Wp Header Logo 273.png

گروه فرهنگ و هنر «سدید»؛ موسیقی اعتراضی، پایداری، حماسی، مقاومت یا هر نامی شبیه به این ژانر، سال‌هاست که جایی در میان کلکسیون موسیقی کشورمان ندارد؛ چه در صداوسیمای ملی که باید نخستین میزبان این موسیقی باشد و چه در میان هنرمندان موسیقی کشور که هر کدام نهایتاً به فکر برگزاری کنسرت و درآمدزایی بیشتر برای خود هستند و سال‌هاست که نه حماسه‌های داخلی مثل شهادت حاج‌قاسم و مدافعان حرم و نه نمونه‌های قدری آن‌طرف‌تر از مرزهایمان – مانند جنگ غزه و شهیدشدن هزاران زن و کودک بی‌گناه – آنها را به هیجان و واکنش وانمی‌دارد تا قطعه‌ای از جان و دل برای نام انسانیت و این همه مظلومیت بسرایند و بخوانند. ما به همین بهانه پرونده‌ای برای این موضوع تشکیل داده‌ایم تا چرایی این مسئله را تحلیل و بررسی کنیم. در همین راستا امروز با هوشنگ جاوید – کارشناس خبره حوزه موسیقی نواحی و موسیقی پایداری – به گفت‌وگو نشسته‌ایم تا تحلیل و جریان‌شناسی این نوع موسیقی در کشورمان را از زبان او جویا شویم. مشروح این گفت‌وگو را در ادامه می‌خوانید.

 

حیف از کارهای ماندگاری که هیچگاه پخش نشدند

در شروع گفت‌وگو، اگر امکان دارد یک جریان‌شناسی از موسیقی حماسی، موسیقی اعتراضی یا پایداری از قبل انقلاب تا بعد از جنگ برای ما بیان کنید.

جاوید: موسیقی اعتراضی ما در قالب «پاپ» از دهه ۴۰ شروع می‌شود و در دهه ۵۰ شکل نیمه سیاسی به خود می‌گیرد که البته بیشتر خنثی است تا انقلابی! اما در اواسط دهه ۵۰، تیغ این موسیقی تندتر می‌شود و کارهای «فروغی» جزء اولین کارهای تند اعتراضی آن زمان بود. «سال قحطی» تندترین ترانه‌ای بود که در آن سال‌ها (سال ۵۵ یا ۵۶) خوانده شد. «گلدونا گل ندادند، درختا بار ندادند، گوسفند و گاو و میشا، ماست و پنیر ندادند، به هر کی هر چی گفتم، به من جواب ندادند، آی آدمای مرده، ترس دلاتون رو برده، پس چرا ساکت هستید، سگ دلاتون رو خورده…» این اولین ترانه‌ای بود که این‌قدر مستقیم با مردم درباره انقلاب حرف می‌زد. یا مثلاً آن ترانه «بوی گندم» که ماندگار هم شد. همچنین سازمان مجاهدین خلق به بهانه ترور سفیر آمریکا در ایران و برای ترانه «سر کوچه کمینه، مجاهد پر کینه، آمریکایی بیرون شو، خونت روی زمینه» تا چند دهه جزء سازمان‌های تروریستی معرفی می‌شود!

به انقلاب که می‌رسیم، کار جدی‌تر جلو می‌رود و هنرمندان همراه و جذب انقلاب می‌شوند و مسئله اعتراض و پایداری جدی‌تر می‌شود؛ مثلاً «شاهرخ» چند ترانه درباره زندان می‌خواند یا در همان روزهای انقلاب، «شاهنگیان» کارهای «زندانی» و «آزادی» را می‌سازد. انقلاب که می‌شود، شاهرخ در همان اسفندماه سال ۵۷، ترانه «شهید» را با شعری از «منزوی» می‌خواند؛ «چه مؤمنانه سفر کردی ای شهید من که هنوز اینجا عزای شام غریبان تا سپیده‌دم سینه‌زدن دارد…» و بعد در همان روزها، «مازیار» هم ترانه‌ای درباره شهید می‌خواند: «شهید من، شهید ما، شهید بی‌زوال انسان، شهید گل، شهید باغ، شهید سربلند ایمان، آغاز سبز توست آواز گلدسته، صفای گل با توست، پایا و پیوسته، تکرار حرف توست، مسافر خسته» همه این هنرمندان به‌صورت خودجوش و از سر ذوق با جریان انقلاب هماهنگ می‌شوند.

جلوتر که می‌آییم، کسی مثل «فرامرز اصلانی» برای رادیو و تلویزیون سرودی درباره «کار» می‌خواند که فقط به‌خاطر اینکه واژه «داس» و «چکش» در آن آمده، با بی‌سلیقگی حذفش می‌کنند و اجازه پخش به آن نمی‌دهند! به عقیده من، آهنگ‌سازی و متن شعر آن کار فوق‌العاده است؛ «دست تو زخمی، دست من پینه، تو داس خشمی، من پتک کینه، بازو به بازو، در فصل پیکار، با خشم و کینه، با خنجر کار، باید دوباره کارگر شد، باید دوباره برزگر شد، باید درو کرد، باید که کوبید، باید دوباره از ریشه رویید» این شعر را با هر اندیشه‌ای که گفته باشد، چقدر انقلاب را به‌خوبی تصویرسازی کرده است. می‌گوید باید دوباره این مملکت را با هم بسازیم.

 

جشنواره ۱۰ساله موسیقی دفاع مقدس تعطیل شد!

«فرامرز اصلانی» برای رادیو و تلویزیون سرودی درباره «کار» می‌خواند که فقط به‌خاطر اینکه واژه «داس» و «چکش» در آن آمده، با بی‌سلیقگی حذفش می‌کنند و اجازه پخش به آن نمی‌دهند! به عقیده من، آهنگ‌سازی و متن شعر آن کار فوق‌العاده است؛

بعد از جنگ و در اوایل دهه ۷۰ به یاد دارم که تیمسار «علی نعمتی» جشنواره موسیقی جنگ را به راه انداخت که نامش را دفتر موسیقی حماسی گذاشتند و بعد به نام دفتر موسیقی دفاع مقدس شناخته شد. «مجید انتظامی» به این دفتر آمد و با تلاش او سمفونی جنگ ساخته شد و کم‌کم با تلاش تیمسار نعمتی و حضور افرادی مانند «جواد بطحایی» و «سعید ثابت» و بسیاری از دیگر هنرمندان، جشنواره موسیقی دفاع مقدس متولد شد و تا اوایل دهه ۸۰ هم ادامه پیدا کرد. به یاد دارم که آخرین جشنواره در شهر شیراز به دبیری سید جواد هاشمی (بازیگر) برگزار شد و من نیز مجری برخی برنامه‌ها بودم. سال بعد از آن یکی از سرداران نظامی که وظیفه برگزاری جشنواره برعهده او بود، خیلی شفاف گفت که قصدی برای برگزاری این جشنواره ندارد و به همین راحتی یک جشنواره با قدمت ده‌ساله در حوزه موسیقی دفاع مقدس تعطیل شد. حتی به یاد دارم که آقای «دی پیر» با چه زحمتی تمام ایران را سفر کرده بود و همه نوحه‌های زمان جنگ را پیدا کرده و حدود ۴۰۰ ساعت نوحه را به‌صورت نوار کاست، گرد آورده بود و قرارمان با تیمسار نعمتی این بود که همه این نوحه‌ها، استان به استان تفکیک شوند و یک آرشیو عالی از آنها درست کنیم که با همان تصمیم جناب سردار، پرونده این کار هم نیمه‌کاره بسته شد!

 

آیا می‌توانیم به این نوحه‌ها لفظ موسیقی مقاومت اطلاق کنیم؟

جاوید: بالاخره این نوحه‌ها بخشی از آوازهای مقاومت هستند. موسیقی پایداری یک واژه است و کلی زیر مجموعه دارد. یک دسته از آن آواز است. دسته دیگر، موسیقی‌های ترکیبی است. دسته دیگر آن موسیقی‌های سازی است که خیلی از آنها گردآوری نشده است. به‌عنوان‌مثال، بنده در جمع‌آوری موسیقی نواحی به دنبال برخی نوازنده‌ها به یک هنرمند ترکمنی به نام «رحمان قلیچ یمودی» رسیدم که این هنرمند در اوایل انقلاب به‌خاطرداشتن ساز، مجازات شده بود؛ اما در زمان جنگ با دوتار خودش آهنگی به نام «راه» ساخته بود که این آهنگ را در زمان اعزام رزمنده‌ها به جبهه می‌نواخت و همان موقع برای من هم نواخت و این آهنگ اصلاً هیچ جایی پخش نشده است!

«عاشیق سلجوق شهبازی» در آذربایجان یک آهنگی به نام شهید خوانده بود که آن «موقع جمشید جم» که تهیه‌کننده رادیو بود، بعدها به من گفت که وقتی این آهنگ را برای اولین‌بار در رادیو پخش کردیم، به دلیل تماس‌های فراوان مردم، مجبور شدیم ۲۲ بار تا آخر هفته این آهنگ را پخش کنیم.

«بخشی‌ها» در شمال خراسان از دیگر افرادی بودند که من نام موسیقی آنها را «حماسه خوانان موسیقی خراسان» گذاشتم و توانستم بخشی از موسیقی آنها را احیا و توسط آنها بازخوانی کنم. یکی از همین بخشی‌ها به نام «سهراب محمدی» در زمان انقلاب یک ترانه می‌خواند که استان را به هم می‌ریزد و مردم در زمان تظاهرات، اغلب شعرهای او را می‌خواندند. «بخشی» دیگری به‌خاطر دارم به نام «علی‌بابا رستمی» که داستان انقلاب را از سال ۴۲ تا پیروزی انقلاب می‌خواند. «عاشیق سلجوق شهبازی» در آذربایجان یک آهنگی به نام شهید خوانده بود که آن «موقع جمشید جم» که تهیه‌کننده رادیو بود، بعدها به من گفت که وقتی این آهنگ را برای اولین‌بار در رادیو پخش کردیم، به دلیل تماس‌های فراوان مردم، مجبور شدیم ۲۲ بار تا آخر هفته این آهنگ را پخش کنیم.

در کنار این موسیقی‌های نواحی و آوازها، وقتی در خصوص موسیقی حماسی به ارکسترال می‌رسیم، ماجرا جذاب‌تر می‌شود؛ ارکسترال‌ها به دو بخش موسیقی مارشی و نظامی و یا ارکسترال‌های حماسی – احساسی تقسیم می‌شدند. به‌عنوان‌مثال، برای ارکسترال‌های حماسی یک شعری استاد «گرمارودی» گفته بود که «بهزاد» آن را خواند و درباره ورود اسرا و آزادگان به کشور بود. (گل در بهاران می‌رسد/ گل با بهاران می‌رسد). همان موقع هم «شهرام ناظری» ترانه «اندک‌اندک جمع مستان می‌رسد» را خواند که خیلی مورد استقبال قرار گرفت.

 

به نظر شما همه اینها سازماندهی می‌شدند یا یک خواننده‌ای بر اساس ذوق، یک ترانه‌ای اجرا می‌کرد و بعدتر با کلیپ سازی و تصویر و تدوین تلویزیونی، مورد استقبال مردم قرار می‌گرفت؟

جاوید: یک هنرمندی ترانه‌ای را اجرا می‌کرد و برداشت افراد دیگر از این اجرا این‌گونه بود که احساس می‌کردند می‌توانند موضوعیت خودشان را بر روی این آهنگ پیاده کنند و نتیجه‌اش مثلاً فلان تدوین زیبای تلویزیونی می‌شد.

 

سازِ لطفی را توقیف کردند!

زمانی که این نوع موسیقی را جریان‌شناسی می‌کنیم، گویا اوایل انقلاب با افراطی‌گری‌های برخی مدیران این حوزه و ممنوعیت نشان دادن ساز و مواردی از این دست، بسیاری از هنرمندان خانه‌نشین می‌شوند و ارتباط خود را با حاکمیت قطع می‌کنند. اما در همان زمان‌ها نیز سراغ داریم که برخی به‌صورت خودجوش و با وجود همان رفتارهای مدیریتی، کارهای ماندگاری خلق می‌کنند.

جاوید: بله؛ قبول دارم. همان موقع آقای «محمدرضا لطفی» به صداوسیما برای ضبط موسیقی می‌رود و سازش را توقیف می‌کنند! موارد این‌چنینی بسیار فراوان است. قطعاً ناراحتی و دلخوری‌هایی هم پیش می‌آمد، اما به کارشان ادامه می‌دادند. چون این درک از طرف هنرمند بود که فلان مدیر اهل موسیقی نیست و اصلاً شناختی در این حوزه ندارد و هنرمندان این روحیه را داشتند که با این موارد به‌صورت منطقی برخورد کنند و چون برخی کارها به‌تمام‌معنا درجه یک بود، حتی با آن نوع مدیریت هم به رسانه ملی راه پیدا می‌کرد و پخش می‌شد.

اما زمان گذشت تا به دهه ۸۰ رسیدیم و سروکله موسیقی پاپ در کشور پیدا شد و برخی از هنرمندان این موسیقی را با نام ائمه شروع کردند تا بتوانند مجوزهای اولیه را بگیرند و به عقیده من برخی از این افراد عملاً پشت این نام‌های بزرگ پنهان شدند تا کارشان جلو برود! مثلاً شادمهر عقیلی وقتی آن شعر «یاس» از «احمد عزیزی» را درباره حضرت زهرا (س) خواند، همه تعجب کردیم که چه کار زیبایی تولید شده است، اما در ادامه کار به جایی رسید که شادمهر «دهاتی» را وارد بازار کرد و دیدیم که چه افولی در حوزه موسیقی داشت! اینجا بود که مافیای اقتصادی پشت صحنه کارش را جلو می‌برد. از طرفی، دولت و مخصوصاً رسانه یادش رفت که یک روزگاری ما موسیقی پایداری و حماسی داشته‌ایم و همه چیز کم‌کم به فراموشی سپرده شد؛ به‌طوری‌که در دهه‌های ۸۰ و ۹۰ شما اصلاً رنگ‌وبویی از موسیقی حماسی نمی‌بینید تا اینکه در آن زمان، اعتراض عده‌ای باعث شد که اوضاع به جای اینکه بهتر شود، بدتر شود و «سرود» را به جای موسیقی حماسی در این ژانر قالب کردند. من سراغ دارم که یک شخصی حدود ۳ میلیارد تومان در همان اوایل دهه ۹۰ از آستان رضوی در مشهد پول گرفته و حدود ۲۰۰ سرود هم برایشان تولید کرد؛ اما شما تا حالا یکی از آنها را شنیده‌اید یا ورد زبان جامعه شده‌اند؟!

 

نظارت‌های پیشینی، بلای جان موسیقی

یکی از دلایلی که اوضاع موسیقی ما به این رنگ‌وبو درآمده، داستان «نظارت‌های پیشینی» است که من بارها عاجزانه تقاضا کردم که این نظارت‌ها را بردارید.

یکی از دلایلی که اوضاع موسیقی ما به این رنگ‌وبو درآمده، داستان «نظارت‌های پیشینی» است که من بارها عاجزانه تقاضا کردم که این نظارت‌ها را بردارید. اوایل انقلاب و با افراطی‌گری‌هایی که در آن ایام وجود داشت، موسیقی را کنار گذاشتند و یک جایی به نام «مرکز تولید سرودهای انقلابی» به وجود آوردند و قرار بود در آنجا آهنگ‌هایی با مضامین انقلاب تولید شود. البته آثار درخشانی مانند «کیش مهر» با صدای «ناظری» و با شعر علامه طباطبایی نیز تولید شد اما پس از مدتی اصطلاحاً دست تولیدکنندگان را باز گذاشتند تا آثار متنوعی تولید کنند و چون با مفاهیم اصیل انقلاب آشنایی نداشتند، کار به بیراهه کشیده شد.

 

با سراج و کامکارها چه کردیم!

عده‌ای بر این باورند که در همان دهه ۸۰ از موسیقی پاپ به‌شدت حمایت شد، درصورتی‌که این حمایت‌ها از موسیقی حماسی انجام نشد و همین یکی از دلایل کم‌رنگ‌شدن این ژانر بوده است.

جاوید: بله، این کاملاً حقیقت دارد. کار حتی به جایی رسید که در زمان انتخابات ریاست‌جمهوری، مسئولان ستادهای کاندیداها، خوانندگان مطرح پاپ را برای جمع‌کردن رأی بیشتر به ستاد خودشان می‌بردند. حاکمیت با خواننده‌های انقلابی چه رفتاری داشته است؟! ما حسام‌الدین سراج را با کارهای فاخر انقلابی‌اش می‌شناسیم و چرا همین خواننده الان باید از کارهایی که خوانده، خجالت بکشد؟! چرا او دیگر تمایلی به بازخوانی این آثار ندارد؟! بیژن کامکار در زمانی که کمتر کسی حاضر بود کارهای انقلابی بخواند، شعری از مولوی را انتخاب می‌کند (کجایید ای شهیدان خدایی) و چقدر این کار جاودان و ماندگار شد. ما با بیژن کامکار و خانواده کامکارها، با حسام‌الدین سراج و امثال او چه رفتارهایی داشته‌ایم؟!

سال ۷۰ که من جشنواره «نی‌نوازان» را اجرا می‌کردم و ۱۲۰ نی‌نواز برجسته از سرتاسر کشور در این فستیوال حضور داشتند، به مدیران موسیقی صداوسیما التماس می‌کردم که اگر نمی‌خواهید این اجراها را در تلویزیون پخش کنید، لااقل فقط آنها را ضبط کنید که دیگر این اجراها تکرارنشدنی است. با اصرارهای من، صرفاً آنها را ضبط کردند ولی حتی یک فریم از آنها به پخش نرسید! می‌خواهم عرض کنم که ببینید چه رفتارهای مدیریتی با موسیقی حماسی، پایداری و نواحی شده است!

 

استادی که با افتخار برای نظام آهنگ می‌سازد

در حاشیه همان جشنواره، آقای استاد «علی تجویدی»، آن‌قدر مجذوب این اجراها شده بود که بعد از اتمام یکی از اجراها در روز اختتامیه به روی صحنه آمد و گفت «من تا امروز ویولنم را در خانه گذاشته بودم و هیچ اجرایی نمی‌کردم، چون برخی از افراد، آهنگ‌های مرا در آمریکا برده بودند و به شکل مطربی از آنها سوءاستفاده کرده بودند، ولی از بعد این جشنواره، با افتخار ویولنم را به دوش می‌گذارم و برای نظام کار می‌کنم». ایشان اولین آلبوم بعد از آن جشنواره را با «علیرضا افتخاری» منتشر کرد که یک کار درجه یک شد. مرحوم «ملک»، ۳۰۰ ساعت ویولن برای رادیو نواخت و اعتقاد دارم که همه اینها از خروجی برگزاری یک جشنواره باکیفیت سرازیر شد و ما سعی کردیم زمینه را برای آشتی مجدد این هنرمندان بزرگ فراهم کنیم که چنین اتفاقی هم افتاد. فردای همان روز، روزنامه جمهوری اسلامی تیتر زده بود که «شغال‌ها به رقص درآمدند» و اینکه چرا شما شغالان زمان طاغوت را در حوزه هنری گرد هم آورده‌اید؟! می‌خواهم عرض کنم که ببینید با چه سختی‌ها، کج‌فهمی‌ها و نفهمی‌هایی روبرو بودیم.

 

مدیران عشق کنسرت!

اساساً مسئولین هنری ما از موسیقی مذهبی و حماسی شناخت و آگاهی چندانی ندارند و با زیرشاخه‌های آن کاملاً بیگانه‌اند. من یک زمانی می‌خواستم «معراج‌نامه خوانی» را شروع کنم و آن زمان فقط در کل ایران ۷ نفر معراج‌نامه خوان داشتیم. چون این ماجرای معراج‌نامه خوانی، یک فرهنگ مردمی زیبا هم در بین قومیت‌های مختلف دارد، ما بنا داشتیم تا از اساتید فرهنگ‌شناس و مردم‌شناس نیز برای بحث پژوهشی جشنواره دعوت کنیم. چون معراج خوانی در فرهنگ قومیت‌ها با آن چیزی که روحانیت بر روی منبر تعریف کرده‌اند، کاملاً متفاوت است؛ خیال، اسطوره و شکل‌وشمایل زیبایی دارد و اصلاً برای همین است که پرده نقاشی از دل آن به وجود آمده است.

مرحوم حسن ذوالفقاری، استاد جعفر قنواتی و… این بزرگان از سخنرانان پژوهشی مراسم بودند و قرار بود اینها درباره معراج‌نامه سخنرانی کنند و بعد از آن اجرای برخی از آن ۷ نفر را هم داشتیم. برخی از مدیران شهری هم آن جلو نشسته بودند و وسط مراسم یکی از آنها برایم یادداشت نوشت که آقای جاوید بهتر است خواننده‌ها بخوانند و نیازی به این همه سخنرانی نیست! من هم خیلی جدی پشت تریبون رفتم و اعلام کردم که از قبل اعلام کرده بودیم که این برنامه، یک نشست پژوهشی درباره معراج‌نامه است و اگر کسی به هوای کنسرت آمده، سالن را ترک کند! بلافاصله برخی از این مدیران ناراحت شدند و سالن را ترک کردند. اینها نمونه‌ای از برخورد مدیران مثلاً هنری فرهنگی ما بوده است.

 

ترانه‌هایی بدتر از ترانه‌های لس‌آنجلسی

اوایل انقلاب همین آقایان ناظر اعلام کردند که در شعرها باید عشق زمینی حذف شود؛ درصورتی‌که بسیاری از هنرمندان اصلاً چنین تعریفی از عشق ندارند! عشق، عشق است و این دسته‌بندی‌های زمینی، هوایی و مجازی را ندارد. اما از اواخر دهه ۸۰ و دهه ۹۰ ترانه‌هایی که سروده شد، عملاً نه رقیب ترانه‌های لس‌آنجلسی، بلکه دو پله جلوتر از آنها شد!

با همه این تفاسیر، منفعل‌شدن هنرمندان حوزه موسیقی حماسی کشور در دو دهه اخیر به‌شدت به چشم می‌آید. همین هنرمندان مگر اوایل انقلاب با تمام محدودیت‌ها، فشارها و کج‌سلیقگی‌های مدیران، به‌صورت کاملاً دلی و از سر ذوق، آثار فاخری تولید نکردند، پس چرا الان خاموش و منفعل شده‌اند؟ یعنی عدم حمایت دولتی از خلق آثار آنها آن‌قدر تأثیرگذار است؟

جاوید: آن موقع هم نظارت بر موسیقی شروع شده بود، اما فشار دستگاه‌های نظارتی ارشاد بسیار شدیدتر شد. اوایل انقلاب همین آقایان ناظر اعلام کردند که در شعرها باید عشق زمینی حذف شود؛ درصورتی‌که بسیاری از هنرمندان اصلاً چنین تعریفی از عشق ندارند! عشق، عشق است و این دسته‌بندی‌های زمینی، هوایی و مجازی را ندارد. اما از اواخر دهه ۸۰ و دهه ۹۰ ترانه‌هایی که سروده شد، عملاً نه رقیب ترانه‌های لس‌آنجلسی، بلکه دو پله جلوتر از آنها شد! بارها گفته‌ام که زمان نظارت پیشینی گذشته و به سر آمده است و باید دست هنرمند را در خلق اثر باز بگذارید و بعد از تولید، نظارت پسینی داشته باشید و آن موقع است که رقابت موسیقی سنتی و پاپ را بر روی صحنه مشاهده خواهید کرد.

در تولید موسیقی به سه ضلع اهمیت می‌دهند: آهنگ‌ساز، خواننده و شاعر. در موسیقی پایداری و اعتراض شما به این سه ضلع توجه کنید؛ «شهریار قنبری»، «فرهاد» و «اسفندیار منفردزاده» و بعد آثاری که آنها تولید می‌کنند، چقدر درخشان می‌شود. یا مثلثی دیگر با اضلاع «سپانلو»ی شاعر، «اسفندیار منفردزاده» و خواننده‌ای مثل «داریوش» که آنها نیز چه آثار فاخری خلق می‌کنند. شاعران امروز ما در چه حال و هوایی به سر می‌برند؟! شاعر آینده‌نگر انقلابی من الان کجاست؟

 

ابلاغ سند ملی موسیقی، گامِ درخشان دولت شهید رئیسی

یکی از آخرین کارهای مرحوم شهید رئیسی، ابلاغ سند ملی موسیقی بود که امیدوارم با اجرای آن بسیاری از گره‌های حال حاضر موسیقی حل شود. من این سند را مطالعه کردم و درباره‌اش نظر دادم؛ به لحاظ محتوا سند خوبی است به شرطی که عملی شود. یکی از الزامات این سند، حمایت از موسیقی ایرانی و ملی در همه وجوه آن است. متأسفانه هنوز به جز وزارت ارشاد، دیگر دستگاه‌ها نیز برای برگزاری کنسرت نظر می‌دهند، اعمال سلیقه می‌کنند و بعضاً کنسرت‌ها را تعطیل می‌کنند!

حماسه، جاودان و نامیراست. یکی از وظایف جامعه هنری این است که به حماسه توجه کند؛ مثلاً در کنار ده اثر عاشقانه، دو اثر حماسی هم تولید کنند. الان کشور به سازندگی و توسعه نیاز دارد. شما دیده‌اید یک اثر حماسی درباره این موضوع ساخته شود تا جوانان و جامعه ما را به سازندگی ترغیب کند؟ 

 

برخی اعلام می‌کنند که دیگر دوران موسیقی حماسی و دفاع مقدس تمام شده است.

جاوید: قطعاً کسانی که این جریان را دامن می‌زنند، خائن هستند! اساساً حماسه، جاودان و نامیراست. یکی از وظایف جامعه هنری این است که به حماسه توجه کند؛ مثلاً در کنار ده اثر عاشقانه، دو اثر حماسی هم تولید کنند. الان کشور به سازندگی و توسعه نیاز دارد. شما دیده‌اید یک اثر حماسی درباره این موضوع ساخته شود تا جوانان و جامعه ما را به سازندگی ترغیب کند؟ اثر حماسی که فقط اثر دفاع مقدسی نیست. ما فرهنگ موسیقی کار داریم و اگر به آن توجه شود، آثار موسیقایی خوبی می‌شود از دل آن بیرون بیاید.

 

به نظر می‌رسد موسیقی حماسی در دوران مدرنیته نتوانسته اصطلاحاً خودش را به‌روز کند تا با مخاطب امروزی ارتباط برقرار کند.

جاوید: به نظر من همه چیز به شعر و ترانه بستگی دارد؛ اگر شعر شما آن‌قدر همه‌چیزتمام و درجه یک باشد، تا صدسال دیگر هم می‌شود آن را برای جامعه تکرار و تکرار کرد. «آهنگران» یک نوحه‌ای دارد که آن را در زمان جنگ خوانده؛ ولی شعر این نوحه آن‌قدر حماسی و کامل است که آن را می‌شود در خصوص مقابله با داعش هم خواند و نیروها را به وجد آورد. ترانه «این پیروزی» را همیشه و در همه دوره‌ها می‌شود خواند و همیشه تازگی دارد. شما باید همیشه تلنگر شعر و آواز حماسی را برای جامعه خود داشته باشید و بخشی از این تلنگر، توسط هنرمند و بخشی دیگر به آن مدیر فرهنگی و هنری شما وابسته است و اینها هر دو اضلاع یک پازل هستند.

 

به‌عنوان سؤال آخر؛ آثار مقبولی که به اسم موسیقی حماسی و پایداری در ذهنتان نقش بسته کدام‌اند؟

«آهنگران» یک نوحه‌ای دارد که آن را در زمان جنگ خوانده؛ ولی شعر این نوحه آن‌قدر حماسی و کامل است که آن را می‌شود در خصوص مقابله با داعش هم خواند و نیروها را به وجد آورد. ترانه «این پیروزی» را همیشه و در همه دوره‌ها می‌شود خواند و همیشه تازگی دارد.

جاوید: یک کاری استاد «قره‌باغی» درباره شهید انجام داده بود که خیلی کار پر مغز و زیبایی شد. یکی دو کار هم آقای افتخاری خوانده بود. البته شما باید به سراغ آهنگ‌سازهای این کارها بروید، چون معمولاً ما در ایران آثار را به اسم خواننده‌هایشان می‌شناسیم؛ ولی به عقیده من، اصل کار مربوط به آهنگ‌ساز اثر است. یا مثلاً ترانه «ستایش» «روزبه بمانی» به عقیده من الگوی زیبایی از یک اثر معنوی در قالب موسیقی پاپ در این چند سال اخیر بوده است. یا «سالار عقیلی» یک ترانه‌ای درباره ایران خواند که خیلی سروصدا کرد و این نشان می‌دهد که جامعه آن‌قدر تشنه این آثار است که کار خوب را به‌سرعت جذب می‌کند. در یک دهه اخیر، چند شعر درجه یک درباره وطن و ایران سروده شده است؟! البته که خبر دارم بعضی‌ها سروده‌اند و متأسفانه با همان نظارت‌های پیشینی آن‌قدر به شعرشان ایرادهای بیخود وارد کردند که آن اشعار برای خواننده‌های خارج از کشور فرستاده شد و از زبان آنها خوانده شدند! 

 

/ انتهای پیام / 

source

rastannameh.ir

توسط rastannameh.ir

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *