جوان آنلاین: رقابت عشقی پسران جوان برای رسیدن به دختری در غرب تهران با قتل یکی از آنها به سرانجام رسید. عاملان حادثه در جلسه دادگاه حادثه را شرح دادند.
آبان ماه دو سال قبل پسری به نام مراد وارد کلانتری شهر پرند شد و گزارش یک قتل را اعلام کرد. او گفت دوستش مهرداد را به قتل رساندهاست. متهم گفت من و مهرداد به دختری به نام شیوا علاقه و سر این موضوع با هم اختلاف داشتیم، به طوری که تصمیم گرفتم مهرداد را به قتل برسانم. این موضوع را با رضا و جلال که دوستانم هستند، در میان گذاشتم. چند روز قبل مهرداد را کشتم و با کمک رضا و جلال جنازهاش را داخل چاهی اطراف شهر انداختیم.
کشف جسد
با اطلاعاتی که مراد در اختیار پلیس گذاشت، مأموران به سراغ چاه رفتند و جسد مهرداد با کمک امدادگران از چاه بیرون کشیدهشد. با انتقال جسد به پزشکی قانونی روشن شد مهرداد با دو ضربه چاقو به گردنش جانش را از دست دادهاست. همچنین معلوم شد آثار شکستگی به دلیل سقوط سنگ روی جسد دیده میشود.
بازداشت همدستان متهم
در شاخه دیگری از تحقیقات مأموران پلیس رضا، جلال و شیوا را هم دستگیر کردند. تحقیقات بازپرس در اینباره نشان داد که سه متهم نیز در جریان حادثه نقش داشتهاند، بنابراین مراد به اتهام مباشرت در قتل و سه متهم دیگر به اتهام معاونت در قتل مجرم شناخته شدند و پرونده برای رسیدگی به یکی از شعب دادگاه کیفری یک استان تهران ارجاع شد.
دادرسی پرونده
در جلسه رسیدگی به پرونده، بعد از اینکه قاضی رسمیت جلسه را اعلام کرد، اولیایدم برای مراد درخواست قصاص کردند. آنها گفتند شیوا با ارسال پیامک پسرشان را به محل حادثه کشانده و حادثه خونین رقم خوردهاست که برای سه متهم دیگر هم درخواست اشد مجازات دارند.
در ادامه رضا به درخواست قاضی در جایگاه حاضر شد و به اتهام معاونت در قتل تفهیم اتهام شد. متهم گفت: شیوا صاحب سفرهخانهای در غرب تهران و مورد علاقه مراد و مهرداد بود و به خاطر همین موضوع مراد و مهرداد چند بار با هم درگیر شدهبودند. من هم در سفرهخانه کار میکردم تا اینکه شب حادثه همراه جلال، مهرداد و مراد سوار ماشین شدیم تا دوری بزنیم. من رانندگی میکردم تا اینکه در حاشیه شهر مراد خواست توقف کنم تا با مهرداد حرف بزند. آنها پیاده شدند و کمی از خودرو فاصله گرفتند و داشتند حرف میزدند که صدای درگیریشان بلند شد. خواستم بینشان میانجیگری کنم که مراد مانع شد. از من خواست سراغ شیوا بروم، برای همین سوار ماشین و از آنجا دور شدم. وقتی با شیوا برگشتم، دیدم مراد مرتکب قتل شده، جسد مهرداد را داخل چاه انداخته است که بعد از آنجا رفتیم. فردای آن روز تماس گرفت و گفت که جلال هم از ماجرا خبر دارد، برای همین احتمال دارد ماجرا را به پلیس گزارش کند. او پیشنهاد داد جلال را هم بکشیم. من چیزی نگفتم با این حال با جلال تماس گرفتم و موضوع را به او گفتم. میدانستم اگر جلال کشته شود، مراد به سراغم میآید و من را هم میکشد، برای همین همراه جلال فرار کردیم. ما به شهرستان رفتیم، اما مراد به سراغمان آمد و آنجا بود که با بزرگان فامیل درباره حادثه حرف زد و قانع شد خودش را تسلیم کند.
مقتول مزاحم بود
بعد از آن جلال در جایگاه حاضر شد و حرفهای رضا را تأیید کرد. در ادامه شیوا به درخواست قاضی در جایگاه حاضر شد. متهم معاونت در قتل را قبول نکرد و در شرح ماجرا به دادگاه گفت: من صاحب یک سفرهخانه بودم. سه سال قبل بود که مهرداد مزاحم من شد. او دست از مزاحمت برنمیداشت. سر این موضوع ناراحت بودم که مراد متوجه ماجرا شد. او در سفرهخانه من کار میکرد و بین ما هیچ علاقهای وجود نداشت. یک روز قبل از حادثه، مهرداد به سفرهخانه آمد و دعوایی راهانداخت و رفت. یک روز بعد از آن دوباره سر و کلهاش پیدا شد که مراد، جلال و رضا او را با خودشان بردند. وقتی برگشتند گفتند که مهرداد را کشتهاند.
متهم اصلی
بعد از دفاعیات سه متهم، مراد هم در جایگاه حاضر شد و اتهام مباشرت در قتل را قبول نکرد. متهم در شرح حادثه گفت: شب حادثه سوار ماشین شدیم تا دوری بزنیم و مواد مصرف کنیم. در بین راه من و مهرداد پیاده شدیم و با هم دعوا کردیم. وقتی درگیریمان بالا گرفت من دست به چاقو شدم و ضربهای به گردنش زدم که روی زمین افتاد. بعد با کمک جلال و رضا او را داخل چاهی انداختیم. رضا هم سنگی برداشت و داخل چاه انداخت. بعد از حادثه به شهرستان فرار کردیم. آنجا از من خواستند قتل را گردن بگیرم تا رضایت بگیرند. متهم گفت: من یک ضربه به مقتول وارد کردم، اما پزشکی قانونی تأیید کردهاست که دو ضربه به گردن مقتول وارد شده است که ضربه دوم را من وارد نکردهام. هیئت قضایی بعد از شنیدن آخرین دفاع متهمان وارد شور شدند.
source