Wp Header Logo 674.png

هوش مصنوعی با سرعتی فراتر از انتظار در حال ورود به حوزه‌های حساس و انسانی است؛ از آموزش و سلامت گرفته تا مشاوره و روان‌درمانی. یکی از پرسش‌های داغ این روزها، جایگزینی هوش مصنوعی با روان‌درمانگران انسانی در جلسات درمان شناختی-رفتاری (CBT) است.

آیا واقعاً می‌توان به مدل‌های زبانی مانند ChatGPT اعتماد کرد و آن‌ها را جایگزین افرادی دانست که سال‌ها آموزش دیده‌اند، تجربه اندوخته‌اند و با مهارت‌های انسانی خود به درمان اختلالات روانی کمک می‌کنند؟ یک مطالعه جدید، پاسخی علمی و مستند به این پرسش داده است.

یافته‌های یک پژوهش علمی در نشست انجمن روان‌پزشکی آمریکا

در نشست سالانه انجمن روان‌پزشکی آمریکا که اخیراً برگزار شد، نتایج تحقیقی ارائه شد که به بررسی توانایی مدل‌های زبانی هوش مصنوعی در فضای درمانی اختصاص داشت. این تحقیق بر پایه ارزیابی عملکرد ابزارهایی مانند ChatGPT در شبیه‌سازی ساختار جلسات CBT انجام شده و معیارهایی مانند انسجام گفتار، ارتباط منطقی، همدلی، درک عاطفی، پاسخ‌گویی به موقعیت‌های روانی، و توانایی ارائه توصیه‌های کاربردی بررسی شده‌اند.

محققان با مقایسه عملکرد این مدل‌ها با روان‌درمانگران واقعی، به نتایجی رسیدند که گرچه کاربردهای کمکی هوش مصنوعی را تأیید می‌کرد، اما در عین حال بر محدودیت‌های آن نیز انگشت گذاشت.

فاصله زیاد تا تجربه درمان واقعی

براساس نتایج این مطالعه، مدل‌هایی مانند ChatGPT می‌توانند ساختار درمانی و محتوای گفتار درمانی را تا حدی شبیه‌سازی کنند. آن‌ها توانایی پاسخ به برخی الگوهای رفتاری، تحلیل متنی مسائل و ارائه پیشنهادهای عمومی را دارند. اما مشکل از جایی آغاز می‌شود که بحث «درک متقابل»، «همدلی» و «پاسخ انسانی» به میان می‌آید.

درمانگر انسانی نه‌فقط براساس دانش روان‌شناختی، بلکه با استفاده از تجربه، حس همدلی، زبان بدن، و ارتباط انسانی عمیق وارد تعامل می‌شود. او از لحظات سکوت بیمار، از لحن گفتار، از اشک و لبخند او سیگنال‌هایی دریافت می‌کند که برای تفسیر وضعیت روانی ضروری‌اند. این ظرافت‌ها در تعامل با هوش مصنوعی عملاً وجود ندارند.

پیشنهادهای ماشینی در برابر درمان انسانی

یکی از محدودیت‌های مهم فناوری‌های فعلی، ناتوانی در شخصی‌سازی راهکارهاست. هوش مصنوعی براساس داده‌های موجود، پیشنهادهایی عمومی ارائه می‌دهد که ممکن است در نگاه اول منطقی به نظر برسند. اما در روان‌درمانی، هر فرد دنیای خاص خود را دارد. پس راه‌حل‌ها نیز باید متناسب با نیاز، تجربه، شخصیت و زمینه خانوادگی یا اجتماعی فرد تنظیم شوند.

این همان جایی‌ست که مدل‌های ماشینی از آن بازمی‌مانند. توصیه‌های کلی، هرچند می‌توانند شروع خوبی باشند، اما نمی‌توانند جای تحلیل عمیق و انسانی یک درمانگر باتجربه را بگیرند. به‌ویژه در موقعیت‌هایی مانند بحران‌های روانی، سوگ، یا اختلالات پیچیده، تنها یک تعامل انسانی مؤثر است.

هوش مصنوعی؛ ابزار کمکی، نه جایگزین

با وجود تمام محدودیت‌ها، نمی‌توان نقش هوش مصنوعی را در روان‌درمانی نادیده گرفت. این فناوری می‌تواند در مراحل غربال‌گری اولیه، تشخیص مقدماتی، ثبت و دسته‌بندی اطلاعات، و حتی یادآوری تمرین‌ها یا پیگیری روند درمان، نقش مکمل خوبی ایفا کند.

به‌طور خاص در مناطقی که دسترسی به روان‌درمانگر دشوار است یا بیماران به‌دلایل مالی یا اجتماعی قادر به مراجعه منظم نیستند، استفاده از ابزارهایی مثل ChatGPT می‌تواند کمک‌کننده باشد. با این حال، باید تأکید کرد که این کمک‌ها به‌معنای درمان کامل نیست.

انسان هنوز جایگزین ندارد

روان‌درمانی، بیش از آن‌که یک فرآیند فنی باشد، تجربه‌ای انسانی است. رابطه‌ی درمانگر و بیمار، مبتنی بر اعتماد، ارتباط دوطرفه، و دریافت متقابل است. درمانگر باید بتواند رنج‌های درونی بیمار را بشنود، بدون قضاوت همراهی‌اش کند، و گاهی حتی با سکوتی به‌جا، بیش از هزار جمله اثر بگذارد.

هوش مصنوعی در بهترین حالت می‌تواند «شبیه‌سازی» کند، نه «تجربه واقعی» را. در نتیجه، هرچند این فناوری نویدبخش ابزارهای نوینی برای ارتقای سیستم سلامت روان است، اما هنوز فاصله زیادی با درک و همراهی انسانی دارد.

جمع‌بندی

هوش مصنوعی به‌سرعت در حال ورود به حوزه روان‌درمانی است و می‌تواند نقش‌هایی مفید ایفا کند. اما براساس پژوهش‌های علمی و نظر متخصصان، نمی‌توان آن را جایگزین کامل روان‌درمانگر دانست.

درمان مؤثر، نیازمند رابطه‌ای انسانی، درک عاطفی و همراهی واقعی است. بنابراین، ابزارهایی مثل ChatGPT می‌توانند «یار کمکی» خوبی باشند، ولی «جایگزین» نیستند.

source

rastannameh.ir

توسط rastannameh.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *