Wp Header Logo 1159.png

جوان آنلاین: چندی قبل مردی در تهران سراسیمه با اداره پلیس تماس گرفت و گفت چهار سارق مسلح به صرافی‌اش در نزدیکی میدان فردوسی دستبرد زده و ۳۰۰ هزار دلار او را سرقت کرده‌اند. با اعلام این خبر به سرعت تیمی از کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی به محل سرقت در پاساژی حوالی میدان فردوسی رفتند.

سرقت ۱۸ میلیارد تومانی 

وقتی مأموران وارد مغازه صرافی شدند، صاحب صرافی به مأموران گفت: «چند سالی است که مغازه صرافی دارم و از صرافان معتبر تهران هستم، به همین دلیل مشتریان دولتی و خصوصی زیادی دارم. چند روز قبل چهار مرد با ظاهری موجه که به نظر می‌رسید کارمند دولتی هستند برای خرید ۳۰۰ هزار دلار به مغازه‌ام آمدند. یکی از آن‌ها به نام پیمان ادعا کرد تاجر لوازم خانگی است و تحت نظر شرکت دولتی از کشور‌های آسیایی و اروپایی لوازم خانگی وارد می‌کند. پیمان گفت پرداخت معادل قیمت ۳۰۰ هزار دلار به تومان در ایران برای آن‌ها امکان ندارد، اما می‌توانند معادل آن را به پوند در کشور انگلستان به رابط من بپردازند. از آنجایی که این پیشنهاد سود بیشتری برایم داشت قبول کردم و قرار شد رابط صرافیم با رابط شرکت آن‌ها برای پرداخت پوند هماهنگ شوند.»

وی ادامه داد: «پیمان قرار شد روز مبادله ارز را به ما خبر بدهد و ساعتی قبل هم در حالی که آخر وقت کاری ما بود و بیشتر صرافی‌ها و مغازه‌های پاساژ بسته بودند با من تماس گرفت و گفت همه چیز را هماهنگ کرده و تا دقایقی دیگر برای گرفتن ۳۰۰ هزار دلار به صرافی می‌آید. پیمان با سه نفر دیگر از دوستانش وارد صرافی شدند و من هم در انتظار بودم رابطم در انگلستان به صورت تصویری به من اعلام کند که پوند‌ها را تحویل گرفته و من هم دلار‌ها را تحویل پیمان و همکارانش بدهم، اما ثانیه‌هایی بعد پیمان به روی من اسلحه کشید و همدستانش هم دست و پایم را با چسب پهن بستند و ۳۰۰‌هزار دلار معادل ۱۸ میلیارد تومان را سرقت کردند و گریختند. من به سختی دست و پایم را باز کردم و به پلیس خبر دادم.»

روایت دروغ 

با شکایت مرد صراف، مأموران تحقیقات خود را برای شناسایی سارقان مسلح آغاز کردند، اما بررسی‌ها حکایت از آن داشت شاکی روایت دروغی را مطرح کرده و قصد دارد به دلایلی قسمتی از حادثه را پنهان نگه دارد. بررسی‌ها نشان داد دوربین‌های مداربسته مغازه صرافی زمان حادثه خراب بوده و این فرضیه برای مأموران قوت گرفت که شاکی به احتمال زیاد برای پنهان کردن قسمتی از ماجرا دوربین‌های مغازه را دستکاری کرده است. از سوی دیگر شاکی مدعی بود زمانی که سارقان به مغازه او دستبرد زده‌اند هیچ یک از همسایه‌ها در مغازه نبودند. بدین ترتیب مأموران احتمال دادند وی تمام واقعیت حادثه را بازگو نکرده و به همین سبب دوباره از شاکی تحقیق کردند.  

روایت درست 

شاکی مقابل افسر پرونده دوباره همان ماجرای قبلی را توضیح داد، اما وقتی فهمید مأموران متوجه تناقض‌گویی‌های او شده‌اند راز سرقت ۱۸ میلیارد تومانی از مغازه‌اش را برملا کرد.  

وی در توضیح ماجرا گفت: «چند روز قبل از حادثه پیمان همراه همدستانش به صرافی من آمد و مدعی شد تاجر است و من هم فریب او را خوردم و تصور کردم واقعاً او تاجر است و برای معامله نیاز به ۳۰۰ هزار دلار دارد. خبر نداشتم او و همدستانش با نقشه‌ای حساب شده قصد سرقت دلار‌های مرا دارند. او گفت ۱۸ میلیارد دلار را نمی‌تواند در ایران به من پرداخت کند و معادل آن را پوند به رابطم در انگلستان پرداخت می‌کند. ما در همان جلسه اول رابط‌هایمان را در انگلستان با هم ارتباط دادیم و قرار شد روزی که مبادله انجام می‌شود با هم تماس تصویری داشته باشیم و وقتی رابطم پوند‌ها را تحویل گرفت من دلار‌ها را به پیمان تحویل بدهم. روز حادثه پیمان همراه سه نفر از دوستانش وارد مغازه من شد و من هم با رابطم در انگلستان تماس تصویری گرفتم و او هم گفت پوند‌ها را تحویل گرفته، اما خبر نداشتم که این تماس ساختگی است تا من دلار‌ها را تحویل آن‌ها بدهم.»

آدم‌ربایی در انگلستان 

وی ادامه داد: «من دلار‌ها را تحویل پیمان دادم و او هم همراه دوستانش از صرافی بیرون رفت، خوشحال بودم که معامله‌ای دوسر برد انجام داده‌ام، اما ساعتی بعد رابطم خبری به من داد که زندگی‌ام را تیره و تار کرد. رابطم در حالی که وحشت‌زده بود خبر گروگانگیری را به من داد که حکایت از آن داشت تمام سرمایه‌ام بر باد رفته است. او گفت هیچ پوندی از رابط پیمان تحویل نگرفته، چون به گفته خودش لحظاتی قبل از تماس تصویری چند مرد کلمبیایی او را می‌ربایند و با تهدید اسلحه او را مجبور می‌کنند در تماس تصویری به من دروغ بگوید که پوند‌ها را تحویل گرفته تا من دلار‌ها را تحویل پیمان و همدستانش بدهم. وقتی با اظهارات رابطم مواجه شدم، فهمیدم پیمان و همدستانش با نقشه‌ای حساب شده همه سرمایه مرا سرقت کرده‌اند و تصور کردم اگر واقعیت را تحریف کنم آبروی کاریم را حفظ کرده‌ام، به همین دلیل سرقت ۳۰۰ هزار دلار را به دروغ مسلحانه توضیح دادم.»

ناکامی در سرقت‌های سریالی 

با اطلاعات درستی که شاکی این‌بار در اختیار مأموران قرار داد، تحقیقات برای شناسایی سارقان حرفه‌ای وارد مرحله تازه‌ای شد و کارآگاهان تحقیقات خود را ادامه دادند و در نهایت موفق به شناسایی پیمان شدند. مأموران خیلی زود مخفیگاه سردسته باند را شناسایی کردند، اما وقتی برای دستگیری وی و همدستانش وارد عمل شدند دریافتند پیمان و همدستانش برای سرقت دیگری به همین شیوه به شهر اصفهان رفته‌اند. در چنین شرایطی مأموران راهی اصفهان شدند، اما مشخص شد سارقان این‌بار موفق به اجرای نقشه‌شان در اصفهان نشده و به اهواز رفته‌اند. در حالی که مأموران گام به گام در تعقیب متهمان بودند، فهمیدند آن‌ها برای ادامه سرقت‌های سریالی به تهران بازگشته‌اند.  

بررسی‌ها نشان داد سارقان نقشه سرقت از صرافی دیگری را در تهران به همین شیوه طراحی کرده و قصد دارند به زودی نقشه‌شان را عملی کنند. در بررسی‌های بعدی مشخص شد این‌بار اعضای باند زن جوانی را هم وارد باند خود کرده‌اند و او قرار است برای جلب اطمینان صرافی مورد نظر نقش یک پلیس زن را بازی کند.  

بازداشت قبل از اجرا 

بدین ترتیب متهمان تحت تعقیب قرار گرفتند و چند روز قبل وقتی می‌خواستند برای سرقت دلار وارد صرافی شوند از سوی پلیس دستگیر شدند.  متهمان پس از انتقال به اداره پلیس به جرم خود اقرار کردند.  

پیمان در بازجویی‌ها گفت: «من سردسته باند نیستم و سردسته ما مجرم سابقه‌داری به نام پژمان در انگلستان است. او این باند را تشکیل داده و مرا به عنوان سردسته باند در تهران تعیین کرده، اما پژمان تمام نقشه‌ها را در انگلستان طراحی می‌کند و ما هم در ایران آن‌ها را اجرا می‌کنیم. سردسته باند مشخصات و آدرس تمامی صرافی‌های بزرگ تهران و شهر‌های دیگر را دارد و همیشه چند روز قبل از اجرا در اختیار ما قرار می‌دهد. وظیفه ما این بود خودمان را تاجر معرفی کنیم و صاحب صرافی را برای یک معامله بزرگ و سودآور متقاعد کنیم و او هم نقشه آدم‌ربایی را در کشور انگلستان اجرا کند. از آنجایی که مبادله دلار با پوند سودی خوبی برای صرافی‌ها دارد، ما این پیشنهاد را دادیم و شاکی هم فریب خورد و قبول کرد. همه چیز طبق نقشه پیش رفت و ما موفق به سرقت دلار‌ها شدیم. پس از این برای اجرای نقشه‌های سریالی به شهر‌های اصفهان و اهواز رفتیم. قرار شد در آن شهر‌ها هم چند سرقت مشابه انجام دهیم و وقتی آب‌ها از آسیاب افتاد دوباره برای ادامه سرقت به تهران بیاییم. در اصفهان و اهواز نقشه ما عملی نشد و دوباره به دستور سردسته باند به تهران آمدیم. این‌بار دختر مورد علاقه‌ام را وارد باند کردم و به او نقش پلیس دادم تا اعتماد صرافی‌ها را جلب کنیم، اما قبل از اجرای نقشه دستمان رو شد و گرفتار شدیم.»

متهمان در ادامه به دستور بازپرس پرونده برای تحقیقات بیشتر در اختیار کارآگاهان اداره یکم پلیس آگاهی قرار گرفتند.

source

rastannameh.ir

توسط rastannameh.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *