مهدیس غنیزاده
منسوجات در بسیاری از جوامع نقش حیاتی در زندگی اجتماعی، اقتصادی و مذهبی
ایفا کردهاند. آنها در تمام مراسم اصلی زندگی همچون جشن تولدها، عروسیها و مراسم
تدفین، تجهیزات و وسایل ضروری بهشمار میروند؛ چه زمانی که بهعنوان هدیه بخشیده میشوند
یا معامله دفن و سوزانده میشوند و چه وقتی بهعنوان یادبود خانوادگی، به نسلهای بعد
انتقال مییابند. برای مثال، لباس مخصوص عروسی ممکن بود بعدها در جشن ها یا موقعیت
های خاص دیگری پوشیده شود اما در برخی نواحی آن را برای استفاده بعدی بهعنوان کفن
کنار میگذاشتند و نگه میداشتند. شواهد بافندگی در ایران همراه با دیرینهترین نشانههای
زندگی بشر مشاهده میشود.
از آنجا که منسوجات میتوانند هم ارزش واقعی و هم مفهوم نمادین داشته
باشند، از دیرباز مورد توجه اشراف بودهاند. منسوجات به مقدار زیاد پوشیده میشدند
یا به نمایش درمیآمدند تا ثروت و سعادت را نشان دهند و چشم تماشاگران را با بهت و
حیرت خود خیرهکننده و در عینحال، بهدنبال هدفهای سیاسی توزیع میشدند تا وفاداری
به حاکمان را نشان دهند.
تحقیقات باستانشناسی نشان میدهد که بافندگی از نخستین حرفههای صنعتی
و حتی از سفالگری قدیمیتر است و ساکنان فلات ایران در زمره اولین مبدعان این فن بودهاند.
یافتهای باستانی تپه سراب و غار کمربند نشان داده که در فاصله سالهای نه هزار تا
هفت هزار قبل از میلاد پشم نخستین الیاف مورد استفاده در پارچهبافی بودهاست. استفاده
از کرک بز نیز که در غرب بهعنوان موهر شناخته میشود نیز رایج بوده است. کتان، کنف،
پنبه، ابریشم از جمله الیافی بودند که برای بافتن پارچه از آنها استفاده میشد.
آشوریان در سده هفتم قبل از میلاد در شمال بین النهرین به تولید ابریشم
میپرداختند. هخامنشیان نیز با فراگیری روش تهیه آن از آشوریها، ابریشم را به یونان
صادر میکردند. کشف قطعات منسوج ابریشم با منشأ چینی و ابریشم با منشأ پیلههای کرم
ابریشم وحشی متعلق به سده پنجم قبل از میلاد در گورهای یونان و شبه جزیره کریمه، این
مساله را تائید میکند.
از سده سوم تا اوایل سده هفتم میلادی، بافندگی در ایران دارای اعتبار
و منسوجات ابریشمی آن بهدلیل داشتن نقوش پرشکوه و رنگهای شفاف ممتاز بود. کشف قطعات
متعدد پارچههای ابریشمی و پشمی ایران در ترکستان، چین، قفقاز، فرانسه، سوریه، مصر
و ایتالیا این ادعا را اثبات میکند. نخستین مدرک از منسوجات نقشدار در نقش برجسته
خسرو دوم در طاق بستان برجای مانده که قدمت آن از زمان خود کندهکاریها بیشتر است.
نگارههای آمیخته با تصاویر شکارگران و جنگاوران، موردپسند فرمانروایان
صدراسلام و اروپای قرون وسطی قرار گرفت و میراث ساسانی که عمدتا مبتنی بر مضمون و مقام
پادشاهی یا شمایل وابسته به آن بود، سراسر جهان اسلام و اروپای مسیحی و چین و ژاپن
را فرا گرفت و تا پنج قرن پس از انقراض آن سلسله، باقی بود.
دستگاههای بافندگی
و روشهای بافت
دوک نخریسی اولین وسیله پارچهبافی است که الیاف را به نخ تبدیل میکند.
تکامل این وسیله نقش مهمی در پیشرفت فن نساجی داشته و مقدمه پیدایش چرخ نخریسی است.
یافتههای باستانشناسی نشانگر استفاده از دوک در دوره نوسنگی است. در بسیاری از محوطههای
باستانی عصر نوسنگی ایران، دوکهای متعددی یافت شدهاند. مهری از محوطه چغامیش خوزستان
متعلق به ۳۳۰۰ قبل
از میلاد زنی را در حال نخریسی نشان میدهد.
دستگاه بافندگی وسیلهای است که تاریخ ابداع آن به اوایل هزاره چهارم
قبل از میلاد میرسد. روی مهری که از شوش به دست آمده، دو تن در کنار دستگاه بافندگی
نقش شدهاند که نشاندهنده وجود این حرفه در آغاز عصر شهرنشینی است. این دستگاه یکی
از دستاوردهای تاریخ تمدن است که تمدنهای ایران، چین، سوریه و مصر در تکامل آن نقش
بسزایی داشتند. کار دستگاه بافندگی، در هم تنیدن تار با پود است. دستگاه بافندگی تارها
را به حالت کشیده نگه میدارد تا پودها را به آن ببافند. نخستین بافته یافتشده از
تپه یحیی کرمان، متعلق به هزاره پنجم قبل از میلاد و از نخهایی است که از الیاف حیوانی
بهدست آمدهاند.
ایجاد طرح و نقش روی پارچه نیازمند ابزار و مهارتهای فنی بود. به احتمال
زیاد بافت پارچههای طرحدار به شکل طرح دو پودی در جنوب و غرب ایران در حدود دوهزارسال
قبل از میلاد رایج شده بود. در این روش دو پود باهم و در یک سازمان به کار میرفتند.
یکی برای بافت ساده و دیگری برای جایی که لازم بود، طرح روی پارچه آورده شود. این روش،
شکل سادهای از پارچه مرکب است. کمی بعد از ایران، در چین نوعی بافت رایج شد که اصطلاحا
به آن طرح تار مرکب میگویند. در این روش دو تار با رنگهای متضاد بهکار میرفت و
قسمتی از هر تار طبق طرح روی پارچه آورده میشد و بدون آنکه تارها درهم بافته شوند،
پود از بین دو تار عبور میکرد.
در آغاز عصر مسیحیت، روش دیگری در بافت تار طرح مرکب در چین ابداع شد.
این روش با روش قبلی اندکی تفاوت داشت، بدینصورت که تار نگهدارنده پود، جناغی بافته
میشد و تار طرح روی آن آزاد بود. در این نوع بافت، پارچه در قسمت تارهای آزاد و شناور
اطلسنما میشد و بقیه پارچه زمینه جناغی متضاد پیدا میکرد. در دوره اسلامی نیز دوک
نخ، چرخ نخریسی و دستگاه بافندگی مهمترین ابزارهای بافت بودند. در این دوره دستگاهها
از لحاظ فنی پیشرفت کردند و و دستگاههای رکابدار رواج یافت.
کیفیت نقش پارچهها کمک ارزندهای به شناخت دستگاههای بافندگی دوره اسلامی
میکند. با دستگاه دو رکاب و دو تارکش میتوان پارچههای ساده و راهراه یا به عبارتی،
نقوش هندسی بافت، اما طرحهای تزئینی و بافت پارچههایی با نقوش جانوری و گیاهی و صحنههای
شکار و غیره با دستگاههایی با رکابهای بیشتر امکانپذیر است. بافت چنین پارچههایی
نیاز به دستگاهی بهنام چلهکش دارد. مسلمانان اینگونه دستگاههای نقشبندی را تکمیل
کردند و در کارگاههای طرازبافی به کار گرفتند. مشخصات فنی و کیفی پارچهها همواره
مورد توجه محتسبان بود. پارچهها پس از اتمام بافت، پرداخت و سپس به فروش میرسیدند.
پارچههای پشمی را زیرفشار قرار میدادند تا پر و ضخیم شوند و بعد پارچه
را میشستند. پارچههای کتانی را میکوبیدند تا سطح آن بهبود یابد. پس از کوبیدن و
شستن، پارچه را در هوای آزاد میگستردند تا خشک شود. کار رنگبری پارچههای پشمی و کتانی
را قصار (شوینده) انجام میداد. سرانجام پارچهها را اتو و صاف میکردند. . در تولید انواع پارچه بیش از صد صنف کار میکردند
و حرفههای دیگری چون رنگبر، کوبنده، زرگر، نخریس نیز در کار تولید پارچه شرکت داشتند.
تولید و تجارت
پارچه در دهههای اخیر
تجارت پارچه عمدتا بر اساس شرایط عمومی بازار بینالمللی شکل میگیرد.
بر اساس آمار موجود در قرن سیزدهم – نیمه دوم قرن
بیستم، بهویژه از دهه شصت-هشتاد، سلطه کشورهای پیشرفته صنعتی بر بازار جهانی پارچه
افزایش یافت. در پی آن، برخی از کشورها نظیر هند، پاکستان، ترکیه، مصر و برزیل از صدور
پارچه کاستند و به تولید و صدور پوشاک روی آوردند و کشورهایی چون سنگاپور و هنگ کنگ
بهجای تولید پارچه، از پارچههای وارداتی پوشاک تولید و صادر کردند. در همین دوران
که صنعت نساجی در کشورهای آسیای جنوب شرقی رونق میگرفت، کشورهای خاورمیانه بهویژه
صادرکنندگان نفت به افزایش واردات پارچه روی آوردند. از جمله این کشورها عربستان سعودی
و امارات متحده عربی و کویت بودند. همزمان، در کشورهای افریقایی، مصرف و واردات منسوجات
کاهش یافت.
در دهههای اخیر، عمده پارچه موردنیاز ایران از طریق واردات تامین شدهاست.
در فاصله ۱۳۵۲ تا
۱۳۵۷ در میان صادرکنندگان
عمده الیاف و نخ و منسوجات پنبه ای به ایران، سهم ژاپن 9/33درصد، هندوستان 6/11 درصد، آلمان
6/7 درصد، چین 3/6 درصد، کره جنوبی 3/2 درصد، ترکیه
1/2 درصد و هنگ کنگ 1/2درصد بوده است. در سالهای پس از انقلاب، پاکستان
و ترکیه و سوریه در رأس صادرکنندگان پارچه به ایران قرار گرفنتد و از سهم اروپاییها
و هند و ژاپن کاسته شد. با این همه، ژاپن همیشه مهمترین صادرکننده پارچههای بافتهشده
از الیاف مصنوعی به ایران بوده است.
کارخانههای بزرگ پارچهبافی ایران در شهرهای تهران، اصفهان، یزد، بهشهر،
کاشان، قائمشهر و چند شهر دیگر پراکندهاند. در زمینه ی صادرات پارچه بیشترین ارزش
دلاری در ۱۳۸۷ به
پارچههای تار و پودباف از نخ بسیار مقاوم نایلونی یا از پلیاسترها تعلق داشت. در
زمینه واردات نیز بیشترین ارزش دلاری به پارچههای تار و پودباف رنگرزی شده از نخ رشتههای
سنتتیک اختصاص داشت. درحال حاضر پارچههای تولیدشده از نخهای مصنوعی در رأس تجارت
پارچه درایران است.
برسی دقیقتر هنر نساجی و پارچه در ایران باستان
نساجی در دوره ایلام
نوعی مهرههای حلقهای در استان
لرستان کشف شدند که به دوره ایلامی تعلق دارند؛ هر مهره حلقهای، حلقه نواری است که
از ورقه مفرغی کندهکاریشده، ساخته شدهاست. روی مهر موتیفهای متنوعی کنده شدهاند
که مویدِ رونق نساجی و دوخت در این دورهاند. در ۲۷۰۰ تا ۲۵۰۰ قم، بافندگی بهطور کامل و ظریفتر معمول
شده و این امر با بافت پارچههایی از سیمهای طلا و نقره و نیز تهیه پارچههای مرغوب
با استفاده از پشم گوسفند و موی بز کاملاً مشهور است.
یکی از چشمگیرترین و زیباترین نمونههای پوشاک زنانه ایلامی تصویر برجستهای
است که روی جامی سیمین نقش بسته و چند سال پیش در مرودشت کشف شدهاست، روی این جام،
پیکره دو زن که یکی ایستاده و دیگری نشسته است، دیده میشود هر دو پیراهن بلندی با
زمینههایی از نقشهای برگمانند بر تن دارند و تزئینات دوختی در قسمت یقه و لبه پیراهن
جلوه خاص و ویژهای به لباسها دادهاست.
همچنین لباس ناپیراسو، ملکه ایلام و همسر اونتاش که در کشفیات شوش بهدست
آمده و اکنون در موزه لوور پاریس، موجود است رواج دوخت در دوره ایلامی را نشان میدهد. در هزاره دوم و اول پیش از
میلاد مجسمه گلی و گل پخته که همراه با اجساد مردگان را دفن میشد، ما را با انواع
لباس و دوخت و دوز آنها آشنا میسازد.
نساجی در دوره مادها
اگرچه در خصوص نساجی ایران در دوره مادها
اطلاعات چندانی در دست نیست؛ اما از بررسی لباس و پوشاک آنان از روی نمونههای سنگتراشی
چنین برمیآید که پارچهبافی و تولید پارچههای دستبافت در آن روزگار کاملا مرسوم
و دوخت آنها نیز معمول بودهاست.
ضمن آنکه بر اساس نوشتههای مورخان و
محققان «رنگ ارغوانی» از رنگهای بسیار مورد علاقه مادها، بهخصوص در پارچههای
دستبافت بودهاست. در روزگار مادها این صنعت پرارزش خود دانشی را بر پا کرده
بود؛ زیرا در آن روزگار انواع پارچه و پوششهای گوناگون علفی، پوستی و پشمی چه از
دیدگاه جنس و مواد نخستین آن و چه از دیدگاه رنگآمیزی، نقش و نگار، بافت و طرح
بافته میشده است.
مادها در بافندگی پشم، کتان و دیگر
الیافِ گیاهی را بهکار بردند. نقش روی جعبه سیمین، از خزانه جیحون که هماکنون در
موزه بریتانیا نگهداری میشود، نشانه آن است که در دوره مادها لباس مردان و زبان
غالباً بلند، فراخ و چیندار بوده و تزئیناتش، دوختی مثل قیطاندوزی، ملیلهدوزی
و قلابدوزی داشته است، لبه لباسها اکثراً دارای تزئینات رودوزی بوده که جلوهای
خاص، لباس بخشیده است.
نساجی در دوره هخامنشیان
گرچه بهدلیل سالیان دراز از دوره
هخامنشی، از بافتههای آن زمان بهجز چند تکه قالیچه و گلیم نمونههای دیگری بهدست
نیامده است؛ اما اسناد جدید بهدستآمده حاکی از این هستند که از زمانهای بسیار
باستان و حتی شاید پیش از هخامنشی در آسیای میانه، پرورش تخم نوغان(تخم پروانه کرم
ابریشم) انجام میگرفته است. بدینسان دیگر شکی باقی نمیماند که بهکار بردن
پارچههای ابریشمی در ایران هخامنشی، رواج داشته است و پارچههای ابریشمی ایران که
گاهی در تاروپود آنها گلابتون زر، وسیم نیز به کار برده میشد، از دیده زیبایی،
لطافت، رنگ و درخشش زبانزد یونانیان بودند.
در آن زمان پارچههای ایرانی، از دیده
جنس، رنگ و نرمی، شهرت جهانی بهدست آورده بود و بیشتر مردم خواستار و خریدار آن
بودند. به ویژه لطافت و طرح نقشههای پارچههای پشمی ابریشمی و کتانی که به رنگهای
گوناگون رنگرزی میشدند، همه را فریفته خود میساخته است.
همهساله در نوروز و مهرگان، جزء باجهای
نقدی و جنسی که به گنجینههای شاهنشاهان هخامنشی سپرده میشد، همواره مقداری نیز
پارچههای گرانبهای نبریده، جامعههای دوخته شده و پردههای منگولهدار و زیبا
وجود داشت. از آثاری که در دوران هخامنشیان رواج بیشتری داشته است، میتوان
از انواع بافتها از قبیل پارچههای ابریشمی و زریدوزی شده و قالی و اختراع و
ابداع انواع فرش، نمد و غیره یاد کرد.
در دوره هخامنشی کتان و جامعهای کتانی
در ایران رواج فراوان داشتند و از آن جامهها و پردههای رنگارنگ زیبایی میساختند
در کتاب استر از پارچههای کتان و نیز پارچههای ارغوانی رنگ و علاوه پارچههای
رنگارنگ دیگر به عنوان البسه پادشاهان آن دوران نام برده شدهاست.
هخامنشیان بهترین پارچههای ارغوانی را
به کشور و دربار خود اختصاص داده بودند. جامههای رسمی شاهنشاهان هخامنشی از این
رنگ بود و جامههای برخی از شاهزادگان و بزرگان و خلعتهای شاهی نیز از این گونه
پارچهها دوخته میشدند. یکی دیگر از رنگهای خوشایند پارسیان هخامنشی، رنگ طلایی یا نزدیک
به آن زرد و نارنجی بود؛ چون طلا منسوب به خورشید بود و رنگ طلایی در میان رنگهای
دیگر ارج ویژهای داشت.
نساجی در دوره اشکانیان
تا آنجا که اطلاع داریم از منسوجات
اشکانی چیز زیادی در ایران کشف نشده است؛ تنها بعضی تکههای پارچه ابریشمی از زمان سوریه اشکانی بهدست
آمده که مقداری از آن متعلق به چین است، ولی مقداری دیگر ویژگیهایی دارد که
احتمال میرود متعلق به قسمت شرقی امپراتوری اشکانی باشد. بعضی از طرحهای آن نفوذ
یونان را در صنایع آن اثر میرساند. خطیبی مینویسد: « نقاشان اشکانی، فرهنگِ اجتماعی
و لباسها و زیورآلات مردم را نقش کردهاند هنرمندان با خلاقیت توانستهاند، لباس
نجبا و خانواده سلطنتی را از پارچه اعلا و رنگین و ابریشم بدوزند.»
در کرانه «گرمی» مشکین شهر در آذربایجان
خاوری، ضمن کند و کاو گورهایی از روزگار اشکانی پیدا شدهاند و درون آنها نشانههایی
از آن روزگار بهدست آمده که از جمله آنها پارهای پارچه است، این پارچه بخشی از
لباس مُرده است و آنچه بازمانده بیش از ۲۰ سانتیمتر
نیست؛ ولی همین اندازه پارچه، خود نمونه بسیار مهمی است که امروزه در موزه تهران
نگهداری میشود.
در ناحیه «اولان» در منتهی نقطه شرقی
ایران کنونی، چند تکه ملیلهدوزی و قلابدوزی پیدا شده که شاید متعلق به دوره
اشکانی باشد. نقشهای از ملیلهدوزیهای درخت مو است که شاخههای پیچ در پیچ دارد
و در قسمتهای باز را برگ و انگور پر کرده است. طرح مرغ خیالی و قوچ نیز دیده میشود.
نساجی در دوره ساسانیان
بنا به گفته اکثر نویسندگان، پس از یک
دوره رکود در هنر و صنایع ایران در دوره ساسانی،
با زنده شدن مدلهای قدیمی لباس، صنعتِ بافندگی ترقی کرد و این صنعت همدوش
با سایر صنایع در این دوره پیشرفت کرد تا جایی که پس از غلبه اسلام هم از میان
نرفت. پارچههای زمان ساسانی در تمام دنیا معروف و ایران در صنعت نساجی از تمام
کشورهای جهان پیش بود، در آن زمان پارچههای ابریشمی و سایر قماش ایران در اروپا و
نقاط دیگر دنیا خریداران زیادی داشت؛ ولی حتی یک بافت که بتوان آن را به دوره
ساسانی منتسب دانست، هنوز در ایران پیدا نشده است.
آگاهی ما درباره بافتهای ساسانی به
بازنمایی آنها در نقوش برجسته طاق بستان و نقاشیهای دیواری در چند نقطه آسیای
میانه محدود است؛ زیرا بافت را به دوره ساسانی نسبت دادند که چون هسته کوچک و سخت،
با نقش و نگارهایی بهراستی ساسانی دارند و با اسلوب ساسانی خالص بافته شدهاند،
میتوان اعتبار آنها را پذیرفت. شناسایی بافتهای ساسانی را تقلیدهای فراوانی که
نه تنها بافندگان روزگار بلکه بافندگان چند سده بعد از آنها کردند، دشوار میسازد.
تصویر لباسهایی که در حجاریها یا روی
ظروف سیمین دیده میشود، معمولاً کار مطالعه پارچههای ساسانی را آسان میکند.
امیل مال میگوید: «حتی در چین که سرزمین ابریشم نامیده میشد، گاه از اسلوب پارچهبافی
ایرانی تقلید میکردند.»
طبق نظر پوپ: «گرانبهاترین اسباب تجمل
در دوره ساسانی ابریشم بوده است»؛ زیرا دست کم تا زمان سلطنت ژوستینین، ایران ماده
اولیه پارچههایی را که میبافته، خود نداشته است و آن را از چین بهصورت ابریشم
خام دریافت میکرده که هنوز قابل بافتن و رنگ کردن نبوده یا بهصورت پارچهای بوده
که میشکافته است تا دوباره از نخ آن استفاده کنند.
نقل کردهاند که وقتی نساجان انطاکیه را به شوشتر بردند. «شاپور اول» در سال ۲۶۰ میلادی، صنعت ابریشم را در ایران تاسیس کرد.
زربافت دوره ساسانی بسیار مشهور بودند و
مورد تقلیدِ سایر کشورها قرار گرفتند و در اغلب موزههای بزرگ جهان از این نوع
پارچههای زربافت میتوان یافت از جمله در موزه لیون فرانسه، یک قطعه پارچه زری
ساسانی موجود است. بنابر نظر تئوفیلاکت، «لباس هرمز دوم طلادوزی و پارچه آن دستبافت
و بسیار گرانبها بود. خسروپرویز نیز در مراسمی، لباسی به رنگ سرخ و شلواری به رنگ
آبی آسمانی پوشیده و تاج قرمزی به سر داشته است.»
منابع:
کتاب «هنرهای ایرانی و آثار برجسته آن»؛
آذرتاش آذرنوش_ مرکز مطالعات و هماهنگی فرهنگی
کتاب «تاریخچه نساجی ایران»؛ مهدی بهشتیپور
کتاب «تاریخ صنایع ایران»؛ ویلسون کریستی
کتاب «هنر ایران»؛ آندره گدار ترجمه؛
بهروز حبیبی
کتاب «نساجی سنتی ایران»؛ حسین یاوری،
سازمان تبلیغات اسلامی
کتاب «هنر
ایران در دوران ماد و هخامنشی»؛ رومان گیرشمن؛ ترجمه عیسی بهنام
کتاب «بررسی اقتصادی بازرگانی منسوجات»؛
محمد اخوی
ماهنامه «سفر، پیشانی هنر ایرانیان»؛
نوشته فاطمه عرفانی
source