Wp Header Logo 504.png

عبدالله رئیسی

این مساله اصلاً نباید سیاسی می‌شد؛ اما شد؛ کاش نمی‌شد. روز شعر و
ادب فارسی هم مثل خیلی از موضوعات دیگر که اصلاً سیاسی نبودند اما سیاسی شدند،
برچسب سیاسی خورد و کاش نمی‌خورد. جالب است که هم مخالفان نامگذاری این روز
معتقدند که انگیزه انتخاب این روز کاملاً سیاسی و غیرادبی بوده و هم موافقان
نامگذاری این روز برای رد دلیل مخالفان، انگیزه آنها را سیاسی و غیرادبی می‌دانند
و برای اثبات سیاسی‌بودن یا سیاسی‌شدن موضوع، همین دو نحوه مواجهه، کافی است. یکی
از ویژگی‌های جوامع سیاست‌زده همین است که همه‌چیز در آن سیاسی است؛ حتی غیرسیاسی
بودن هم در آن امری سیاسی است و این خیلی بد است؛ چون موضوعی که می‌تواند و -
البته باید – بسترساز وحدت و همگرایی در جامعه باشد، تا این حد چالش و تفرقه تولید
می‌کند.

خیلی غم‌انگیز است که روزی که قرار بود با توجه به اهمیت و جایگاه
شعر در کشور ما و بین مردم، نماد وحدت و وفاق اجتماعی باشد، تبدیل به روزی برای
اختلاف شده است؛ تعداد مخالفان این نامگذاری هم اگر بیشتر از موافقان آن نباشد،
کمتر نیست. مخالفان این نامگذاری را هم نمی‌توان با اتهام‌هایی مانند مغرض و
شعرنشناس و بیگانه با فضای ادبیات از صحنه به‌در کرد.

البته این را باید بگویم که هیچ تردیدی در بزرگی شعر و شخصیت شهریار،
تاثیرگذاری غزل عاشقانه‌ی او و شهرت «علی ای همای رحمت» فارسی و «حیدر بابا»ی ترکی
او نیست؛ اما وقتی بحث از روز ملی شعر و ادب فارسی می‌شود، انتخاب یک شاعر به
عنوان نماد این روز کار بسیار سختی است و سنجه‌ها و معیارهای دیگری نیز باید در آن
لحاظ شود که اگر نشود، ایجاد چالش می‌کند؛ چنانچه الان نیز چالش ایجاد کرده است
.

در کشوری که شاعرانی در طراز رودکی، فردوسی، سعدی، مولوی، حافظ، نظامی
و… وجود دارد، بسیار سخت است که بتوان روز ملی شعر و ادب را به نام شاعری مانند
شهریار نامگذاری کرد؛ دلیل آن هم بزرگی بی‌بدیل آنهاست؛ وگرنه کیست که نداند شهریار
جزء کلاسیک‌سرایان مطرح صدسال اخیر فارسی است.

برخی از موافقان انتخاب شهریار، به معاصر بودن او اشاره می‌کنند و
معتقدند که دلیل اینکه این از شاعران بزرگی مانند فردوسی و سعدی و حافظ برای
نامگذاری این روز استفاده نشده، معاصر بودن شهریار است. به‌نظر من، این مساله هم
چندان توجیه منطقی ندارد؛ چراکه اگر قرار و اصرار بر معاصر بودن بود، حتی با فرض
لحاظ‌شدن سلیقه‌ی فرهنگی و ادبی دولتمردان و مسوولان فرهنگی، باز هم شاعرانی مثل نیما،
اخوان، سپهری، بهار و… اولویت داشتند. مشخص است که در این انتخاب یک‌نوع کج‌سلیقگی
وجود داشته و تبعات بعدی آن هم از همان ابتدا قابل پیش‌بینی و اجتناب‌ناپذیر بوده
است.

من شخصاً این روز را که در تقویم ثبت شده، بیشتر روز شهریار می‌دانم
تا روز شعر و ادب فارسی؛ برای اثبات آن هم کافی است به برنامه‌های رسمی و دولتی و
حتی ویژه‌برنامه‌های صدا و سیما در این روز نگاه کنید؛ متوجه می‌شوید که این روز،
روز معرفی شهریار است و در آن خبری از معرفی شعر و ادبیات فارسی نیست؛ در واقع در
این روز هر چه هست معرفی شهریار است؛ آن هم نه تمام شهریار؛ بلکه فقط بخش ناقص و
گزینش‌شده‌ای از شهریار که پسند سلیقه‌ی مسئولین فرهنگی است. خب! این مساله اگر
نامش کج‌سلیقگی فرهنگی نیست، شما نام آن را چه می‌گذارید؟ روزی که می‌توانست نماد
وحدت ادبی در سطح ملی و زمینه‌ای برای معرفی ظرفیت‌های شعر و ادبیات فارسی باشد،
به روزی پرحاشیه تبدیل شده است که در آن هم به شعر و ادبیات فارسی بی‌توجهی می‌شود
و هم به جنبه‌هایی از شعر و شخصیت شهریار.

شما یک لحظه تصور کنید به جای شهریار، روز فردوسی به عنوان روز شعر و
ادبیات فارسی انتخاب شده بود. معرفی شاهنامه در این روز به‌تنهایی کافی بود تا این
روز، به روز معرفی شعر و زبان فارسی تبدیل شود. مشکل اصلی روز شعر و ادب فارسی این
است که شهریار در شعر فارسی سبک ویژه یا زبان منحصربه‌فردی ندارد که بقیه آن را
نداشته باشند؛ نظیر شهریار در شعر فارسی زیاد داریم؛ بهتر از او هم زیاد داریم؛ این
کار، کاری غیرکارشناسی بوده که احتمالاً ریشه‌ سیاسی داشته و مثل خیلی از کارهای دیگرمان،
بیش از آنکه به نتیجه‌ دلخواه برسد، ما را از هدف اصلی دور کرده است.

باید بررسی کنیم ببینیم که چند درصد از جامعه و به‌ویژه جامعه ادبی
در روز 27 شهریور، درگیر بزرگداشت این روز می‌شوند. واقعاً چند دردصد؟ اگر برنامه‌های
رسمی و دولتی را حذف کنیم، چنددرصد از محافل ادبی و مجلات و صفحات ادبی و شاعران و
اهالی شعر و ادب این روز را گرامی می‌دارند؟ به نظر می‌رسد این دوگانگی باعث شده
وجهه‌ خود شهریار هم تا حد زیادی تخریب شود. بعید می‌دانم اگر خود شهریار زنده
بود، به 27 شهریور راضی می‌شد!

ضمناً حتی اگر هیچ مخالفتی با این نامگذاری نمی‌شد و همه‌ مخالفان
فعلی به جرگه‌ موافقان می‌پیوستند؛ باز هم سوال اصلی من از مسوولان فرهنگی این بود
که: «خب که چه؟!»، «همین نامگذاری کافی است؟»، «وارد کردن این روز به تقویم، شد
دستاورد؟» به نظرم مسوولان فرهنگی باید پاسخگو باشند که در این روز و سایر روزهای
سال برای شعر و ادب فارسی چه کرده‌‌اند و می‌خواهند چه بکنند‌؟ چیزی که مهم‌تر از
برگ‌های بی‌جان تقویم است، حمایت همه‌جانبه، صادقانه و دلسوزانه از شاعران و نویسندگان
معاصر و آثار ارزشمند و میراث ماندگار آنهاست که می‌تواند چراغ شعر و ادبیات فارسی
را برای امروز و آینده روشن نگه دارد. این، آن چیزی است که دوست دارم ببینم و کمتر
می‌
بینم!

source

rastannameh.ir

توسط rastannameh.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *