جوان آنلاین: گاهی واژههای به شدت معروف و پربسامد سرنوشت غریبی پیدا میکنند. آن سرنوشت غریب این است: گمان میکنیم میدانیم درباره چه سخن میگوییم، اما در حقیقت این دانستن بیشتر از جنس توهم دانایی است. گاهی ما واژههای پرکاربرد را محصور در تجربه یا برداشت شخصی، محصور در قالبها و تلقیهای ذهنی خود میکنیم. گاهی رسانهها عمق چندانی در اینباره ایجاد نمیکنند و همه چیز در سطحیترین شکل ممکن برگزار میشود. چهار دهه و اندی است که واژگان استکبار و استکبارستیزی به گوش ما میخورد، اما مواجهه ما با این کلمات تا چه اندازه عمیق بوده است؟ از طرفی با تعارضی که ظاهراً بین مناسبات جهان امروز و آرمانهایی از این دست وجود دارد چه کنیم؟ گفتوگوی ما با دکتر داریوش صفرنژاد، تحلیلگر فرهنگی و کارشناس روابط بینالملل به این موضوعات میپردازد.
در بیانات رهبری به مناسبت ۱۳ آبان تا حدی که من درک کردم، این نکته برجسته بود که مبارزه با استکبار یک امر هیجانی و غیر عقلایی نیست. گاهی ما نسبت به درونمایه واژهها متناسب با فهم و ذهنیت خودمان برخورد میکنیم و راه را به بیراهه میبریم. مثلاً در همان سخنرانی به این نکته پرداختند که مبارزه با استکبار یک امر دائمی است و لازم است که در متن زندگی ما جریان داشته باشد. اگر بخواهیم کمی روی این موضوع عمیق شویم واقعاً مبارزه با استکبار به چه معناست؟
موضوعی که اشاره کردید یعنی استکبارستیزی، خلقالساعه یا اختراع جمهوری اسلامی نیست، اینکه شما منشأ قدرت را در جای درست آن جستوجو کنید مرتکب عمل عقلایی شدهاید یا هیجانی. از این زاویه استکبارستیزی یعنی ستیز با کسی یا جریان یا تمدنی که میخواهد شما را به استضعاف بکشد، یک امر فطری و جزء شعارهای اسلام عزیز به عنوان دین خاتم است، شریعتی که خداوند در آن پیامهای خود را کامل کرده و خاتمه پیامبران را در آن قرار داده است و نکته جالب توجه این است که وقتی در فلسفه نزول پیامبر عزیز ما و دوران ۲۳ سالی که بعد از بعثت سپری شد، تأمل میکنید، میبینید کلیدواژه برجسته همین استکبارستیزی است. شعارهای مبنایی اسلام همینها هستند: استکبارستیزی، عدالت طلبی، پرهیز از اشرافیگری و حمایت از مستضعفان که کلیدواژههای اصلی انقلاب اسلامی را هم شکل دادهاند، بنابراین انقلاب اسلامی در اینباره چیز جدیدی عرضه نکرده، بلکه انقلاب ما همان گفتمان الهی را که از زبان پیامبر خاتم و به نام دین خاتم به بشریت عرضه شد، با همان کلیدواژهها و با مصادیق امروزی بیان کرده است، ضمن اینکه مصادیق امروزی این گفتمان الهی را هم در کلام حضرت امام (ره) و هم در کلام حضرت آقا به عنوان امامین انقلاب اسلامی به وضوح میبینیم. خوشبختانه این کلیدواژهها در قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است. شما در مقدمه قانون اساسی و در محتوای این قانون میبینید، عین این کلیدواژهها مستند به کلام الهی، سخنان پیامبر و تصریحات خداوند در قرآن آمده و حالا مصادیق امروزی هم به آن اضافه شده است.
مثال میزنید؟
به عنوان نمونه، در قانون اساسی ما گفته شده، مشی اصلی سیاست خارجی ما «نه شرقی نه غربی، جمهوری اسلامی» است، خب این مشی متأثر از دید توحیدی است. در دورانی که قانون اساسی نوشته شد، مصداق استکبار در دنیا شرق و غرب سیاسی آن موقع بود. این نگرش، چراغ راهنمای مسیر سیاست خارجی جمهوری اسلامی به عنوان مدل اجرایی انقلاب اسلامی قرار گرفت. امروز در عالم سیاست بهرغم اینکه شرقی وجود ندارد، سردر وزارت خارجه ما هنوز آن خط مشی را میبینید، چون این مفهوم ریشهدار و عمیق است، تا دنیا دنیا بوده، مصداق استکبار هم در شرق بوده و هم در غرب. البته شرق و غرب به مفهوم کل کُره است و مفهومی فراتر از جغرافیا را دربر میگیرد. همان که ما امروز به عنوان جهان هستی خودمان میشناسیم و در آن زندگی میکنیم.
حالا استکبارستیزی که در نقطه مقابل استکبار قرار میگیرد، در واقع حرکتی پویا به سمت احیای عدالت است، عدالتی که در ادامه قرار است از سوی حضرت ولیعصر (عج) به قسط بدل شود. میدانید عدالت یک مفهومی دارد و قسط، مفهومی دیگر. عدالت قرار گرفتن هر چیز در جای خود است، اما در قسط، باید مفهوم عالیتری شکل گیرد تا انسانها بتوانند به یک نسبت از مواهب دنیا برخوردار شوند.
با این دید، آن چیزی که ملت در ابتدای انقلاب انتخاب کرد و تا به امروز هم پابرجاست و انشاءالله تا ظهور حضرت ولیعصر (عج) تداوم خواهد یافت، این بود که ما نباید در برابر استکبار تسلیم شویم. ما باید ایستادگی کنیم، ضمن اینکه حواسمان باشد خودمان هم مستکبر نشویم. یعنی نفی استکبار، نفی استکبارپذیری و نفیاستکبارگری. مصداق این قضیه هم این است که اکنون ۴۶ سال از عمر انقلاب اسلامی میگذرد و انقلاب اسلامی به هیچ جایی در کره ارض، حتی همسایگان خود هیچ تعرض و حملهای نداشته است. جالب است در حافظه تاریخی خود وقتی به حضور ایرانیان در برخی نقاط دنیا مثل آفریقا یا شرق آسیا هم که نگاه کنید، میبینید ایرانیها در آنجا منشأ سازندگی بودند تا استکبارگری. در حال حاضر در برخی از کشورهای آفریقا مثل شرق، جنوب، غرب حتی شمال آفریقا سابقه حضور ایرانیها، دقیقاً با سابقه تمام خارجیها متفاوت است. به عنوان کسی که از نزدیک با ملتها در فضای بینالملل مواجهه نزدیک داشتهام، علاوه بر گواهی بسیاری از کتب و مقالات، هر موقع نزد یک آفریقایی به تاریخ او اشاره کنی و تجربهای از ظلم و استکبار شکل نگیرد میبینید، انگشتها ایرانیها را نشان میدهند، چون اروپاییها از آلمان، انگلیس تا فرانسه و پرتغال صرفاً به قصد استعمار و استثمار و چپاول وارد آفریقا شدند، اما ایرانیها به قدر حضورشان منشأ ساختوساز و سازندگی بودند و شما امروز در آفریقا بناها و آثار باشکوه معماری را میبینید که شبیه همان بناهایی است که ما در شیراز، همدان و اصفهان میبینیم. این تشابه در منطقه آسیای شرقی و آسیای جنوب شرقی هم به چشم میخورد.
یا مثلاً حضور و نفوذ فرهنگ ایران در شبه قاره هند. حافظ میگوید «شکرشکن شوند همه طوطیان هند/ زین قند پارسی که به بنگاله میرود» و میدانیم، فارسی تا قبل از استعمار انگلیس زبان رسمی و اداری هندوستان بوده است. جالب و عبرت آموز است که تغییر این منش هم محصول حضور انگلیس، در نظام حاکم بر هندوستان بوده است.
یعنی اگر ایران نفوذی هم داشته به واسطه نفوذ فرهنگ بوده است؛ و خیرخواهانه! همچنان که امروز میبینیم. انقلاب اسلامی ایران در مقابله با استکبار، شعار حمایت از پابرهنهها و مستضعفین را طرح کرد. اساساً ساختار بسیج ما هم بسیج مستضعفین است. اصلاً اشارهای نکرده مسلمان هستند یا خیر. مستضعف یعنی کسی که از سوی مستکبرین دنیا به استضعاف کشیده شده و به خاطر همین است، معتقدیم اگر استکبار نباشد مستضعفی هم نیست و اینجاست که آن عدالت مفهوم پیدا میکند. طبیعی است در دنیای امروز کسی که کمتر زحمت میکشد، کمتر برخوردار است و برعکس، البته به شکل طبیعی و نه به شکل سرمایهداری لیبرالیستی. خب این میشود عدالت، اما قسط مفهوم متعالیتری است که در دوره اولیای الهی و حضرت ولیعصر (عج) محقق خواهد شد.
اجازه دهید قدری جزئیتر وارد بحث شویم. ما در دنیایی با روابط پیچیده زندگی میکنیم. معیشت و معاش مردم باید تأمین شود، از طرفی باید حواسمان به تصویری باشد که از ما در منطقه و جهان ساخته میشود. از طرفی ضعفهایمان را در اقتصاد و سهم کوچکمان را در تجارت جهانی میدانیم. حال پرسش این است، چطور میشود این آرمانها را با واقعیتها جمع بست. ما در دنیای واقعیتها زندگی میکنیم. شما تجارب زیسته در روابط خارجی داشتهاید. خب شاید برخی گمان کنند، استکبارستیزی نوعی دعوت به انزواست. اینکه ما دور خودمان دیواری بکشیم و مراوداتی با دنیا نداشته باشیم. ما به تعامل نیاز داریم. در سخن رهبری هم آمده بود مبارزه کاملاً خردمندانه است. ما چطور میتوانیم این دو مؤلفه را کنار هم داشته باشیم؟
مسئله دقیقاً اینجاست، وقتی شما جهان بینیای دارید که در آن ماورای ماده به رسمیت شناخته میشود، برخی گمان میکنند پذیرش ماورای ماده به معنای خصومت با ماده است، پذیرش و تأکید بر آخرت به معنای نادیده گرفتن دنیاست، این یک برداشت کاملاً غلط و انحرافی است. اساساً انقلاب اسلامی و مدل اجرایی و حکومتی آن، یعنی نظام جمهوری اسلامی برای فعلیت درآمدن حاکمیت دین خدا تشکیل شد و باور ما بر این است، جامعه با شکل و هندسه دینی، زندگی خود را میتواند تأمین کند، یعنی حکومت با هندسه دینی اقدام کند و در کنار آن چارچوب رفتار و زندگی مردم هم الهی باشد. اسلام با پذیرفتن ماورای ماده، مادیات را نفی نکرده بلکه برای آن حدودی قائل شده و آن حدود را منطبق بر کلام خدا و پیامبر عزیز و سیره معصومین و ولیفقیه قرار داده است. خب تعیین کننده این حدود کیست. اصل مهم این ساختار را خداوند متعال و دینش تعیین کرده است، اما در مصالحی که به تحدید حدود نیاز دارد، معتقدیم ولیفقیه عهدهدار امور است تا چارچوب سیاستها برای حرکت و تلاش منتهی به زندگی خوب شکل بگیرد.
خب چرا در عمل این حرکت منتهی به زندگی خوب با ضعفهای غیر قابل انکار روبرو است؟
مشکلی که ما در کشورمان داریم تربیت نشدن حکمران بر پایه ترکیبی از این دو مؤلفه است، ما در این زمینه ضعف داریم. کسانی که در سطوح مختلف مدیران، به یک فهم و تربیت عمیق هم از مناسبات جهان ماده و هم ماورای آن رسیده باشند، یعنی بالاخره انقلاب اسلامی بعد از ۴۶ سال که از عمرش میگذرد و مدل اجراییاش که نظام جمهوری اسلامی است باید به این بلوغ برسد که حکمرانهایی در این چارچوب از هر سلیقهای تربیت کند. چون انسجام درونی نظام جمهوری اسلامی در حرکت، رفتار، اقدام و عمل معطوف به این ضرورت است. خاطرتان باشد، حضرت آقا در دو شعار از شعارهای سال به کلیدواژه انسجام درونی در کنار مفاهیم اقتصادی اشاره داشتند. حالا بعضیها میگویند ما که دچار تحریم هستیم و ۴۶ سال است، مستکبرین دنیا به ما حمله میکنند ما باید چه کنیم، در صورتی که ما رشد خود را مرهون همین تنگناهایی هستیم که دنیای استکبار برای ما به وجود آورده است، مصداق عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. تحریم اتفاقاً فضای خوبی است. کشوری که دچار تحریم شده درونگرا میشود. این درونگرایی باعث درونزایی میشود و درونزایی به انسجام درونی ختم میشود. اینها در پشت سرهم قرار دارند و این انسجام درونی باعث محکم شدن ریشههای اداره امور اجرایی در کشور میشود. شما ببینید بهترین پیشرفتهای ما در حوزههای تکنولوژی دفاعی و نظامی در اوج دوران تحریم بوده است. خب این درونزایی و انسجام درونی مقدمه خوبی برای بازیگری در عرصههای مختلف فضای بینالملل و جهان امروز است.
من میپذیرم، تنگناها میتوانند در شرایطی ظرفیتهای خاموش ما را در عرصههای مختلف فعال کنند، اما استقبال از تحریم را نمیتوانم هضم کنم. اینکه مثلاً ما خودمان را در معرض تحریم قرار دهیم.
من نمیخواهم از مراجعه به درونگرایی، دروننگری و انسجام درونی به این نتیجه برسم که پس ما نباید با کسی ارتباط داشته باشیم، همچنان که سوابق روابط خارجی ما با کشورهای دیگر همین را نشان میدهد که ما با وجود خصومتهای آشکار دولتهای غربی، توطئهها و تجهیزهای آنها علیه انقلاب همچنان روابط خود را با آنها بنا به مصالحی حفظ کردیم. حرف من این است، اتفاقاً موقعی که ریشه ما محکم میشود تکیهگاه خوبی در صحنه بینالملل میشویم. وقتی ما انسجام درونی داشته باشیم میتوانیم به بازیگران جدیدی در فضای بینالملل نظم دهیم. خب در مشی فعلی مستکبرین دنیا هستند که به این بازیگران جدید نظم میدهند و برای خود در دفاع از تفکر استکباری تیم درست میکنند. اما ما به شرط درونگرایی و توجه به توانمندیهای داخلی میتوانیم نظم جدید را در دنیا پایه گذاری کنیم. همان نظمی که حضرت آقا از آن به عنوان فرایند تمدن اسلامی یاد میکنند. شما میدانید واژه تمدن یعنی ساختار بینالمللی، چون تمدن محدود به یک کشور و منطقه و جغرافیا نیست. یک نگاه بینالمللی و جهانی است و تا این ضرورت شکل نگیرد، ظهور امام زمان محقق نخواهد شد.
خیلی روشن بگویم. یک زمان لازم بود اعتقادات الهی، معرفی و در یک مدل حکومتی تثبیت شود، خب این را حضرت امام زحمت کشیدند، از خیلی سال قبل از انقلاب تا پیروزی و دوران حیات ایشان. قدم دوم این است، این ساختار در دنیا به یک مدل تبدیل شود، اما میدانیم، این اتفاق با رکود فکری، تلاش نکردن، تنبلی و بررسی ناهمگونیها اتفاق نمیافتاد.
یعنی یک رشد متوازن در همه ساختهای زندگی.
بله و کارگزاری که این رشد را بفهمد و به آن انسجام دهد. به خاطر همین گفتم ما نیاز به تربیت حکمران داریم، چون نظام ما جمهوری است. این حکمران باید از همه سلایق سیاسی باشد، سلایق سیاسی که اسلام و نظام جمهوری اسلامی را قبول دارند.
خیلی وقتها موضوع استکبارستیزی به ویژه برای نسل جوان ما یک امر شعاری و حوصله بر به نظر میرسد و آن منابع و ریشههای معرفتی، فکری، سیاسی و تاریخی به چشم نمیآید.
درست است، چون آن مفهوم را متوجه نشدهایم. هنوز نتوانستهایم بن مایههای فرهنگ خودمان و بن مایههای فرهنگ استکباری را شفاف و روشن ارائه کنیم. اینکه ما جلوی پیشرفت و تکنولوژی نیستیم، اما مخالف الگوی پیشرفت در تقلید کورکورانه از غرب هستیم. ما میگوییم شما داشتههای خوب غرب را بگیر و خودت مدلسازی کن. ببینید در جهان بعد از نظم دو قطبی سیاسی، امریکاییها آمدند بهزعم خودشان نظمی را تعریف کنند به نام نظم نوین جهانی. انستیتو Rand امریکا در سال ۱۹۹۲ که رسماً جهان سیاسی دوقطبی فرو پاشید و سرآغاز آن با ریاست جمهوری، بیل کلینتون دموکرات بود که گفت ما باید مدلی را برای دنیا ارائه کنیم، چون اگر ما ارائه نکنیم مدل رایج و یکه تاز در دنیا مدل مهدوی میشود، مدلی برگرفته از انقلاب اسلامی در ایران. توجه کنید که من اینها را نمیگویم، انستیتو Rand در امریکا میگوید که در آن یک گروه سیاسی تراز اول بازنشسته امریکایی دور هم جمع شدهاند و تولید فکر میکنند.
این موضوع را همان سال ۹۲ میلادی اعلام میکند؟
بله بعد از قطعیشدن فروپاشی بلوک شرق در سال ۹۱، انستیتو Rand از ابتدای سال ۹۲ بستهای را به رئیسجمهور امریکا پیشنهاد میکند و میگوید، اگر شما نجنبید نظمی در دنیا حاکم میشود، متأثر از انقلاب اسلامی، آنها به این نظم میگویند مدل مهدوی، منجی آخرالزمانی که شیعه و انقلاب اسلامی به آن معتقد است؛ لذا با این رویکرد، نظم نوین جهانی در ساختار امریکا و با همکاری رئیسجمهور راه میافتد و از سال ۱۹۹۲ به قانون تبدیل میشود. از طرفی شما میدانید هر استراتژی که در امریکا به قانون تبدیل میشود به این معناست که برایش سالانه بودجه تعیین میکنند و ساختار و کارگزار قائل میشوند. بعد هم نظم نوین جهانی را به خرده استراتژیها و خرده راهبردها تبدیل میکنند. مثلاً دو نمونه از آنها که به منطقه ما مربوط است خاورمیانه جدید و خاورمیانه بزرگ است. همان موقع موانع اجراییسازی نظم نوین جهانی، با مدل امریکایی را هم مطرح میکنند و میگویند مانع اول، جهان اسلام، مانع دوم، چین و مانع سوم روسیه به عنوان میراثدار شوروی سابق است و همانجا پیشنهاد میدهند ما برای برداشتن این موانع باید این کشورها را تکه تکه کنیم، لذا استراتژیهایی را به مرور، طی سالهای بعد تحت دستور قرار میدهند و تبدیل به قانون میکنند. یکی همین خاورمیانه جدید و خاورمیانه بزرگ است. میگویند ۵۶ کشور اسلامی باید به ۲۰۰ کشور خرد شوند، اینها زیر مجموعه استراتژیهای آن استراتژی اصلی است. برای چین همین نسخه را میپیچند که چین باید تکه پاره شود، برای روسیه هم همینطور. آنموقع میگویند جمهوری فدرال روسیه باید به هشتاد و اندی کشور تبدیل شود تا ما بتوانیم نظم نوین جهانی را با مدل امریکایی پیاده کنیم، ذیل این تحرکات هم دو مفهوم است یکی جهانی شدن و یکی جهانی سازی.
برخی معتقدند، جهانیسازی با توجه به تغییرات سرسام آوری که در زندگی امروز بشر پدید آمده و فناوریهایی که مرزها و فاصلههای زبانی و جغرافیایی را برداشتهاند امری محتوم و گریزناپذیر است.
ما با جهانی شدن مخالف نیستیم، جهانی شدن یعنی همه چیز برای همه. این همان است که اسلام هم میگوید. میگوید رفاه، بهداشت، آموزش، مخابرات، اینترنت و… برای همه باشد، اما در برابر واژه Globalization یا جهانی شدن یک واژه دیگر داریم به نام Globalism که میگوید خب حالا در این دهکده جهانی که قرار است کنار هم باشید چه کسی الگو و کدخداست؟ آنها میگویند امریکا و نظام لیبرالیسم. ما میگوییم نه، اسلام عزیز.
خب اهرم اجرایی این «نه» کجاست؟
همچنان که اشاره کردم ما اگر در دنیای امروز بخواهیم آرمانهای خود را با جریان پیشرفت، تکنولوژی، اقتصاد و مجموعه روندی که در دنیاست ممزوج کنیم نیاز به حکمرانهایی داریم که به هر دو این عوالم معتقد، آشنا و مسلط باشند، هر دو را در کنار هم ببینند و با سلیقه و مشی سیاسی خودشان پیش ببرند.
اینجا ما یک الگو نداریم. نظام جمهوری اسلامی، حاوی چندین سلیقه سیاسی است. واقعاً این جمهوریت در نظام، مفهوم و مصداق دارد. بیش از هفت، هشت سلیقه سیاسی که هر کدام جریانها، احزاب و تشکلهای مختلفی را نمایندگی میکنند در این میان نقش آفرینی دارند. اما خلأ، همچنان نبود حکمران تربیت شده است. البته در این چهار، پنج سال اخیر چندین مدرسه و دانشکده حکمرانی تأسیس شده است. در واقع خلأ را پذیرفتهایم. این مدارس و دانشکدهها فعلاً محتوا تولید میکنند، بعد این محتوا قرار است به تربیت حکمران منجر شود. این البته موضوع غریبی نیست. در دنیای امروز کشورهای پیشرو این کار را میکنند. حالا در این مدرسه حکمرانی این سلایق باید تربیت شوند که فردا وقتی فرد در انتخابات پیروز شد، نگوید نقطه سر خط که تازه از صفر شروع کند، چون این فرد تربیت شده و از قبل میداند چه کند.
آن وقت موضوعیت استکبارستیزی، تلاش برای آبادانی کشور و الگو شدن برای دنیا، موضوعی حل شده است. اینطور نیست که سر اصول و آرمانهای بدیهی انقلاب اسلامی یا مفاهیم اسلام بحث کنیم. آن چیزی که نهایت انتظار مردم جامعه ما و جهان اسلام است، همین است. موقعی که ما در وعده صادق یک و دو و قبل از آن در عینالاسد کارهایی را برای دفاع از خود در برابر استکبار جهانی انجام دادیم ـ، چون ما معتقدیم رژیم صهیونیستی عضو خط مقدم، استکبار جهانی مرکب از امریکا، انگلستان، آلمان و اعوان و انصارش است ـ آنها دیدند، کشور ایران که تا چند سال پیش مورد حمله قرار گرفته شده، گرفتار و تحت تحریم بود به تکنولوژیای رسیده که تا حالا رونمایی نشده بود، این جا بود که موجی از شادی و شعف را در جهان اسلام و حتی کشورهای غیر اسلامی دیدیم. الحمدلله پرچم نظامیهای ما بالاست، چون توانستند به توازنی از اعتقادات اسلامی و حرکت در مرزهای علم برسند. شما ببینید در هشت سال دفاع مقدس صدام شهرهای ما را بمباران میکرد و زن و بچهها را میکشت. ما در آمار شهدای دفاع مقدس، نزدیک ۵۰ هزار شهید داریم که عمدتاً زن و بچه و سالخوردهها بودند که در خانههای مسکونی شهید شدند، یعنی بیشتر از شهدای غزه. این راهی است که ما هم رفتهایم.
برای اینکه شهرهای ما بیدفاع بود.
توجه کنید ما هم نرفتیم این بلا را سر طرف مقابل بیاوریم. نه اینکه نمیتوانستیم، نخواستیم. الان هم در همین مقابله به مثلهای اخیر با اسرائیل میشد این ۲۰۰ موشکی که بیش از ۱۸۰ فروند آن به هدف خورد به شهرک و مناطق مسکونی اصابت کند و هزاران نفر را به خاکوخون بکشد. اما ما نکردیم. نظامیان ما از سپاه، ارتش و ستاد کل و وزارت دفاع ما نشان دادند ترکیب این دو را پذیرفتهاند. ترکیب آرمانگرایی و تکنولوژی امروز، ترکیب اخلاقمداری و رزم است و ما گفتیم تا زمانی که مجبور نشویم آن کار را نمیکنیم.
درباره سلاح هستهای چطور؟
درباره سلاح هستهای هم قضیه همین است. در حکم اولیه طبق فتوای ولی فقیه حرام است، اما اگر ما را مجبور کنند همین حکم، حکم ثانویه هم دارد. ما فعلاً در آن عرصهها ورود نکردهایم. میتوانستیم، اما بنا به مصالحی انجام ندادیم. پس آن چیزی که در دنیای امروز از ما انتظار دارند، در نهایت ترکیب این دو مؤلفه با هم است. وقتی این دو با هم عجین شوند ظهور حضرت ولیعصر (عج) محقق میشود. موقعی که حضرت ظهور میکند موحدین دنیا ولو غیر مسلمان، یک بخشی از آزاد اندیشان دنیا، ولو از غیر مسلمانها با حضرت همراهی میکنند. ما اگر میخواهیم مقدمه ظهور حضرت را فراهم کنیم باید این تلاشها را توسعه دهیم و من باید منصف باشم و حساب تنبلی خودم را به پای انقلاب و اعتقادات ننویسم. من اگر تنبلی کردم اشکال از مسلمانی من است و ربطی به اسلام ندارد.
نیچه فیلسوف معروف آلمانی جمله جالبی دارد: کسی که با هیولا میجنگد باید مراقب باشد، خود به هیولا بدل نشود. اینطور بگوییم کسی که میخواهد علیه مستکبر مبارزه کند باید حواسش به آن مستکبر درونی خودش باشد وگرنه نمیتواند مبارزه را پیش ببرد. همان که شما میگویید دروننگری، به نظرم میآید گاهی ما به این دروننگری و نگریستن به آن مستکبر درونی خودمان بیاعتنا میشویم بنابراین مبارزه با استکبار بیرونی هم جنبه شعارگونه و هیجانی به خود میگیرد و افکار عمومی آن را از ما نمیپذیرد.
حضرت آقا در چهلمین سالگرد انقلاب اسلامی، در یک سخنرانی در دانشگاه تهران فرمودند: ما انقلاب نکردیم که یک گروه بیریشه کراواتی بروند و یک گروه به ظاهر مسلمان ریشدار بیایند همان کارها را انجام دهند. این دقیقاً در فرمایش حضرت آقاست.
این یعنی ما نمیتوانیم از تربیت درونی غافل باشیم، در صورتی که به نظر میرسد، این غفلت صورت گرفته است.
به خاطر همین است، در اسلام عزیز به این موضوع جهاد اکبر میگویند. رزمندهای که تا پای جان و تا مرز شهادت به جبهه میرود به این حرکت و مشی او جهاد میگویند، اما جهاد اصغر، در آنسو مؤمنی که با نفس خودش میجنگد و غلبه میکند و به تقوای الهی، بازدارندگی و جهت دادن به رفتار در مسیری که خدواند متعال فرموده میرسد به این میدان و مقوله میگوید جهاد اکبر. عزیزی در روز اول مهر امسال آمد کلاس درس خارج خود را تعطیل کرد. خب خیلی سؤال شد، چرا روز اول مهر کلاس خود را تعطیل کردند. رفتم دیدم ایشان نزدیک هزارو ۷۰۰ شاگرد برای درس خارج داشته است، برای اینکه درس خارج آقایان دیگر تحت تأثیر قرار نگیرد، این عزیز درس خارج خود را تعطیل میکند. ظاهراً سنتی بوده که علمای گذشته ما هم داشتند که اول کلاسهای دیگران پر شود. یعنی از خودش میگذرد. خیلی کار بزرگی است. حالا ایشان در سیستم حوزه این کار را کرده، اسم ایشان را هم بگوییم. سید مجتبی خامنهای. چرا کارهای خوب را پنهان کنیم.
در بیانات اخیر رهبری درباره استکبارستیزی عبارتی آمده بود، با این تعبیر که این مبارزه یک امر دائمی است. به این معنا استکبارستیزی اولاً معطوف به تربیت درونی شخص است. قاعدتاً کسی که اهل پرهیز نباشد نمیتواند این کار را پیش ببرد و در ثانی برنامهای که نظام سیاسی برای تربیت افراد دارد. نمونه و مصداق این موضوع را در تربیت حکمران بیان کردید، اما به نظر میرسد ما در این زمینه ضعفهای اساسی داریم. مثلاً پیوند نظام آموزشی کشور با مقولهای به نام استکبارستیزی یک پیوند تقویمی، خشک و غیر ارگانیک است.
من قدری مصداقیتر در اینباره سخن میگویم. ۴۶ سال از انقلاب گذشته است. فضای زمانی کار در دستگاههای دولتی ۳۰ ساله است. حالا برخی به فراخور تا ۴۰ سال هم هستند. خب الان چه آن ۳۰ سالهها و چه آن ۴۰ سالهها دیگر نیستند. بعضاً وقتی با کسی از همین گروه مدیران در داخل و خارج صحبت میکنید، میبینید این کارگزاران بعد از اینکه از مناصب خود فاصله میگیرند، حرفهای دیگری میزنند.
مثال میزنید؟
مثلاً شخصی روز ۱۳ آبان سال ۵۸ از دیوارهای سفارت امریکا بالا رفته و دانشجوی دانشگاه تهران بوده و خودجوش بدون آن که از جایی سفارش و پول بگیرد رویدادی را رقم زده که حضرت امام (ره) از آن به عنوان انقلاب دوم و مهمتر از انقلاب اول یاد کردند. میگویم امام در حمایت از شما با استعفای دولت موقت که خودش منصوب کرده بود، موافقت کرد. الان که پا به سن گذاشتهای و کارگزار نیستی چرا حرف دیگری میزنی؟ استکبارستیزی که نباید ابزار نمایش، تظاهر و محدود به سن خدمت باشد و بعد از اینکه من از آن نظام اداری، بیرون میآیم نوع دیگری موضع بگیرم. ایامی که کارگزار نظام بودم این حرفها را بزنم بعد که کنار رفتم یا بازنشست شدم بگویم این حرفها دورانی داشته و حالا دوران این حرفها تمام شده است.
مثل این است که لباس یا یونیفرمی اداری پوشیدهای و وقتی از اداره بیرون میآیی آن یونیفرم یا لباس را از تن بیرون میکنی.
بله، در حالی که ما هر روز باید نسبت به روز قبل یک قدم جلوتر باشیم، البته این اتفاقات ماحصل در جا زدن و پسرفت معرفتی و کارکردی است، چه در داخل، چه در صحنه بینالملل و چه رسیدن به اهداف. این فرمایش معصوم است که اگر امروز شما از دیروزتان جلوتر نبود بدانید، در خسران هستید. پس نکته دوم این است که ما هر روز باید بهتر از دیروز باشیم و اینطور نیست که ترمز دستی را بکشیم و بگوییم تمام. نسل جدید از کجا باید در جریان این میراث، گفتمان و تفکر قرار گیرد، این نیازمند تربیت است. همه این ضرورتها باید به طرزی هوشمندانه و ظریف در نظام آموزشی کشور، چه در مداس و چه در دانشگاهها گنجانده شود وگرنه به تعبیر شما استکبارستیزی به یک نماد خشک و بیروح بدل خواهد شد در صورتی که ما به یک نماد جاری، ساری و فعال نیاز داریم.
امام (ره) قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، در همین ایام در نوفل لوشاتوی فرانسه در پاسخ به یک خبرنگار فرانسوی که میپرسد شما که میخواهید در ایران انقلاب کنید به مردم ایران و دنیا و انقلابیون بگویید چه کسی شاخص انقلابیگری و انقلابی بودن است که مردم خودشان را با این فرد بسنجند و بفهمند انقلابی هستند یا نه. امام (ره) میفرمایند: هیچ کس. الگو برای ما منویات و دستورات الهی اسلام عزیز است. هر کسی تا هر زمانی که با این دستورات الهی همراه بود مردم به عنوان الگوی انقلابی بپذیرند و هر موقع از دستورات الهی به انحراف رفت مردم از او عبور کنند. حتی خود من. خیلی حرف پرمغزی است. میگویند حتی خود من. یعنی امام (ره) سه، چهار ماه قبل پیروزی انقلاب اسلامی میآید به افکار عمومی میگوید، منِ معمار انقلاب اسلامی هم اگر از این دستورات به بیراهه رفتم شما در ادامه مسیر از من هم عبور کنید.
در ادامه راه دیدید، فردی که قائم مقام حضرت امام شد بعد مدتی از چرخه و گردونه انقلاب جدا شد. همین دولت انقلاب وقتی به مانعی به نام تسخیر سفارت امریکا از سوی دانشجویان برخورد، کنار رفت. بعد در ادامه رئیسجمهور اول و بعد هم برخی از گروهها و جریانها. پس اینجا برخلاف تمام انقلابهای دنیا شخص ملاک نیست. در دنیا نظیر نداشتیم محتوای اعتقادی در انقلاب شاخص باشد. بقیه انقلابها با به کنار رفتن یا مرگ انقلابیون به استحاله و اضمحلال کشیده شدند، الیماشاءالله در تاریخ دور و نزدیک مثال داریم، اما در انقلاب اسلامی و در شعاع وسیعتر گفتمان مقاومت که برگرفته از انقلاب اسلامی است، الگوی گفتمان، محور و مفهوم مقاومت است و میبینید این مقاومت الگو پیدا کرده است: سیدحسن نصرالله عزیز، حاج قاسم سلیمانی عزیز. آقای ابومهدی المهندس، آقای هنیه، آقای سنوار. محور مقاومت پایتخت پیدا کرده است: کرمان. زبان پیدا کرده است: زبان فارسی. امروز از سیزدهماه و اندی که از طوفانالاقصی میگذرد زبان فارسی، زبان مقاومت در دنیا شده است. ما در کره جنوبی، ژاپن و ایالتهای امریکا میبینیم، مردمی که کف خیابان میآیند به زبان فارسی نفی استکبار و از مظلوم حمایت میکنند.
شما محتوایی در اینباره دیدهاید؟
چندین فیلم در اینباره دیدهام. از ایالتهای مختلف امریکا، خیابانهای ژاپن، کره جنوبی و تایوان. اینها که دیگر کشورهای اسلامی نیستند.
بیشتر از یک سال از طوفان الاقصی میگذرد و به نظرم این رویداد به شدت تلخ، در عین حال کمک کرد چهره دوگانه و بن مایههای نژادپرستانه غرب نزد افکار عمومی روشنتر شود. میخواهم بگویم از این زاویه هم میتوان به این رویدادهای تلخ نگاه کرد و این وجه شیرین قضیه است و واقعاً هیچ وجدانی که ذرهای نور در آن باقی مانده باشد نمیتواند این سیمای سیاه استکبار را تطهیر کند.
دقیقاً و شما ببینید اینها مصادیقی پیدا کرده که برای عوام باید جزئی و روشن شود تا قابل هضموفهم باشد. چه ما بپذیریم و چه نه، انقلاب اسلامی پایه تمدن ساز داشته است. این البته بحث مفصلی میطلبد که در این جا نمیتوان وارد جزئیات آن شد، اما در این حد بگویم، ظرایفی در اینباره وجود دارد که بدون درک آن ظرایف نمیتوان تمدن اسلامی را در برابر تمدن استکبار شکل داد.
مثال ملموستری در اینباره میزنید؟
به عنوان مثال، خداوند متعال در قرآن اشاره به امت واحده دارند، این یعنی اگر ما عناد، غرض و نفسانیات که ما را از هم جدا کرده کنار بگذاریم و تسلیم راه حق باشیم خود به خود آن امت واحده حاصل خواهد شد، اما فراموش نکنیم همین خداوند اشاره میکند، انسانها را در شعوب، قبائل، نژاد و تیرههای مختلف قرار داده است و جالب اینجاست همین گوناگونی را هم زمینه شناخت معرفی میکند: «لتعارفوا». به خاطر همین است که یک قهرمان ما یعنی حاج قاسم در کرمان به دنیا میآید، قهرمان دیگر ما ابومهدی المهندس در عراق، سیدحسننصرالله در لبنان، آقای هنیه در غزه. میخواهم بگویم هر دو ضلع این موضوع باید به چشم بیاید یعنی سیدحسننصرالله، از یک سو متعلق به امت واحده، اما از سوی دیگر لبنانی است و خداوند خود خواسته است که این گوناگونی، در عین وحدت فطرتها و جانها پیش بیاید و ما اگر به دنبال پایهریزی تمدن اسلامی هستیم نمیتوانیم به این ظرایف بیاعتنا باشیم.
امروز در دنیا ۳ هزارو ۵۰۰ زبان وجود دارد. از زبانهای کوچک و محلی تا زبانهای بزرگ که در سطح ملی و بینالمللی به آن سخن میگویند. خب اصلاً روی این موضوع کار پژوهشی صورت گرفته که انسان چطور توانسته ۳ هزارو ۵۰۰ زبان را یاد بگیرد. چطور آن ساختارهای زبانی، جمله بندی، زمانها و دستور زبان شکل گرفته است. این خداوند بوده که همه این ساختارها را به قلب، ضمیر و ذهن انسانها الهام کرده است، میخواهم بگویم این گوناگونیها بخشی از طرح خداوند برای این دنیاست و ما زمانی میتوانیم در مبارزه با استکبار به توفیق برسیم که هر دو این مؤلفهها یعنی هم آن امت واحده را مطمح نظر داشته باشیم و هم آن گوناگونی، پراکندگی نژادی، قومی و جغرافیایی. پس خداوند ملیت را نفی نمیکند. شهید حسننصرالله الگوی مقاومت است، اما آن وجه جغرافیایی هم سر جای خود قرار دارد. امام حسین (ع) الگوی همه آزادگان و سیدشهداست. حضرت امیر (ع) در نوک قله معصومین ما قرار میگیرند. با این همه این به آن معنا نیست که ما در مصادیق امروزی اعتنایی به نمادهای معاصر نکنیم. ما در هر کشوری به یک نماد مبارزه با استکبار نیاز داریم و اینجاست که حضور و ظهور چهرههایی مثل شهید حاج قاسم سلیمانی، شهید سیدحسن نصرالله و شهید اسماعیل هنیه و دیگران موضوعیت پیدا میکند.
قرار گرفتن دو واژه «جمهوری» و «اسلامی» در کنار هم به نظر میرسد، ناظر به همین معنایی است که شما طرح میکنید. اگر قرار بود یکی از این دو وافی و کافی باشد چرا به دو کلمه اشاره شده است؟
اگر ما میخواهیم پرچم مبارزه را به شکلی خردمندانه به اهتزاز درآوریم، از همه سلایق و جریانهای مختلف سیاسی باورمند به اعتلا و رشد کشور به جوانان خبره و نخبه نیاز داریم و این هم اتفاقاً نشاندهنده استقرار و کارکرد جمهوریت نظام است. شما میدانید حضرت امام از همان روز نخست فرمودند: «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر.» اصلاً دنبال مدل غیر جمهوری نبودند. بعد شما ببینید ما برای نسل فعلیمان در این حوزهها باید گفتمانسازی کنیم و تمایز قائل شویم که اگر ما نتوانستهایم و گاهی دچار لغزش شدهایم این مربوط به اصالت آن الگو و گفتمان نبوده، بلکه صادقانه بپذیریم عیار مسلمانیمان پایین بوده است. این موضوع متأسفانه با کارکرد عنادورزانه رسانههای دشمنان ما به یک روند انحرافی جاری تبدیل شده است.
ما در کشور کارآفرینی داریم که در واحد تولیدیاش ۷۰۰ معلول را به کار گرفته است، این فرد بدون اینکه اساساً شعاری در اینباره بدهد یا هیاهویی راه بیندازد یا به بحثهای تئوریک عجیب و غریب دامن بزند، همان اثرگذاری اجتماعی، اخلاقی و اقتصادی را دارد که کشور در مسیر مبارزه به آن نیاز دارد. افرادی که تولید علم میکنند، افرادی که بدون توسل به شیوههای سیاه، رانتجویی و فساد تولید ثروت میکنند، در همین مسیر گام میزنند. چند روز پیش فیلمی از شهید کاظمی از فرماندهان سپاه میدیدم که خاطره حضور خود به همراه شهید حسن طهرانیمقدم، در روسیه را تعریف میکرد. در نهایت طرف روسی اجازه دسترسی به آن فناوری لازم در ساخت تجهیزات نظامی را نداده بود. شهید کاظمی، با غیرتمندی خاصی میگفت: من به حسن گفتم بلند شو برویم، آمده بودند و با تحقیقات و پژوهشهای گسترده در نهایت آن تجهیزات را ساخته بودند. به نظر میرسد این مبارزه کاملاً مبتنی بر فضای علم و عمل در همه ساختهای زندگی است، اما بسیار دچار سوء فهم شده است.
ما در بحث استکبارستیزی نیاز داریم هم مفهوم تشریح شود و هم شاخصگذاری اتفاق بیفتد. ما گاهی از خامی اندیشهمان بیشتر از رویدادهایی که اتفاق میافتد ضربه میخوریم. فرض کنید به هر دلیلی یکی از کارگزاران نظام بنا به مشی و سلیقه خودش، عملی را در گوشهای از دنیا انجام میدهد. حالا خودش یا خانواده یا همراهانش. این اتفاق در جامعه به تمام کارگزاران نظام تسری پیدا میکند و غوغایی به پا میشود که مدتها فضای جامعه را مسموم میکند، اما اگر ما روی خودمان کار میکردیم، به چنان بلوغ فکری و شخصیتی میرسیدیم که در آن هر پدیده را به اندازه وزن واقعی آن به حساب میآوردیم. بله میپذیرم، علموعمل میخواهد. بزرگواری مثل آیتاللهالعظمی بهجت، چهره خاص و الگوی ماست. اما آیا از روزی که به دنیا آمد اینطور بود؟ این افراد روی خودشان کار کردهاند و زحمت کشیدهاند. آقای بهجت در سن نود و خوردهای سالگی با بهجت ۱۴ ساله بسیار متفاوت بوده است، سالها ریاضت کشیده و حتی از خلالها هم گذشته و به خاطر همین میشود بهجت. وظیفه ما این است، این راه را گام به گام نشان دهیم و در دلها شوق این سلوک و مشی را بیدار کنیم وگرنه همه میگویند، آقای بهجت از همان اول بهجت آفریده شده بود و خب من هم عمراً بتوانم به آن نقطه برسم، پس رهایش میکنم، متأسفانه ما نتوانستهایم واقعیت این تعالی و رشد را در شخصیتها و الگوهایمان به درستی نشان دهیم. کتابی وجود دارد به نام «شرح اسم» که به زندگی حضرت آقا اختصاص دارد. در این کتاب آمده که در دهه ۱۳۲۰ شمسی که یکی از تلخترین و سختترین دوران تاریخ ایران است، پدر بزرگوار آقا با اینکه بضاعت مالی چندانی نداشتند و دغدغه مردم رسیدن به نان خالی بوده از جیب خود پول میدهند، فرزندشان یعنی رهبر و ولیفقیه امروز ما درس دینی یاد بگیرند. خب هیچ رشدی بیجهت نیست. شما میدانید سال ۱۳۶۵ که پدر آقا فوت میکند، با این وجود که فرزندشان رئیسجمهور مملکت است، اما پدر در اوج فقر از دنیا میرود، تا این حد پاکدست. میخواهم بگویم اگر شخصیتی رشد میکند تصادفی نیست، خیلی کار شده و ما هم اگر میخواهیم در این مسیر قرار بگیریم راهی نداریم که دشواریها و ریاضتها را بر خود هموار کنیم.
یاد عبارت امام علی (ع) افتادم که از پیامبر نقل میکنند: «إِنَّ الْجَنَّةَ حُفَّتْ بِالْمَکَارِهِ وَ إِنَّ النَّارَ حُفَّتْ بِالشَّهَوَاتِ / بهشت با سختیها و جهنم با شهوات پیچیده و پوشانده شده است.» از وقتی که اختصاص دادید متشکرم.
من هم سپاسگزارم.
source