الهام بهروزی
رکوردزنی سینمای امروز در گیشه و فروش بیش از 1200
میلیاردتومان و جذب 28 میلیون مخاطب، به خودی خود نور امید در هنر هفتم پس از چهار
سال سخت کرونایی روشن میکند ولی این امید با دیدن آثار پرفروش از سوی مخاطب جدی
سینما، رنگ دیگری به خود میگیرد و به نگرانی متمایل میشود. چون این آثار اغلب
شبهکمدی و با طنزی سخیف و لودگیهای کممایه هستند که هدفشان فقط خنداندن مخاطب
به هر قیمتی است نه به فکر تلنگر زدن و فرهنگسازی است.
فسیل، هتل و شهر هرت از جمله این آثار هستند که با محتوایی
کلیشهای و نخنما، سینمای طنز را به سخره گرفتهاند و بهجای اینکه مبین فرهنگ
ناب و محتوایی معنادار و الهامبخش باشند، در برخی از قسمتهای خود فرهنگ را تنزل
میدهند. در این میان، منتقدان سینما، این آثار را بیش از اینکه نجاتبخش سینمای
امروز بدانند، تهدید برای سینمای جدی و اجتماعی میدانند که در فرهنگمندی و تلنگر
زدن به جامعه امروزی نقش شگرفتری را ایفا میکند.
در این باره با افشین علیار، عضو انجمن منتقدان سینمای کشور
به گفتوگو نشستیم که بر این باور است، سینمای اجتماعی در دولت دوازدهم و سیزدهم
کارکردش را از دست داده و این امر به تنزل فرهنگ و پیدایش آثار شبهکمدی مبتذل
دامن زده است.
بهنظر میرسد سینما با وجود رکودزنی در فروش آن هم در ۲۱ سال اخیر، اما در محتوا دچار پسرفت
شده، منظور سینمای جدی است، نظر شما در این باره چیست؟
ببینید جریان اصلی سینمای ایران در دولت دوازدهم و سیزدهم کارکرد
فرهنگیاش را از دست داده، بهطوری که تصور میشد
در دولت دوازدهم رخدادهای هنری بیشتر به سمت و سوی فرهنگیشدن سوق پیدا کند اما
هنر نمایشی دستخوش اتفاقات نامرسوم شد. پیدایش نمایشهای
لاکچری با بهای بلیت چندصدهزار تومان که اساسا ربطی به فرهنگ و هنر ندارند، سیستم
نمایشی ایران را با آسیب مواجه کرد. در سینما هم ما با یک بحران عجیب روبهرو شدیم،
سینمای درام و سینمای اجتماعی دیگر کار نمیکند. بنابراین جریان اصلی سینمای ایران
بیشتر در دولت کنونی دچار دلالی شده است. ابتذال در فیلمهای شبهکمدی بیداد میکند
اما انگار مدیران سینمایی یا ارشاد از وضعیت کنونی راضی هستند.
چه عاملی یا عواملی زمینهساز شکلگیری بحران
در سینمای جدی یا اجتماعی شده است؟ این عوامل از چه زمانی در سینمای ما ریشه
دواندند؟
از آنجایی که فرهنگ و هنر ما یک قانون همیشگی ندارد، با تغییر دولتها
برایش قانونهای جدیدی نوشته میشود و این یعنی ایجاد خط قرمزهای متعدد! متاسفانه
دولت کنونی نیازی به سینمای اجتماعی یا جدی نمیبیند. توجه داشته باشید که ارگانها
یا نهادهای سرمایهگذار که به دولت وابستهاند، هم نمیتوانند آثاری تولید کنند که
پرمخاطب و پرفروش باشد. حتی فیلمهایی که سازمان اوج یا حوزه هنری میسازند، شکست
خوردهاند؛ چراکه زیرساخت فرهنگی ما در برهه کنونی تعریف جدی نسبت به سینما ندارد،
زمانی که مدیران فرهنگی دست فیلمساز را ببندند و او را محدود کنند، اصغر فرهادی یا
دیگر کارگردانهای دغدغهمند و سازنده کارهای جدی هم خزعبل میسازند، انگار دیگر
قرار نیست فیلمهای مهم با ساختاری استاندارد در سینمای ایران ساخته شود. فسیل یکسال
در اکران میماند اما فیلمهای مهم و جدی بدون اکران سر از کانالهای تلگرامی درمیآورند!
به موضوع مهمی اشاره کردید. به نظر میرسد با
وجود شعار دولت بر اشاعه هنر ارزشی و اخلاقمدار اما سینما با کارهای شبهکمدی رو
به ابتذال گذاشته، این تناقض ساختار سینمای امروز را متزلزل کرده، حال چه باید
کرد؟
سینمای شبهکمدی که به ابتذال و مستهجن
بودن گره خوردهاست، در این سالها من و همکارانم نقدهای تندی نسبت به این آثار چه
به صورت مکتوب و چه شفاهی در رادیو و تلویزیون داشتیم اما واقعا انگار کسی دلش برای
فرهنگ و سینمای ایران نمیسوزد، مدیران سینمایی بالاخره بعد از پایان این دولت پستهایشان را ترک میکنند
ما میمانیم، مردم میمانند و این سینمایی که هماکنون شاهدش هستیم و قادر به ایجاد فرهنگ نیست؛
بلکه باعث تنزل سلیقه شده است، تنزل فرهنگ عواقب جبرانناپذیری
برای آینده دارد! فیلمساز و تهیهکننده و سرمایهگذار و مدیران سینمایی
که راضی از ساختهشدن فیلمهایی مانند هتل و شهرهرت و فسیل هستند، در این فکر
هستند که اقتصاد ارجحتر از فرهنگ است.
متاسفانه همانطور که اشاره کردید یکی از آسیبهای
کارها کیج و مبتذل، تنزل فرهنگ و ذائقه و سلیقه مخاطب است که شوربختانه فروش یکساله
فیلم فسیل و استقبال مردمی از آن، این حقیقت تلخ را نمایان کرده است، از دید شما
فسیلی که به دلیل شوخیهای گاه سخیف، امکان تماشای آن را به صورت خانوادگی مشکل میکرد،
چطور اینگونه به مذاق مردم نشست؟
ببینید این فیلم یک سال اکران شد آن هم در بهترین پردیسهای سینمایی با چندین سانس؛ بهطوری که فیلمهای
دیگر گاه فیلمهای جدی مثل «جنگل پرتقال» یا «چرا گریه نمیکنی؟» فقط در روز 4 یا
5 سانس دارند آن هم در سالنهای کوچک با ساعتی نامناسب، قیمت بلیت هم 60 تا 80
هزار تومان است. خب، مشخص است که فسیل با این حجم از سالن و بهای بلیت میتواند
فروش بالایی داشته باشد.
به این فکر کنید مخاطب میخواهد
جنگل پرتقال را ببیند؛ اما سانسی وجود ندارد. پس به اجبار فسیل را تماشا میکند،
اساسا همه هم راضی از سالن سینما بیرون نمیآیند
اما از آنجایی که میزان فروش مهمتر از کیفیت محصول فرهنگی شده، پس میگویند این
فیلم فروش کرده، پس مردم آن را دوست داشتند. این در حالی است که این ذائقه مبتذل
به زور به خورد مخاطب داده شده. در دهه 70 که دوره طلایی سینمای ایران بود، مگر فیلمهایی
مثل هزارپا و رحمان 1400 و فسیل اکران میشد؟ صفهای طویل برای فیلمهای جشنواره
فجر راه میافتاد. مردم برای دیدن فیلمهای داریوش مهرجویی و کیمیایی و ناصر تقوایی
یا کیانوش عیاری ساعتها در صف میایستادند، ببنید کار به کجا کشیده است که کیانوش
عیاری هم به ساخت فیلمهای مبتذل روی میآورد و ویلای ساحلی را میسازد. اینجاست
که میگویم مدیران سینمایی و فرهنگی از این بابت خوشحال هستند که سلیقه مردم را
کاهش دادهاند؛ چراکه دیگر شاهد فیلمهای تاملبرانگیز نیستیم.
ادامه این روند به ولنگاری سینما و تولید آثار سخیف دامن
خواهد زد و اینگونه به نظر میرسد که متولیان فرهنگی باید در سیاستهای خود
بازنگری و به سینما جدی و تولید طنز فاخر توجه کنند، این گونه نیست؟
بله. من معتقدم در دوره کنونی به جایی رسیدهایم که سینمای ما عادت
به ابتذالگرایی کرده، ببینید اقتصاد یک
کشور یا یک صنعت و فرهنگ را میشود بهصورتهای گوناگون
سروسامان داد که این به سیاستهای داخلی یا خارجی مملکتمان
ربط دارد و میتواند کمبودهای مالی کشور را جبران کند؛ اما فرهنگ اگر به ابتذال گره
بخورد و مختص قشر سرمایهداری شود، پیامدهای آن جبران ناپذیر است و آیندهای ندارد. فرهنگ یا بهتر بگویم فیلم باید تاثیر
مستقیم بر فرهنگ و روابط اجتماعی در درازمدت داشته باشد.
این ابتذالگرایی آیا متاثر از همان پولهای شبههدار یا به
قول برخی از اهالی هنر پولهای کثیفی است که به سینما تزریق شده؟
هم میتواند باشد و هم خیر، تزریق پول
کثیف در فرهنگ و هنر مخصوصا سینما یک زمانی رو به افزایش بود اما این را بدانیم
مگر چند فیلم در سال به فروشی مثل فسیل میرسد؟! من معتقدم پول کثیف در جاهای دیگری
خرج میشود که سود بهتری هم داشته باشد. موضوع اصلی این است که جریان اصلی سینمای
ایران متوجه یک بحران است که هر کسی دوست دارد در این بحران جیبش را پر کند.
متاسفانه سینمای جدی ما نه به آن توجهی میشود و نه دیگر تاثیر فرهنگی
دارد. مخاطبان فرهیخته دیگر اشتیاقی به سینمای ایران ندارند، بخش هنر و تجربه که یک
زمانی تلاش میکرد، فیلمهای هنری را برای مخاطب خاص نمایش بدهد به نوعی دیگر توان
خاصی ندارد؛ چراکه سانس مناسبی به آن نمیدهند.
اشاره کردید به نادیده گرفتن سینمای هنر و تجربه که در سینمای جدی و
اجتماعی نقش بسزایی دارد. متاسفانه این ژانر امروز در سینماها سهم حداقلی پیدا
کرده، این در حالی است که برخی از کارهای تجربی در سالهای اخیر توانست بودند جایگاه
خوبی را علاوه بر مخاطب خاص، میان مخاطبان عام هم پیدا کنند، از دید شما دلیل
اصرار مسوولان بر نادیدهگرفتن سینما اجتماعی در دوره کنونی چیست؟
در دل سینمای اجتماعی تصویری از بحرانهای جامعه و رخدادهای سیاسی و
اجتماعی باید دیده شود؛ فقر فرهنگی در سینمای اجتماعی میشود مثلا فیلم ابد و یک
روز یا نگرش روشنفکرانه در ایجاد بحران میشود درباره الی یا فروشنده، بدیهی است
که دولت دیگر دوست ندارد، بحرانهای جامعه را در فیلمهای سینمایی ایرانی به عناوین
مختلف ببیند؛ چراکه اینگونه از فیلمها میتوانند مخاطب را نسبت به شرایط حاکم بر
جامعه هوشیار کند.
البته در همین دوره هم کارهای جدی خوبی چون جنگل پرتقال، پرویزخان و…
را داشتیم ولی متاسفانه فضای اکران برای آنها آنگونه که باید فراهم نشد، ولی با این
حال این گونه به نظر میرسد که ما در سینما جدی میتوانیم امیدوار به کارهای اینچنینی
باشیم؟!
من در هر شرایطی به سینمای ایران امیدوارم، اما باید حاکمیت نسبت به فرهنگ
و هنر کمی انعطاف به خرج بدهد. خط قرمز دست هنرمند را میبندد، سینمای اجتماعی باید
شفافیت داشته باشد و تاملبرانگیز باشد، سینما فقط تفریح نیست، فرهنگآفرین است و آینده
را میسازد. من امیدوارم که سینمای ایران از این برهه گذر کند تا شاهد آثار جدی با
ساختار استاندارد سینمایی باشیم.
source