد و در ترانۀ «سفر برای وطن» می‌نویسد: «ما برای آنکه ایران، خانه خوبان شود چه خطر‌ها کرده‌ایم.»

/انتهای پیام/

source

rastannameh.ir

توسط rastannameh.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *