گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ چندی پیش شاهد بودیم که زینب موسوی – بلاگر فضای مجازی – برنامه طنزی را مشحون از توهین و تمسخر نسبت به «ابوالقاسم فردوسی» – شاعر بزرگ ایرانی – اجرا کرد. اجرای این برنامه چالشهای گستردهای را برای وی به وجود آورده و افراد از وجوه مختلف، له و علیه او سخن گفتند. برخی از امکان ساخت برنامه طنز پیرامون مشاهیر و تراث جامعه ایرانی سخن گفته و از تعصبهای جامعه گلایه کردند و برخی تلاش کردند تا میان طنز و هجو فاصله گذاشته و چنین مواجههای را نکوهیده دانستند. نهایتاً کار بدانجا ختم شد که دادستانی تهران به علت توهین به فردوسی و جریحهدار ساختن عفت عمومی علیه «زینب موسوی» اعلامجرم کرد. گذشته از آنکه ما در این نزاع جانب چه سمتی را بگیریم، یک نکته در این مسئله روشن بوده و آن هم این است که زینب موسوی در این چالش، به نحو تام و تمامی موفق عمل کرد. او پیروز قاطع این صحنه است. در ادامه تلاش داریم تا این پیروزی را توضیح دهیم.
اقتصاد توجه، رگ حیات بلاگرها
نخستین پرسشی که شاید مناسب باشد نوشتار را از آنجا شروع کنیم، آن است که آیا خود زینب موسوی گمان نمیبرد که این برنامه چالشهای زیادی را برای وی به وجود خواهد آورد؟ پاسخ این پرسش به نظر روشن است. اگر کسی تنها مدتی محدود در حوزه تولید محتوا فعالیت جدی داشته باشد، متوجه میشود که تطبیق دستهبندیهای سایتهای پورن بر اشعار شاعر بزرگی همچون فردوسی که همواره حساسیتها پیرامون آن از دیگر شاعران و مشاهیر بیشتر بوده، میتواند دردسرساز شود. بااینوجود، اما چرا زینب موسوی علیرغم آگاهی نسبت به عواقب سوء این موضوع (اعم از عواقب آن در نزد افکار عمومی و عواقب حقوقی) باز هم مبادرت به ساخت چنین برنامهای کرد؟ پاسخ را باید در «اقتصاد توجه» جستوجو کرد. اقتصاد توجه چیست و چگونه به رگ حیات بلاگرها تبدیل شده است؟
وقتی اطلاعات بینهایت زیاد میشود – نظیر آنچه امروز ما در قالب اینترنت و فضای مجازی مشاهده میکنیم – مشکل اصلی دیگر کمبود اطلاعات نیست، بلکه این است که توجه ما محدود بوده و نمیتوانیم همه چیز را پردازش کنیم.
در دنیای امروز، پول و منابع مالی اموری بسیار مهم هستند، اما چیزی حتی کمیابتر از آنها وجود دارد و آن هم توجه انسانهاست. اقتصاد توجه به این ایده اشاره دارد که توجه ما انسانها، یعنی زمانگذاشتن تمرکزکردن بر روی چیزهای مختلف، مثل یک کالای اقتصادی عمل میکند؛ کالایی کمیاب، باارزش و قابلمعامله. در این اقتصاد، شرکتها، پلتفرمها، بلاگرها و حتی دولتها برای جلب و نگهداشتن توجه مردم با یکدیگر رقابت میکنند و دلیل این موضوع آن است که توجه دارای این قابلیت است که مستقیماً به درآمد، قدرت یا تأثیرگذاری تبدیل شود.
این مفهوم را اولینبار «هربرت سایمون» – اقتصاددان و روانشناس برنده جایزه نوبل – در سال ۱۹۷۱ مطرح کرد. وی معتقد بود در دنیایی پر از اطلاعات، فراوانی اطلاعات منجر به کمبود توجه شده است. بهعبارتدیگر، وقتی اطلاعات بینهایت زیاد میشود – نظیر آنچه امروز ما در قالب اینترنت و فضای مجازی مشاهده میکنیم – مشکل اصلی دیگر کمبود اطلاعات نیست، بلکه این است که توجه ما محدود بوده و نمیتوانیم همه چیز را پردازش کنیم. بعدها «مایکل گلدابر» – روانشناس برجسته – در سال ۱۹۹۷ این ایده را گسترش داد و از طریق قیاس توجه با ارز، تلاش داشت تا ابعاد مفهومی بیشتر آن را استخراج کند.
واقعیت آن است که در میان حجم انبوه سلبریتیها، بلاگرها، اینفلوئنسرها و… تنها کسانی موفقیت بیشتری در جذب تبلیغات و کسب درآمد بالاتر به دست میآورند که توجه بیشتری را به خود جذب کنند و از همین رو، توجه در این مدل از اقتصاد بهمثابه شریانهای درآمد اقتصادی فرد عمل میکند.
شبه رویدادها، ابزاری برای جلبتوجه
شبه رویدادها اگر درست و مبتنی بر حساسیتها، علایق، زمینههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بهدرستی طراحی شوند، میتوانند ضریب یک اثر را تا دهها برابر بیشتر کرده و منجر به دیدهشدن فرد شوند؛ این در حالی است که رویدادها بهتنهایی از چنین قابلیتی برخوردار نیستند.
نکته مهم دیگر آن است که این توجه از طریق چه ابزارهایی جلب میشود؟ طبیعتاً رویدادها نقشی مهم در جلبتوجه افکار عمومی نسبت به بلاگر دارد. مراد از رویدادها اتفاقاتی اصیل و واقعی هستند؛ مثل اجرای هنرمندانه یک تئاتر یا فیلم، موسیقی، نقاشی و امور دیگری که میتواند نشان از یک مهارت و توانایی باشد. اما واقعیت آن است که در این بازار مکاره، رویدادها بهتنهایی نمیتواند برای یک بلاگر «خلق موقعیت ممتاز» کند. منظور از خلق موقعیت ممتاز یعنی همه (اکثریت) برای یک لحظه متوقف شده و در مورد آن پدیده حرف بزنند. برای این منظور، فعالین این عرصه دست به خلق شبه رویدادها میزنند تا در ضمن یک رویداد واقعی، بازدید خود را بهشدت بالا ببرند. برای مثال تصور کنید یک خواننده هنگام اجرا بر روی صحنه، ناگهان زمین بخورد یا کودکی به سمت وی دویده و او این کودک را به آغوش گرفته و چند کلمهای را با او همخوانی کند. واقعیت آن است که در دانش شهرت پژوهشی به این امور، «شبه رویداد» گفته میشود. شبه رویدادها اگر درست و مبتنی بر حساسیتها، علایق، زمینههای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بهدرستی طراحی شوند، میتوانند ضریب یک اثر را تا دهها برابر بیشتر کرده و منجر به دیدهشدن فرد شوند؛ این در حالی است که رویدادها بهتنهایی از چنین قابلیتی برخوردار نیستند.
طراحی موفق یک شبه رویداد
زینب موسوی، بهعنوان یک بلاگر خانم از شهر قم، با کاراکتری که تلاش دارد تا حدی پروتکلهای دینی (حجاب، آرایش و…) را رعایت کند، به ناگهان شوخیهای اروتیکی را در میانه برنامه با اشعار فردوسی انجام میدهد. صرف سرزدن چنین عملی از سوی کاراکتری چون زینب موسوی میتواند توجهات بسیاری را به خود جلب کند.
به اصل مسئله بازگردیم. چرا زینب موسوی برنده این صحنه است؟ واقعیت آن است که زینب موسوی در این برنامه یک شبه رویداد دقیق را بهدرستی اجرا کرده است. برای اثبات این موضوع در ادامه مختصات این شبه رویداد را واکاوی میکنیم. نخستین وجه دقت طراحی این شبه رویداد، انتخاب درست شخصیت فردوسی است. زینب موسوی میتوانست این برنامه طنز را پیرامون هر شاعر یا شخصیت دیگری درست کند؛ اما شخصیت فردوسی در کشور ما همواره بیش از همه شاعران و بزرگان دیگر محل بحث بوده و حساسیتهای اجتماعی پیرامون این شاعر، به علت پیوند ایران و زبان فارسی با او بسیار بیشتر از شاعران و دیگر مشاهیر است.
از طرف دیگر، اما کیفیت این شبه رویداد نیز به نظر قابلتأمل است. زینب موسوی، بهعنوان یک بلاگر خانم از شهر قم، با کاراکتری که تلاش دارد تا حدی پروتکلهای دینی (حجاب، آرایش و…) را رعایت کند، به ناگهان شوخیهای اروتیکی را در میانه برنامه با اشعار فردوسی انجام میدهد. صرف سرزدن چنین عملی از سوی کاراکتری، چون زینب موسوی میتواند توجهات بسیاری را به خود جلب کند. همه این ظرافتها در طراحی یک شبه رویداد باعث شد تا وی موفقیت چشمگیری را در جلبتوجه دیگران به دست بیاورد. به دنبال چنین طراحی موفقی، شاهد هستیم که دهها سلبریتی و بلاگر دیگر (اعم از هادی چوپان تا بهنوش بختیاری و المیرا شریفی مقدم)، به قصد ادبکردن زینب موسوی وارد شده و مطالبی را مطرح کردند. اما هر پیام که در این خصوص نگاشته شد، در حکم برگ برنده جدیدی برای این طراحی محسوب میشود؛ بنابراین میتوان این پیروزی را به زینب موسوی تبریک گفت! او توانست میلیونها چشم را به خود خیره کند.
بلاگری و یک چالش اخلاقی
واقعیت آن است که در منطق بلاگری، هیچگاه چنین محدودیتهای اخلاقی وجود ندارد. اسامی سلبریتیهای مطرح غربی که از طریق خیانتهای جنسی تلاش کردهاند تا به شهرت جهانی برسند و بعضاً نیز موفق بودهاند، یک طومار بلند است.
مطلبی که در پایان شایسته است تا به آن توجه کنیم، این است که از منظر ما شهروندان عادی، شاید چنین شیوهای از جلبتوجه، به واسطه اثرات سوئی که بر شخصیت فرد نهاده، نوعی ضعف اخلاقی و شکست در پروژه بلاگری محسوب شود، اما واقعیت آن است که در منطق بلاگری، هیچگاه چنین محدودیتهای اخلاقی وجود ندارد. اسامی سلبریتیهای مطرح غربی که از طریق خیانتهای جنسی تلاش کردهاند تا به شهرت جهانی برسند و بعضاً نیز موفق بودهاند، یک طومار بلند است. واقعیت آن است که سلبریتیها و بلاگرها در راستای جلبتوجه، هیچگاه ملاحظات اخلاقی نداشته و شاید یکی از دلایل این موضوع را بتوان ریشه در حساب بازکردن آنها بر روی حافظه کوتاهمدت جامعه دانست.
اگر به حافظه خود مراجعه کنیم، چند سال پیش بود که فردی به نام هالک ایرانی (سجاد غریبی) از طریق ایجاد کمپینی دقیق و صرف هزینه شروع به مبارزهطلبی کرده و پس از چند شکست مفتضحانه از نظرها غایب شد. سجاد غریبی هر چند از منظر شخصیتی یک افتضاح تمام را به باور آورده و بهاصطلاح آبروریزی کرد، اما واقعیت آن است که حاصل این افتضاح، امروزه برای وی هشتصد هزار نفر دنبالکننده است! دنبالکنندههایی که میتوانند با توجه خود، تمام هزینههای زندگی وی را بهخوبی و تا آخر عمر تأمین کنند. البته سجاد غریبی در این میان تنها نیست و فهرست افرادی نظیر او بسیار بلندبالاتر از آن است که در این مجال مورد اشاره قرار گیرد؛ اما نکته مهم آن است که پروژه زینب موسوی نیز مستثنی از این منطق نیست. زینب موسوی در کوتاهمدت قطعاً مورد ملامتهای بسیاری قرار گرفته و چهبسا به لحاظ حقوقی دچار چالش شود، اما از این طریق توانست توجهات بسیاری را به خود جلب کرده و به همین واسطه، سود قابلتوجهی را در بلندمدت به جیب بزند.
/ انتهای پیام /

source